جلسه سوم-ادله تحریف

دانلود-جلسه سوم-PDF

جلسه سوم
ادله تحریف
۱۵/۰۷/۱۳۹۱

بعد از مقدمه­ای که پیرامون تحریف و معانی لغوی و اصطلاحی آن ذکر کردیم ادله تحریف باید مورد بررسی قرار گیرد ببینیم آیا این ادله می­تواند اثبات این مدعا را بکند یا نه؟

دلیل اول:

اولین دلیلی که حاجی نوری به آن استدلال کرده و بر آن تأکید می­کند از دو مقدمه تشکیل شده:

مقدمه اول: قطعاً تحریف در تورات و انجیل واقع شده و شکی هم در آن نیست و شواهد زیادی بر وقوع تحریف در تورات و انجیل وجود دارد، علاوه بر گواه تاریخ در بین خود مسیحیان و یهودیان اناجیل و تورات­های متعدد وجود دارد و این تعدد به همراه تفاوت­ها و اختلافات و تناقض­های زیادی است، گاهی ممکن است اختلاف در امور جزئی پیش بیاید که اساس دین را تغییر نمی­دهد. پس تعدد در تورات و انجیل بهترین و مهم­ترین شاهد بر تحریف است لذا نیاز نیست که دنبال این مسئله باشیم که تورات و انجیل محرّف است.

مقدمه دوم : هر آنچه در امت­های سابقه واقع شده در این امت نیز واقع می­شود.

نتیجه: این که تحریف در امت عیسی و موسی واقع شده و هر آنچه در امت عیسی و موسی واقع شده در این امت هم قطعاً واقع می­شود در نتیجه تحریف در این امت هم واقع شده است.

به­هرحال این دلیل یک قیاس شکل اول است که نتیجه آن این است که تحریف در قرآن واقع شده است.

حال باید مقدمه دوم که می­گوید هر آنچه در امت­های سابقه واقع شده در این امت نیز واقع می­شود ثابت ­شود.

دلیل بر این مطلب آیات و روایات متعددی است که در قرآن و جوامع روایی ذکر شده است.

اما در مورد آیات یک آیه، آیه شریفه «لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ» [۱] است که بعضی از مفسرین درباره این آیه تصریح می­کنند که منظور این است که أی لتتبعنّ سنن من کان قبلکم من الاولین و احوالهم، یعنی شما تبعیت می­کنید سنن و احوال کسانی را که قبل از شما بوده­اند یعنی شما تبعیت دارید از همه رفتارها و آنچه که در امت­های گذشته بوده است. در ذیل همین آیه روایتی از امام صادق(ع) وارد شده که حضرت می­فرماید: «یکون فیکم ما کان فیهم و یجری علیکم ما جری علیهم».

این آیه با بیانی که مفسرین دارند و روایتی که در ذیل این آیه است دال بر این است که آنچه در امت­های سابق واقع شده در این امت هم واقع شده است. در بین روایات هم بعضی از روایات در مقام تفسیر این آیه همین مطلب را ذکر کرده­اند. مهم­ترین آیه­ای که حاجی نوری برای اثبات مقدمه دوم به آن استناد می­کند همین آیه است که عرض شد.

روایات زیادی هم در جوامع روایی شیعه و هم در جوامع روایی سنی آمده است. از تفسیر علی بن ابراهیم وارد شده که امام(ع) در ذیل این آیه نقل می­کند از رسول گرامی اسلام که حضرت می­فرمایند: «طابق النعل بالنعل»؛ یعنی شما از طریقه و روش و رفتار کسانی که قبل از شما بوده­اند تبعیت می­کنید و این تبعیت آن قدر شدید است که وجب به وجب و ذراع به ذراع پا جای پای آنها می­گذارید، سپس اصحاب از حضرت سؤال می­کنند «الیهود و النصاری تعنی یا رسول الله؟» اینکه می­فرمایید شما از امت­های پیشین و گذشتگان به این شکل تبعیت می­کنید آیا منظور شما یهود و نصاری است؟ حضرت فرمودند: «فمَن؟» اگر یهود و نصاری نیستند پس منظور کیست. در ادامه حضرت می­فرمایند: «فیکون اول ما تنقصون من دینکم الأمانة و آخره الصلوة» یعنی اولین چیزی که شما آن را از دین کنار می­گذارید امانت است و اخرینش نماز است. که این مسئله یعنی خیانت در امانت در بین یهود و نصاری هم زیاد بوده است که کسی که در امانت خیانت کند گویا از یهود و نصاری تبعیت کرده است. منظور از امانت شاید همان چیزی بوده که علماء آنها باید حفظ می­کردند مثلاً بشارتی که به آمدن پیامبر(ص) داده شده بود را نقل نکردند و در این امانت خیانت کردند و آن را نفی کردند. به­هرحال در این روایت تبعیت کامل از یهود و نصاری بیان شده است.

در روایتی دیگر آمده است: عن الصادق(ع) عن ابیه عن آبائه قال: قال رسول الله(ص): «کل ما کان فی الامم السابقة فإنّه یکون فی هذه الامّة مثل حذو النعل بالنعل»، طابق النعل بالنعل آنچه را که در امت­های گذشته واقع شده در این امت هم واقع شده است. مضمون این روایت احتمال وقوع آنچه در امت­های سابقه واقع شده در این امت نیست بلکه اخبار می­دهد که آنچه در امت­های سابق واقع شده در این امت هم واقع خواهد شد یعنی یک امر قطعی است.

مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار می­فرماید: روایات زیادی وارد شده به این مضمون که آنچه در امم سابقه واقع شده نظیر آن در این امت هم واقع می­شود و اساساً قصه­هایی که در قرآن نقل شده برای برحذر داشتن و هشدار از عقوباتی است که دامن­گیر امم پیشین شده و غرض این است که آن عقوبات و گرفتاری­ها برای این امت پیش نیاید، اصلاً نفس ذکر قصص مربوط به امم پیشین در قرآن دال بر این است که آنچه آنها انجام می­داده­اند در این امت هم واقع می­شود و این برای برحذر داشتن و ترساندن است.

پس در جوامع روایی شیعه این مطلب وجود دارد و حاجی نوری ادعا می­کند روایات در این رابطه متواترند. شیخ صدوق در این رابطه کتابی به نام حذو النعل بالنعل نوشته است، صاحب وسائل هم می­فرماید این مطلب که کل ما کان فی الامم السابقة یجری فی هذه الامة قابل استدلال است حتی به اجماع مسلمین فی­الجمله. پس در رابطه با اینکه آنچه در امم سابقه واقع شده در این امت هم واقع می­شود هم آیه داریم، هم روایت و هم اجماع. در بین اهل سنت هم روایات زیادی در این رابطه وارد شده است از جمله اینکه در صحیح بخاری چندین روایات در این رابطه از ابی سعید خدری، ابوهریره و عمرو عاص نقل شده است که تعبیرات به کار رفته در آن روایات هم شبیه تعبیراتی است که در روایات شیعه آمده است مثلاً در روایت آمده: «لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بشبرٍ و ذراعاً بذراعٍ». پس چنین چیزی که هم در بین اهل سنت و هم بین شیعه با این گستردگی وجود دارد تا حدی که بعضی ادعای اجماع کرده­اند مسلم و قطعی است که هر چه در امم سابقه واقع شده در این امت هم واقع می­شود. پس مقدمه دوم هم ثابت است.

پس در مقدمه اول وقوع تحریف در تورات و انجیل ثابت شد و در مقدمه دوم هم ثابت شد که هر آنچه که در امت­های پیشین واقع شده در این امت هم واقع می­شود و یکی از چیزهایی که در امت­های پیشین واقع شده تحریف در تورات و انجیل است نتیجه اینکه تحریف در قرآن هم قطعاً واقع شده است.

بررسی دلیل اول:

این استدلال از جهات مختلف محل شبهه و اشکال است. مقدمه اول روشن و واضح است و ما هم قبول داریم که تحریف در تورات و انجیل واقع شده است اما در مورد مقدمه دوم که هر آنچه در امت­های پیشین واقع شده در این امت هم واقع می­شود اشکال این است که مستند این مطلب عمدتاً نقل است. در مورد اجماع مشکل این است که اولاً این اجماع، اجماع منقول است و همان قول معصوم(ع) است که نقل شده است و ثانیاً منظور از آن چیز دیگری است که بعداً توضیح خواهیم داد. روایاتی هم که نقل شد به حد تواتر است، قطعاً این روایات متواتر نیست چون امکان ندارد روایتی متواتر باشد و در هیچ یک از کتب اربعه نقل نشده باشد پس این روایات متواتر نیست و نهایت این است که خبر واحد صحیح باشد چون شیخ صدوق در کتاب کمال الدین فرموده «صحّ عن النبی(ص) انه قال کذا» که این روایت را یک روایت صحیح دانسته است. پس اولاً: عمده استدلال بر نقل است و اگر آیه هم آمده در ذیل آن آیه روایت بیان شده است و ادعای اجماعی هم که بر این مطلب شده است منتهی به معصوم(ع) است که عرض کردیم این اجماع منقول است و معتبر نیست. پس همه چیز حول روایات دور می­زند و این روایات هم قطعاً متواتر نیستند.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . انشقاق/۱۹.