جلسه سوم-قرآن مهم ترین منبع تفسیر

دانلود-جلسه سوم-PDF

جلسه سوم
قرآن مهم ترین منبع تفسیر
16/۰۷/۱۳۹۰

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در بعضی از قواعد بهره­گیری از آیات قرآنی برای تفسیر بود، عرض شد که قرآن به عنوان مهمترین منبع تفسیر برای خود آیات قرآن بسیار منبع مطمئنی است، نحوه استفاده از آیات قرآنی برای تفسیر بعضی از آیات را می­توانیم در چارچوب ضوابطی تعریف کنیم، ما در جلسه گذشته به یک قاعده اشاره کردیم و گفتیم یکی از قواعدی که در بهره­گیری از آیات قرآن به عنوان منبع تفسیر مورد توجه است این است که آیات قرآنی ملاک پذیرش یا رد روایات هستند؛ یعنی روایاتی که در مقام تفسیر یا توضیح آیه­ای هستند یا حتی روایاتی که به طور عام مطلبی را بیان می­کنند هر چند در مقام تفسیر و توضیح آیات قرآنی نباشند مخالف صریح یا ظاهر یک آیه باشد و نتوان توجیهی هم برای آن ذکر کرد باید کنار گذاشته شود.

قاعده دوم:

قاعده دوم برای استفاده از قرآن به عنوان یک منبع، تعیین مصداق برای یک آیه است؛ یعنی بعضی از اوقات می­توان از یک آیه برای تعیین مصداق در آیه دیگر استفاده کرد چون آشکار شدن مفاد بعضی از آیات به ذکر مصداق آن تحقق پیدا می­کند؛ مثلاً در تفسیر آیه شریفه:«صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» [۱] سؤال این است که مراد از «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» چه کسانی هستند؟ برای اینکه بفهمیم مصداق این آیه شریفه چه کسانی هستند بهترین راه این است که به خود قرآن رجوع کنیم و از آیات قرآن کمک بگیریم، وقتی به قرآن مراجعه می­کنیم آیه شریفه:«وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِْم مِّنَ النَّبِيِّنَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشهَُّدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُوْلَئكَ رَفِيقًا» [۲] مصداق أنعمت را بیان می­کند به این نحو که می­فرماید: کسانی که از خدا و رسول خدا اطاعت کنند با کسانی که خدا به آن­ها نعمت عطا کرده رفیقانی خوب و نیکو هستند و کسانی که خدا به آن­ها نعمت عطا کرده نبیین و صدیقین و شهداء و صالحین هستند پس با کمک این آیه شریفه مصداق «أنعمت علیهم» معلوم می­شود.

قاعده سوم:

قاعده سوم حل تعارض بین بعضی از آیات قرآن است، گاهی یک آیه­ای با آیه دیگر تعارض دارد و ما تعارض ظاهری بین این دو آیه را می­توانیم با کمک گرفتن از آیه سوم برطرف کنیم، موضوع تعارض بین آیات قرآنی از اهمیت زیادی برخوردار است تا جایی که بعضی در صدد احصاء موارد آن و رفع این تعارضات بوده­اند و کتاب­های زیادی هم در این باره نوشته شده است، برای اینکه موضوع روشن شود ما به یک نمونه اشاره می­کنیم؛ مثلاً در آیه شریفه:«وَ قِفُوهُمْ إِنهَُّم مَّسُْولُون» [۳] خداوند می­فرماید: مردم را نگه دارید تا از آن­ها سؤال شود یا مثلاً در آیه شریفه:« فَوَ رَبِّكَ لَنَسَْلَنَّهُمْ أَجْمَعِين» [۴] ‏؛ به خدای تو سوگند ما از همه سؤال خواهیم کرد، این دو آیه دلالت می­کند بر اینکه همه مردم در روز قیامت مورد سؤال قرار می­گیرند و باید نسبت به تک­تک اعمالشان پاسخ دهند، در مقابل این دو آیه بعضی از آیات مثل آیه شریفه:«فَيَوْمَئذٍ لَّا يُسئلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لَا جَان‏» [۵] سؤال در روز قیامت را نفی کرده است و فرموده: در آن روز(روز قیامت) از گناهان هیچ انس و جنی سؤال نخواهد شد، حال چگونه می­توان بین این آیه و آیات قبلی جمع کرد؟ چون این آیه سؤال در روزقیامت را نفی می­کند ولی دو آیه قبلی تأکید دارد بر اینکه در روز قیامت همه مورد سؤال قرار خواهند گرفت، وقتی به آیات دیگر قرآن مراجعه می­کنیم می­بینیم که خداوند تبارک و تعالی در آیه شریفه:«الْيَوْمَ نخَْتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكلَِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشهَْدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كاَنُواْ يَكْسِبُون‏» [۶] می­فرماید: امروز بر دهان­هايشان مهر مى‏نهيم. و دست­هايشان با ما سخن خواهند گفت و پاهايشان شهادت خواهند داد كه چه مى‏كرده‏اند، همچنین در آیه شریفه:«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصىِ وَ الْأَقْدَام‏» [۷] می­فرماید: كافران را به نشان صورتشان مى‏شناسند و از موى جلو سر و پاهايشان مى‏گيرند، بر این اساس ما می­توانیم بین آیاتی که عرض شد جمع کنیم و بگوییم آیاتی که از سؤال در روز قیامت حکایت می­کند مربوط به مواقفی است که در آن­ها سؤال و جواب می­شود و آیاتی که سؤال از جن و انس را نفی می­کنند به مواردی مرتبط است که به سؤال احتیاج نیست و از طرق دیگر معلوم می­شود، ممکن است این ناظر به مواقف باشد، بعضی مواقف موقف سؤال و بازخواست است و در بعضی از مواقف نیازی به سؤال نیست مثل دادگاه که در مرحله اول، شخص مورد بازخواست و سؤال قرار می­گیرد و در مرحله بعد که محکمه تشکیل می­شود باید شاهد آورده شود و شاهد سخن می­گوید و شخص حق سخن گفتن ندارد لذا به نظر می­رسد که بین آیاتی که ذکر شد تعارضی وجود ندارد پس ما برای حل تعارض ظاهری بین بعضی از آیات می­توانیم از آیات دیگر کمک بگیریم.

قاعده چهارم:

قاعده چهارم، تخصیص و تقیید عمومات و مطلقات است. در بسیاری از آیات قرآن عمومات و اطلاقاتی وجود دارد که بدون توجه به مخصصات و مقیدات ما نمی­توانیم تفسیر درستی از آن آیه ارائه دهیم، البته بسیاری از مخصصات و مقیدات در روایات بیان شده ولی در خود قرآن هم بعضاً برای عمومات و مطلقات مخصص و مقید آمده است لذا ما نمی­توانیم بدون جستجو از تخصیصات و تقییدات در آیات قرآنی مراد جدی از آیات مطلقه و عامه را تشخیص دهیم.

قاعده پنجم:

کشف علت یا حکمت است؛ یعنی بعضی از آیات، علت یا حکمت مسئله­ای را که در آیه دیگر ذکر شده برای ما بیان می­کنند؛ مثلاً در آیه شریفه:«خَتَمَ اللَّهُ عَلىَ‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلىَ‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلىَ أَبْصَرِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيم‏» [۸] می­فرماید: خدا بر دل­هايشان و بر گوششان مهر نهاده و بر روى چشمانشان پرده‏اى است، و برايشان عذابى است بزرگ، برای اینکه بفهمیم چرا خداوند بر قلب بعضی از انسان­ها مهر می­زند به آیه شریفه:«بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيهَْا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلا» [۹] ‏ رجوع می­کنیم و می­بینیم که طبق این آیه شریفه خداوند علت مهر زدن بر قلوب را کفر آن­ها قرار داده است پس یک ضابطه و قاعده برای استفاده از قرآن به عنوان منبع تفسیر، مسئله کشف علت یا حکمت است.

« والحمد لله رب العالمین»


[۱] . حمد/۷.

[۲] . نساء/۶۹.

[۳] . صافات/۲۴.

[۴] . حجر/۹۲.

[۵] . الرحمن/۳۹.

[۶] . یس/۶۵.

[۷] . الرحمن/۴۱.

[۸] . بقره/۷.

[۹] . نساء/۱۵۵.