جلسه سی و سوم-سیر اجمالی شکل‏گیری تفسیر

دانلود-جلسه سی و سوم-PDF

جلسه سی و سوم
سیر اجمالی شکل‏گیری تفسیر
۰۷/۰۲/۱۳۹۲

ادامه بحث در مورد عصر تابعین:

به سیر تطور تفسیر در دوران صحابه و تابعین اشاره شد، ضمن اینکه ما به این مسئله اشاره کردیم عرض کردیم این مطلب از این جهت بیشتر مورد نظر است که مبنایی برای شکل‏گیری روش‏های تفسیری می‏باشد یعنی با دقت در اوضاع و احوال دوران صحابه و تابعین مشخص می‏شود که در ابتدای امر روش تفسیر چگونه بوده و به مرور دچار چه تحولاتی شده و چه روش‏های جدیدی برای تفسیر پدید آمده، محصل آنچه گفتیم این شد که در دوران صحابه عمده‏ترین روش برای تفسیر روش نقلی بود، یعنی به استناد روایاتی که از پیامبر اکرم (ص) در مورد آیات وارد شده بود آیات قرآن تفسیر می‏شد، البته تا حدودی کسانی مثل ابن عباس با تکیه بر لغت و اجتهاد در یک محدوده کم و استفاده از آیات دیگر هم به تفسیر قرآن می‏پرداختند اما برجسته‏ترین عنصر در تفسیر قرآن روایات بود ولی در دوران تابعین که در واقع دوران تدوین تفسیر است تا حدودی روش‏ها و مکاتب تفسیری جدید پیش آمد، ابتدا برای اینکه ما بخواهیم با این روش‏ها آشنا شویم مناسب است اشاره‏ای به مراحل تدوین هم داشته باشیم چون تفسیر در آغاز امر با اینکه در بین صحابه مطرح بود ولی تدوین نشده بود اما به مرور کار تدوین تفسیر شروع شد، در دوران تابعین در قدم اول، احادیث تفسیری جمع‏آوری شد، در زمان صحابه بویژه ابتدای رحلت پیامبر (ص) خلفاء به استناد روایاتی که از پیامبر (ص) نقل می‏کردند از جمع‏آوری حدیث و کتابت آن شدیداً منع می‏کردند، از جمله این روایت که قال رسول الله (ص): «لاتکتبوا عنّی غیر القرآن و مَن کتب عنّی فلیمحه» [۱] ؛ از من غیر از قرآن چیزی را کتابت نکنید و هر کسی چیزی از من نوشته آن را محو و نابود کند. پس به طور کلی در دوران صحابه منع شدیدی از کتاب حدیث وجود داشته اما پیروان اهل بیت (ع) با همه این ممنوعیت‏ها به کار جمع‏آوری و کتابت حدیث مشغول بودند و استدلالشان این بود که قرآن و سنت مکمّل هم هستند و هر دو باید حفظ شود اما در مقابل مانعین کتابت حدیث معتقد بودند که کتابت حدیث موجب اختلاط قرآن و احادیث شده و باعث می‏شود که قرآن اصالت خود را از دست بدهد. در زمان‏های بعد بویژه در زمان تابعین که محدودیت‏ها بر طرف شد و خود جمع‏آوری حدیث به عملی تبدیل شد که مسلمین به آن اهتمام می‏ورزیدند تا جایی که برای جمع‏آوری حدیث مسافرت به بلاد اسلامی رواج پیدا کرده بود و گاهی یک راوی برای اینکه حدیث را از خودِ ناقل از رسول خدا (ص) بشنود مسافرت‏های طولانی را انجام می‏داد، مثلاً در احوال یکی از روات آمده که می‏گوید من از حجاز به شام مسافرت کردم برای اینکه فلان راوی حدیث را ببینم و روزها منتظر ماندم تا بتوانم او را ملاقات کنم و روایت را از خود او بشنوم، پس استماع از روات مهم بوده و سعی می‏شده که روایات جمع‏آوری شود ولی در عین حال دائره وضع و جعل حدیث هم گسترده می‏شد، به هر حال بعد از اینکه ممنوعیت جمع و تدوین و کتابت احادیث بر طرف شد و حدیث به عنوان یک علم مورد توجه قرار گرفت روایات تفسیری هم در لابلای این احادیث جمع شد و ایده جدا کردن روایات تفسیری از سایر روایات هم مطرح شد، یعنی روایات تفسیری را در یک مجموعه جداگانه قرار دادند و این اولین قدم برای تدوین تفسیر بود، بعد از جمع‏آوری احادیث تفسیری هر یک از این احادیث در ذیل آیه مربوطه قرار گرفت یعنی از ابتدای قرآن تا انتهاء به ترتیب، روایات متناسب با هر آیه و در ذیل آن نوشته شد و شاید اولین قدم تفسیر ترتیبی از همان زمان آغاز شد، پس اگر بخواهیم از زاویه روش‏های تفسیری به دوران اولیه تفسیر بنگریم اولین روش از حیث تکیه بر اجتهاد یا نقل، روش تفسیری نقلی است، از حیث ترتیبی و موضوعی بودن هم اگر بخواهیم به آن دوران بنگریم اولین روشی که در عرصه تفسیر شکل گرفت روشن تفسیر ترتیبی بود، تفسیر موضوعی بعداً پدید آمد که کم‏کم موضوعات قرآنی را جدا کردند و تفسیر موضوعی را تدوین کردند لذا از یک جهت اولین روش، روش تفسیری نقلی است و از حیث ترتیبی و موضوعی بودن اولین روش، روش تفسیری ترتیبی است، با توجه به اینکه روایات تفسیری کافی نبود؛ به این معنی که اولاً همه آیات را در بر نمی‏گرفت یعنی در مورد همه آیات، روایت وارد نشده بود و ثانیاً مسائل و سؤالات جدیدی پیش می‏آمد که به استناد آن روایاتی که وارد شده بود نمی‏شد پاسخ سؤالات جدید را داد لذا کم‏کم باب اجتهاد و تعقل در آیات قرآن باز شد و ضرورت اینکه همه آیات باید تفسیر شود و به سؤالات پاسخ داده شود مطرح شد لذا کم‏کم این روزنه برای فهم قرآن بر اساس تعقل و اجتهاد گشوده شد و اگر بخواهیم زمانی برای روش اجتهادی تفسیر قرآن ذکر کنیم شاید از زمان بنی عباس بود که این روش به شکل گسترده‏تری مطرح شد. ما در گذشته گفتیم ابن عباس هم که بعد از امیرالمؤمنین (ع) صدر المفسرین است بعضاً و به طور محدود برای فهم واژه‏ها و معانی آیات قرآن به لغات و اشعار تکیه می‏کرد و یک اجتهاد محدود و مختصر در تفسیر آیات بکار می‏برد اما در امر تفسیر بر اساس ظن و گمان خود که همان تفسیر برأی باشد عمل نمی‏کرد اما در زمان بنی عباس استفاده از فهم و تعقل در تفسیر آیات به عنوانی روشی مستقل در عرض روش نقلی قرار گرفت، تا آن زمان این گونه نبود که مثلاً فهم و تعقل اشخاص بر روایات مقدم شود اما در این دوران حتی بعضاً روش عقلی بر روش نقلی مقدم می‏شد و این باعث شد که افکار و ایده‏های جدیدی در حوزه اندیشه اسلامی پدید آید و فِرق و گروه‏های مختلفی شکل بگیرد، چون قرآن مهمترین منبع عقیده و اخلاق و احکام اسلامی بود لذا این گروه‏ها و فرقه‏ها هر کدام برای اثبات نظریات و مدعاهای خودشان به آیات قرآن استناد می‏کردند و استظهارهای جدید شکل می‏گرفت و خود این دامنه پدید آمدن روش‏های تازه در تفسیر را گسترده‏تر کرد، به هر حال در بدو امر چه دوران قبل از تدوین تفسیر و چه دوران ابتدایی تدوین تفسیر و پس از آن اگر بخواهیم به روش‏های تفسیری اشاره کنیم قدر مسلم این است که در بدو امر روش تفسیر قرآن منحصر در روش نقلی بود و بعداً به مرور روش عقلی و اجتهادی هم پدید آمد، البته خود همین روش نقلی و اجتهادی هم مشتمل بر گرایش‏های مختلف بوده و این گونه نبوده که روش نقلی یک گرایش خاص و روش عقلی و اجتهادی هم یک گرایش خاص داشته باشد بلکه یکی از گرایش‏های روش عقلی تفسیر برأی است که مذموم و ممنوع است و یکی دیگر از گرایش‏های آن اجتهاد است که اهل بیت (ع) این روش را داشته‏اند و ابن عباس هم بعد از امیرالمؤمنین (ع) و در بدو امر آن را آغاز کرده ولی این اجتهاد در یک چارچوب مشخص بوده و الا اگر باب اجتهاد و تعقل در آیات قرآن بسته باشد بسیاری از آرائی که اکنون مفسرین اسلامی و بویژه مفسرین شیعی مطرح کرده‏اند مخدوش می‏شود و این منافات خواهد داشت با اینکه گفته شود قرآن راهنمای بشر تا روز قیامت است، ما بعداً درباره خصوصیات روش‏های تفسیری و حد و حدود آنها بیشتر بحث خواهیم کرد و اکنون بیشتر به تاریخ تطور و تدوین تفسیر می‏پردازیم، و از این زاویه به تاریخ تدوین تفسیر می‏پردازیم تا ببینیم چگونه و چه روش‏هایی برای تفسیر قرآن پدید آمده است.

پس از یک جهت روش تفسیری قرآن نقلی بود و بعد به مرور روش اجتهادی و عقلی در عرض روش نقلی مطرح شد و دائره آن به حدی گسترده شد که تفسیر برأی هم شایع شد و از حیث دیگر اولین روش تفسیری قرآن، روش ترتیبی بود و روش موضوعی بعداً بر اساس نیازها و ضرورت‏ها و تخصص مفسران در حوزه‏های مختلف پدید آمد. عنوان روش‏های تفسیری عنوانی است که بعدها و در علوم قرآنی مورد توجه قرار گرفت و تفسیر قرآن دسته بندی شد، در کنار این مسئله به واسطه اجتماع بزرگانی از صحابه و تابعین در بلاد مختلف اسلامی مکاتب تفسیری مختلفی هم پدید آمد، یعنی سه مکتب تفسیری مهم در بدو امر یعنی از اواخر زمان صحابه و بعد هم در زمان تابعین شکل گرفت: اول مکتب تفسیری مکه، دوم مکتب تفسیر مدینه و سوم مکتب تفسیری عراق. هر یک از این مکاتب تفسیری هم رؤس و مشاهیری دارند که ما اجمالاً به این مکاتب تفسیری اشاره‏ای خواهیم داشت.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . شرح صحیح مسلم، ج۱۸، ص۱۲۹.