جلسه دوم-تنقیح محل نزاع

دانلود-جلسه دوم-PDF

جلسه دوم
تنقیح محل نزاع
۱۰/۰۷/۱۳۹۱

معنای اصطلاحی تحریف:

بحث در معنای تحریف بود، عرض کردیم تحریف یک معنای لغوی دارد و یک معنای اصطلاحی. معنای اصطلاحی تحریف متعدد است و چندین معنی برای اصطلاح تعریف ذکر شده که ما به نُه معنا اشاره می­کنیم. علت ذکر این معانی برای این است که محل نزاع و بحث کاملاً معلوم شود که ما که منکر تحریف هستیم و می­خواهیم دلیل بر عدم تحریف اقامه کنیم یا کسانی که قائل به تحریف­اند و دلیل بر تحریف اقامه کرده­اند مراد کدام معنی از معانی تحریف است. به طور کلی اگر بخواهیم معانی اصطلاحی تحریف را دسته­بندی کنیم می­توانیم بگوییم سه دسته وجود دارند:

الف) یک دسته از معانی آن معانی هستند که واقع شده­اند لکن مورد نهی و منع هم قرار گرفته­اند.

ب) دسته دوم آن معانی هستند که واقع شده و مورد نهی هم نیست.

ج) دسته سوم آن معنایی از تحریف است که بالاتفاق بین المسلمین واقع نشده و کسی هم که قائل به آن باشد بر خلاف نص قرآن سخن گفته است.

پس به طور کلی تحریف بانواعه و اقسامه نُه تا است اما این اقسام در سه دسته قابل تقسیم بندی است، بعضی از این اقسام در گذشته واقع شده­اند و قابل انکار هم نیست اما مورد نهی قرار گرفته­اند مثل بسیاری از محرمات و معاصی که در عین حال که ممنوع بوده واقع شده، بعضی از اقسام هم واقع شده­اند و هیچ اشکالی هم در تحریف به این معنا نیست و قسم سوم که محل بحث ماست معنایی از تحریف است که اساساً مورد انکار واقع شده و به اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق مسلمین باطل است.

معانی نه­گانه تحریف:

۱) معنای اول همان معنایی است در آیه شریفه «یحرّفون الکلم عن مواضعه» [۱] به آن اشاره شده که منظور از تحریف، تفسیر بغیر ما انزل یا به عبارت دیگر سوء التأویل است. طبق این معنا تحریف عبارت است از تفسیر و تأویل ناروا به این معنی که قرآن به غیر ظاهر کلام و بر غیر مراد واقعی خداوند متعال حمل شود. این تأویل از آن جهت که مستند نیست باطل است لذا از آن به سوء التأویل تعبیر می­شود، سوء التأویل در مقابل حُسن التأویل است که این نشان می­دهد اصل تأویل مشکلی ندارد به شرط آن که مستند به یک دلیل معتبر باشد.

این معنا از تحریف از قسم اول محسوب می­شود یعنی قطعاً چنین مسئله­ای واقع شده چون مشاهده می­شود که در طول تاریخ بسیاری از افراد قرآن را به غیر مراد خداوند متعال معنی کرده و تأویل سوء در مورد بعضی از آیات داشته­اند، اهل بدعت، مفسرین به رأی که در روایات به شدت مورد مذمت قرار گرفته­اند یکی از کارهایی که انجام می­دادند این بوده که قرآن را به غیر مراد خداوند متعال معنی می­کردند و تفسیر به رأی که پیامبر(ص) در روایت می­فرماید: «مَن فسّر القرآن برأیه فلیُتبوّأ مقعده من النار» [۲] ناظر به همین معنی است. پس این معنا از تحریف واقع شده و وقوع آن قابل انکار نیست اما به اتفاق شیعه و اکثر اهل سنت ممنوع و مورد نهی واقع شده است.

۲) معنای دوم نقص یا زیاده در حروف و حرکات است با حفظ اصل قرآن و آیات آن یعنی کلمات قرآن حفظ شده و زیاده یا نقیصه در کلمات نیست اما در حروف و حرکات نقص یا زیاده صورت گرفته است.

این معنا از تحریف هم نسبت به قرآن واقع شده چون تغییر در حروف و حرکات در واقع همان اختلاف قرائات است، در بحث تواتر قرائات مطرح شد که قرائات متواتر نیستند، قرائت­های زیادی مخصوصاً از زمان پیامبر(ص) تا قرون اولیه بعد از رحلت پیامبر(ص) وجود داشته و کسانی بوده­اند که قرآن را بر خلاف مشهور قرائت می­کرده­اند و از آنجا که ما تواتر قرائات نداریم- البته قرائت مشهور داریم که مثلاً قرائت مشهور هفت قرائت است ولی غیر از این قرائات بقیه کم­کم از دائره استفاده مسلمین کنار رفته- تردیدی نیست که تحریف به این معنی هم در قرآن واقع شده و قابل انکار نبوده و حرمت هم ندارد و ممنوع نیست.

۳) معنای سوم نقص یا زیاده به یک یا دو کلمه با حفظ اصل قرآن است. نقص یا زیاده به یک یا دو کلمه در صدر اسلام واقع شده و بسیاری از قرآن­هایی که به دستور عثمان آتش زده شد تا قرآن یکسان سازی شود شامل زیاده و نقیصه بعضی کلمات بودند پس در اینکه چنین تحریفی در آن زمان در قرآن واقع شده بحثی نیست لکن مسئله این است که این قرآنی که الآن بین مسلمین رایج است همان قرآن نازل شده از طرف خداوند متعال است و در جای خود هم ثابت شده، بنابراین در قرآنی که الآن موجود است چنین تحریفی واقع نشده بلکه قبل از یکسان سازی قرآن این نوع تحریف واقع شده ولی بعد از یکسان سازی مصاحف به دستور عثمان این نوع تحریف از بین رفته است. پس این قسم نسبت به قرآن واقع شده گرچه جایز نبوده و نیست که چنین تحریفی در قرآن صورت بگیرد.

۴) معنای چهارم ثبت یک آیه یا سوره در مصحف بر خلاف ترتیب نزول است. در مورد سوره­ها این نوع تحریف تحقق پیدا کرده یعنی بعضی از سوره­ها جابجا شده­اند اما اینکه آیا آیات هم جابجا شده­اند در حد یک احتمال مطرح است اما تحریف به این معنا هم واقع شده و منعی هم از آن وجود ندارد. منع ندارد به این معنا است که در همان حدی که واقع شده ممنوع نیست نه اینکه اکنون هم کسی مجاز باشد این جابجایی را در قرآن انجام دهد بلکه الآن ممنوع است که کسی این جابجایی­ها را انجام دهد لذا وقوع این معنا از تحریف هم قابل انکار نیست.

۵) معنای پنجم از تحریف اختلاف در لهجه است. البته اطلاق تحریف بر این موارد ممکن است همراه با تکلّف باشد و می­توانید بررسی کنید که با توجه به معنای لغوی تحریف کدام یک از این معانی نه­گانه با معنای لغوی تحریف سازگارتر است و یا کدام اصطلاح رایج است مثلاً در مورد اختلاف در لهجه آیا استعمال شده که کسی به اختلافاتی که در لهجه­ها وجود دارد اطلاق تحریف کند و بگوید تحریف صورت گرفته است یا نه؟ طبیعتاً هر قوم و قبیله­ای قرآن را به لهجه خویش قرائت می­کرده، معروف این است که قرآن به لهجه قریش نازل شده ولی به­هرحال چون لهجه­ها و گویش­ها متفاوت بوده و کسانی که قرآن را یاد می­گرفتند دارای لهجه­ها و گویش­های مختلف بودند طبیعتاً یک اختلافی در نحوه قرائت پدید آمده که ناشی از لهجه بوده است. تحریف به این معنی هم واقع شده و هم پیامبر(ص) آن را اجازه داده­اند و ممنوع هم نیست و آیه شریفه­ای که دلالت می­کند بر اینکه قرآن بر هفت حرف نازل شده حمل شده بر اختلاف در لهجه­ها و گویش­ها. به­هرحال این معنا از تحریف هم به حسب واقع قابل انکار نیست و ممنوع هم نمی­باشد.

۶) معنای ششم تحریف به زیاده و نقیصه در آیه یا سوره با تحفظ بر اصل قرآن است. یعنی مثلاً یک آیه را زیاد یا کم کنند مثل بسم­الله الرحمن الرحیم که در مورد آن اختلاف شده که آیا جزء سوره هست یا نه؟ علماء شیعه بالاتفاق معتقدند بسم الله جزء سوره است اما در بین علماء اهل سنت اختلاف است؛ بعضی می­گویند جزء سوره است و بعضی می­گویند جزء سوره نیست و مدعی هستند که سیره پیامبر(ص) این بوده که وقتی می­خواست سوره­ای را شروع کند با بسم الله شروع می­کرد و حتی سیره مسلمین هم این گونه بوده ولی این بدین معنی نیست بسم الله جزء سوره بوده بلکه به این عنوان بوده که شروع سوره با بسم الله باشد. به­هرحال اینکه بسم الله جزء سوره باشد یا نه یک نوع تحریف است که این قسم از تحریف هم واقع شده و ممنوع هم نیست.

۷) معنای هفتم تبدیل کلمات است یعنی لفظی را جایگزین لفظ دیگر کردن مانند آن که یک لفظی برداشته و لفظ مرادف آن جایگزین شود مثلاً در مورد عبدالله بن مسعود نقل شده که بعضی از کلمات سخت را به کلمات آسان تبدیل می­کرده البته با این شرط که اصل معنا تغییر نکند. عمل عبدالله بن مسعود حجت نیست ولی بحث این است که آیا چنین چیزی واقع شده یا نه و آیا کسی قائل به جواز آن هست یا نه؟ چه بسا او کلمات را در خود آیات جایگزین نمی­کرده بلکه در مقام تفسیر بوده یعنی مثلاً وقتی قرآن را قرائت می­کرده اگر کلمه­ای سخت بوده مرادف آن را هم لابلای قرائت می­گفته تا معنا روشن و واضح شود لذا با اینکه چنین چیزی واقع شده ولی اصل این کار تحریف و نسبت به قرآن ممنوع است.

۸) معنای هشتم تحریف به زیاده است که بعضی از سور جزء قرآن نبوده و بعداً اضافه شده مثلاً بعضی از خوارج معتقد بودند سوره یوسف به قرآن اضافه شده است. این قسم هم بالاتفاق بین مسلمین باطل است.

۹) معنای نهم و اصلی­ترین معنا که موضوع بحث و نزاع ماست تحریف به نقیصه است یعنی قرآن واقعی و حقیقی بیش از مقداری است که در دست ماست و بعضی از قسمت­های قرآن به هر دلیلی یا عمداً و یا سهواً از بین رفته است. این قسم از تحریف موضوع بحث است که اینجا هم به غیر از جمعی که قائل به وقوع تحریف به این معنا هستند اکثریت قریب به اتفاق مسلمین قائل به عدم وقوع این قسم از تحریف در قرآن شده­اند و فقط گروه حشویه از اهل سنت و بعضی از اخباری­ها از شیعه قائل به وقوع تحریف به این معنا شده­اند.

به­هرحال از بین این معانی نه­گانه که برای تحریف ذکر شد فقط معنای اخیر یعنی معنای نهم که تحریف به نقیصه است محل بحث و نزاع است و ما می­خواهیم ببینیم آیا تحریف به این معنی واقع شده یا نه؟

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . مائده/۱۳- نساء/۴۶.

[۲] . کافی، ج۸، ص۵۳، حدیث۱۶.