جلسه دوازدهم-بررسی اعتبار روایات عوالی اللئالی

دانلود-جلسه دوازدهم-PDF

جلسه دوازدهم
بررسی اعتبار روایات عوالی اللئالی
۲۷/۰۹/۱۳۹۰

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در کتاب عوالی اللئالی بود، درباره مؤلف این کتاب و محتوای کتاب و اشکالاتی که در مورد روایات موجود در این کتاب وارد شده مطالبی بیان شد، عمده­ترین بحثی که ما در بررسی جوامع روایی مطرح کردیم مسئله صحت و اعتبار روایات این کتب بود بنابراین مهم­ترین بحث در مورد کتاب عوالی اللئالی هم اعتبار روایات این کتاب است.

بررسی اعتبار روایات کتاب عوالی اللئالی:

اگر بر طبق روال بررسی کتب روائی که تا بحال ذکر کرده­ایم بخواهیم کتاب عوالی اللئالی را هم بررسی کنیم باید به کلمات خود ابن ابی جمهور در مقدمه کتاب استشهاد کنیم، در نوع کتب روائی قبلی شهادت خود مؤلف بر صحت و اعتبار روایات کتاب مورد بررسی قرار می­گرفت که آیا اولاً آنچه که مؤلف در مقدمه کتاب گفته شهادت تلقی می­شود یا خیر و بالفرض هم که شهادتی از ناحیه مؤلف کتاب باشد آیا این شهادت بر صحت، می­تواند صحت و اعتبار روایات کتاب مورد نظر را ثابت کند یا خیر؟

ابن ابی جمهور در مقدمه کتاب عوالی اللئالی تصریح می­کند به اینکه روایاتی که در این کتاب آورده از ۷ طریق نقل شده و ادعا می­کند همه این طرق به شیخ طوسی منتهی شده و سپس از شیخ طوسی به ائمه(ع)، بعد در ادامه می­گوید ۳ طریق هم به شیخ صدوق منتهی می­شود.

ایشان در مقدمه کتابش می­گوید:«و بهذه الطُرق و بما اشتمَلَت علیه مِن الأسانید المتّصلة المُعنعنة الصحیحة الإسناد المشهورة الرجال بالعدالة و العلم و صحة الفتوی و صدق اللهجة بالعلم و العدالة»؛ یعنی روایات من به این طرق هفت­گانه و به آن چیزهایی که مشتمل بر اوست از اسانید متصله معنعنه که صحیحه است می­باشد، طرق ابن ابی جمهور تا شیخ طوسی این طرق هفت­گانه است که ذکر کرده و این طرق مشخص و معلوم است، و عبارت:«و بما اشتمَلَت علیه مِن الأسانید المتّصلة المُعنعنة الصحیحة الإسناد المشهورة الرجال بالعدالة و العلم و صحة الفتوی و صدق اللهجة بالعلم و العدالة» را به این طرق عطف کرده است.

در مورد عبارت فوق سه احتمال وجود دارد:

احتمال اول: احتمال اول اینکه بگوییم: «باء» در «بما اشتملت» در عبارت«و بهذه الطرق و بما اشتمَلَت علیه»، باء سببیت باشد که طبق این احتمال معنای عبارت این است که به این طرق و به سبب ما اشتملت علیه…، در واقع اینگونه نیست که طبق این احتمال «ما اشتملت علیه…» طرقی جدای از آن طرق هفت­گانه باشد بلکه منظور طرق هفت­گانه­ای است که به سبب این اسانید صحیحه، نقل شده، اگر این احتمال درست باشد همه روایات کتاب عوالی اللئالی صحیح می­باشد؛ چون همه آن طرق هفت­گانه را از طریق این اسانید صحیحه نقل می­کند و این اسانید هم معنعن هستند؛ یعنی گفته: عن کذا، عن کذا و به صورت متصل یکی پس از دیگری نام روات را نقل کرده و صرف نقل نیست بلکه گویا خودش روایت می­کند.

احتمال دوم: احتمال دوم اینکه «باء» در «بما اشتملت» در عبارت«و بهذه الطرق و بما اشتمَلَت علیه»، باء بیانیه باشد؛ یعنی بیان برای آن طرق قبل باشد؛ یعنی این طرق که مشتمل بر اسانید متصله معنعنه صحیحه هستند. اگر این احتمال را بپذیریم مثل احتمال قبلی صحت همه روایات کتاب عوالی اللئالی ثابت می­شود.

احتمال سوم: احتمال سوم اینکه«باء» در «بما اشتملت» به معنای مع باشد؛ یعنی «و بهذه الطرق مع ما اشتمَلَت علیه من الأسانید المتصلة…»، اگر باء به معنای مع باشد؛ یعنی ابن ابی جمهور می­گوید من از این طرق به ضمیمه آن طرق صحیحه این روایات را نقل می­کنم، طبق این احتمال این بیان بر صحت همه روایات کتاب دلالت نمی­کند؛ چون گویا مؤلف دارد ادعا می­کند که من دو طریق دارم یک طریق این طرق هفت­گانه است و یک طریق هم از طریق اسانید متصله معنعنه صحیحة الاسناد است و بین این طرق و آن طرقی که متصله صحیحه است تفکیک کرده، پس طبق این احتمال شهادت ابن ابی جمهور در مقدمه کتاب نمی­تواند صحت همه روایات کتاب عوالی اللئالی را ثابت کند اما طبق دو احتمال قبلی صحت همه روایات کتاب ثابت می­شود.

آنچه که از ظاهر کلام ایشان فهمیده می­شود این است که احتمال سوم اولی از دو احتمال دیگر است؛ یعنی ایشان می­خواهد بگوید من روایاتی را که از این طرق هفت­گانه است و همچنین روایاتی را که از طرقی که مشتمل بر اسناد متصله معنعنه صحیحه است در این کتاب بیان کرده­ام پس ظاهر کلام ایشان با احتمال سوم سازگارتر است، علاوه بر این اشکالی به احتمال اول و دوم وارد است که ما سابقاً آن را در ضمن بیان اشکالات وارده بر کتاب ذکر کردیم و آن اینکه در کتاب مواردی وجود دارد و روایاتی ذکر شده که به هیچ وجه با صحت و اعتبار جمیع روایات این کتاب قابل جمع نیست، چند اشکال را ما ذکر کردیم که عبارت بودند از اینکه:

اولاً: در این کتاب روایاتی از جوامع روایی اهل سنت مثل مسند احمد بن حنبل نقل شده است.

ثانیاً: بعضی از روایات این کتاب از اشخاص ضعیفی مثل ابوهریره که خود اهل سنت قائل به کذاب و وضاع بودن او هستند نقل شده است .

ثالثا: ً بعضی از روایات این کتاب ولو از طرق شیعه نقل شده اما موافق با مذهب عامه است.

رابعاً: بعضی از روایات این کتاب مشتمل بر مطالبی است که با اعتقادات شیعه مخالف است.

با وجود این اشکالات که بر روایات این کتاب وارد است چگونه می­توان پذیرفت که همه روایات کتاب صحیح باشند و بعید است که با وجود چنین نقص­های آشکاری بگوییم خود ابن ابی جمهور شهادت به صحت همه روایات کتاب عوالی اللئالی داده است و به همین خاطر است که ما می­گوییم احتمال سوم اولی از احتمال اول و دوم است؛ چون اصلاً خود ابن ابی جمهور هم در مقام شهادت بر صحت همه روایات نبوده مگر اینکه گفته شود اصلاً شهادت ابن ابی جمهور مورد اشکال است؛ یعنی اگر شهادت هم بر صحت همه روایات داده است این شهادت مورد قبول نیست چون خودش مخدوش است در حالی که عرض کردیم چنین نیست و خود ابن ابی جمهور ولو اینکه صراحتاً توثیق نشده و در مورد او هم قدح وارد شده و هم مدح، اما در مجموع مدحی که از او به عمل آمده بیش از قدح اوست که نمونه­هایی از آن مدح­ها را در جلسه گذشته عرض کردیم.

نتیجه:

لذا به نظر می­رسد روایات کتاب عوالی اللئالی دو دسته باشند:

۱) بعضی از روایات قطعاً جزء روایات ضعیف است و نمی­شود به آن­ها استناد کرد.

۲) دسته دیگر روایاتی هستند که معتبر و قابل استناد هستند.

اینکه می­­گوییم بعضی از روایات مورد قبول و بعضی دیگر مورد قبول نیست بخاطر این است که وقتی به کتاب عوالی اللئالی مراجعه می­کنیم می­بینیم که روایات کتاب، مخلوطی از روایات صحیح و ضعیف هستند که آن­ روایات ضعیف باید از نظر سندی مورد بررسی قرار گیرند و روایاتی که صحیح هستند بررسی سندی لازم ندارند اما مهم این است که چگونه این روایات را از هم تفکیک کنیم و بفهمیم که بررسی سندی لازم دارد یا خیر؟

شاید بتوان ضابطه­ای برای این جهت ارائه داد و آن اینکه روایاتی که مشمول طریق صحیح مذکور در اول کتاب هستند صحیح هستند؛ یعنی اگر مشمول طریقی باشند که ابن ابی جمهور در مقدمه ذکر کرده صحیح می­باشند و روایاتی که این طریق مذکور شامل آن­ها نمی­شود صحیح نیستند و باید مورد بررسی سندی قرار گیرند.

کتاب­های دیگری هم هستند که باید مورد بررسی قرار گیرند، ترتیبی که ما برای نقل کتاب­ها داشتیم بر اساس ترتیب زمانی بود که از قبل از کتب اربعه شروع کردیم و به ترتیب مواردی از این کتاب­ها را مورد بررسی قرار دادیم، محصل بررسی صورت گرفته این شد که بعضی از این کتب از قبیل کتب اربعه معتبرند و همه روایات مذکور در این کتب معتبرند و بعضی از کتب محتاج به بررسی سندی هستند؛ چون مخلوطی از روایات صحیح و ضعیف در آن کتب نقل شده است مثل کتاب عوالی اللئالی، کامل الزیارات و غیره.

برخی از کتب دیگر هستند که در عصور متأخره تدوین شده و به عنوان جوامع روایی ثانوی محسوب می­شوند مثل بحار الانوار، وسائل الشیعه، مستدرک الوسائل و غیره که آشنایی با این کتب هم لازم است و امتیازاتی که این کتب با سایر جوامع روایی دارند باید معلوم شود لذا برای اینکه این بحث کامل شود به این کتب هم اشاره­ای خواهیم داشت و سپس وارد بحث­های دیگر خواهیم شد.

«والحمد لله رب العالمین»