جلسه دهم-ادله تحریف – روایات

دانلود-جلسه دهم-PDF

جلسه دهم
ادله تحریف – روایات
۱۱/۰۹/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در ادله تحریف قرآن بود، عرض کردیم به چند دلیل برای اثبات تحریف در قرآن استدلال شده که چون به خاطر تعطیلات دهه اول محرم بین مطالب فاصله افتاده اجمالاً به مباحث گذشته اشاره­ای می­کنیم. دلیل اول و دوم و سوم تحریف مورد بررسی قرار گرفت، دلیل چهارم روایات بود که به چند طائفه از روایات برای اثبات تحریف استناد شده که تا اینجا ما دو طائفه را مورد بررسی قرار دادیم، طائفه اول روایاتی بود که در آنها به صراحت الفاظ تغییر و تحریف و تبدیل ذکر شده بود و از آنها استفاده می­شد که در قرآن تحریف و تغییر صورت گرفته است، طائفه دوم روایاتی است که دلالت می­کند بر اینکه در برخی از آیات نام امیرالمؤمنین(ع) و سایر ائمه(ع) ذکر شده که در قرآن فعلی مشاهده نمی­شود، این روایات هم مبتلا به اشکال است که به دو اشکال اشاره کردیم؛ اشکال اول این بود که بعضی از این روایات مشکل سندی دارند، اشکال دوم هم این بود که دلالت کثیری از روایات طائفه دوم بر مدعا مخدوش است چون اساساً بسیاری از روایات این طائفه دلالت بر اینکه نام امیرالمؤمنین(ع) به صراحت در کتاب ذکر شده ندارند، مسئله این است که اشتمال بعضی از آیات بر مطالب و فضائل که اکمل و اتم مصادیق آن علی(ع) و اولاد او می­باشند و یا حتی مصداق منحصرش این بزرگواران باشند غیر از تصریح به نام امیرالمؤمنین(ع) در آیات قرآنی است، اگر این روایات دلالت بر اشتمال بر نام علی(ع) و اولاد او دارند به معنای ذکر صریح اسامی آنها در قرآن نیست بلکه منظور این است که عناوینی وارد شده که فقط بر آنها منطبق است یا آنها اتم و اکمل مصادیق آن عناوین می­باشند.

اشکال سوم:

روایات متواتره­ای که دلالت می­کند بر عرضه کردن روایات به قرآن به این مضمون که می­فرمایند باید روایات وارد از ما به قرآن عرضه شود و آنچه را که با کتاب مخالف است طرح شود و اینها زخرف و باطل است و در بعضی از این روایات تعبیر فاضربوه علی الجدار آمده است؛ معنای این سخن این است که ما هیچ وقت سخن و گفته­ای را نداریم که مخالف با قرآن باشد لذا اگر روایتی مخالف با کتاب بود قطعاً باطل و مطروح است و طائفه دوم از روایات مخالف با نص از آیاتی از قرآن است مثل: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» لذا باید این روایات را کنار گذاشت چون وقتی بر کتاب عرضه می­شود می­بینیم که با کتاب مخالف است لذا باید کنار گذاشته شود.

اشکال چهارم:

اشکال دیگر معارضه این طائفه از روایات با برخی روایات دیگر است یعنی اگر روایاتی داریم که دلالت بر حذف نام اهل بیت(ع) می­کند در مقابل روایاتی هم داریم که این مطلب را نفی کرده از جمله روایتی که از ابی بصیر نقل شده که می­گوید: سئلت أباعبدالله(ع) عن قوله تعالی «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» قال: فقال: نزلت فی علی بن ابیطالب(ع) و الحسن(ع) و الحسین(ع) فقلتُ له: انّ الناس یقولون فما له لم یسمّ علیّاً(ع) و اهل بیته(ع) فی کتاب الله قال: فقولوا لهم إنّ رسول الله(ص) نزلت علیه الصلوة و لم یسمّ الله لهم ثلاثاً و لا اربعاً حتی کان رسول الله(ص) هو الذی فسّر ذلک لهم…» [۱] بر طبق این روایت ابو بصیر می­گوید من از امام صادق(ع) از این آیه سؤال کردم که منظور از اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم چیست، امام(ع) می­فرمایند: اولی الامر درباره علی بن ابیطالب(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نازل شده بعد ابو بصیر می­گوید من از امام(ع) سؤال کردم مردم می­گویند پس چرا نام علی(ع) و اهل بیتش در کتاب خدا ذکر نشده است؟ امام(ع) فرمودند: به آنها پاسخ بده که در کتاب خدا مطالب زیادی ذکر نشده مثلاً در مورد اصل وجوب صلوة در قرآن آیاتی آمده و بر رسول خدا نازل شده لکن خداوند متعال در قرآن تعداد رکعات نماز را نفرموده است تا اینکه خود رسول خدا تعداد رکعات را برای مردم ذکر کرده است و این نشان می­دهد عدم اشتمال قرآن بر نام علی(ع) و اولادش مفروغٌ عنه بوده و هدف سؤال کننده این بوده که چرا در قرآن نام علی(ع) و اولادش ذکر نشده یعنی سؤال از وجه عدم ذکر نام علی(ع) و اولاد او در قرآن است پس این روایات معارض با روایات طائفه دوم است چون بر طبق آن روایات، نام علی(ع) و اولاد او در قرآن ذکر شده ولی آنچه از این روایت بدست می­آید این است که نام علی(ع) و اولادش در قرآن نیامده است و سند این روایت هم صحیح می­باشد.

به نظر می­رسد در مقام معارضه این روایت با روایات طائفه دوم، روایت ابو بصیر حاکم بر روایات طائفه دوم است چون در مقام تفسیر روایات طائفه دوم است و توضیح می­دهد که غرض از اینکه قرآن مشتمل بر نام علی(ع) و اولاد اوست این است که در مقام تفسیر و تأویل و تطبیق می­توان گفت قرآن مشتمل بر نام اهل بیت(ع) است نه اینکه منظور این باشد که نام آنها در قرآن آمده و نتیجه گرفته شود که اکنون که در قرآن موجود نام آنها نیست دلیل بر این است که نام آنها از قرآن حذف شده است. پس قرآن هم مشتمل بر نام علی(ع) و اولاد او می­باشد و هم مشتمل بر اسامی آنها نیست، مشتمل نیست به این معنی که به صراحت نام آنها ذکر نشده و مشتمل است به این اعتبار که عناوین و مفاهیمی ذکر شده که فقط بر علی(ع) و اولاد او قابل انطباق است بنابراین طائفه دوم از روایات هم دلالت بر مدعا ندارد.

طائفه سوم:

روایاتی که دلالت بر اختلاف عدد آیات کتاب می­کند و اینکه مثلاً مجموع آیات قرآن بیش از عدد آیات قرآن موجود است یا مثلاً عدد آیات فلان سوره بیش از مقداری است که اکنون در قرآن به عنوان عدد آیات آن سوره شمرده شده است. این طائفه در واقع دو قسم­اند؛ یک قسم روایاتی است که دلالت می­کند بر اینکه مجموع آیات قرآنی بیش از عدد آیات قرآن موجود است از جمله این روایت که در کافی آمده است؛ عن هشام بن سالم عن ابی عبدالله(ع): «إنّ القرآن الذی جاء به جبرائیل إلی محمد(ص) سبعة عشر الف آیة» [۲] قرآنی که جبرائیل آن را برای پیامبر(ص) آورد مشتمل بر ۷۰۰۰ آیه است در حالی که قرآن موجود ۶۲۳۲ آیه دارد.

از قسم دوم یعنی آیات یک سوره بخصوص هم روایتی است که در آن آمده: اُبی به شخصی گفت: «کم تقرئون الاحزاب؟ قال: بعضاً و سبعین آیة، قال: و قد قرأتها و نحن مع رسول الله(ص) اطول من سورة البقرة» [۳] سوره احزاب را چند آیه قرائت می­کنی؟ گفت: حدود هفتاد و چند آیه، گفت: ما در زمان رسول اکرم(ص) سوره احزاب را می­خواندیم در حالی که از سوره بقره هم طولانی­تر بود. این روایت را طبرسی هم در مجمع البیان نقل کرده است. پس هر دو قسم از این روایات دلالت می­کند بر اینکه یا آیات کل قرآن بیشتر از قرآن فعلی بوده و یا حداقل یک سوره از سور قرآن آیاتش بیشتر از آنچه بوده که در قرآن موجود می­باشد و لازمه این روایات تحریف به نقیصه در قرآن است یعنی قرآن موجود از قرآن واقعی مجموعاً و یا حداقل در مورد بعضی سور کمتر است.

بررسی طائفه سوم روایات:

این طائفه هم دلالت بر مدعا ندارد و پاسخ به این طائفه هم تقریباً شبیه همان پاسخی است که ما به طائفه قبلی دادیم و آن اینکه:

اولاً: این روایات بنا بر روایات عرض اخبار به کتاب باید کنار گذاشته شود چون اگر روایتی مخالف با کتاب بود زخرف و باطل است و به این معنی است که از معصومین(ع) صادر نشده است و مضمون این طائفه از روایات هم مثل طائفه دوم دلالت می­کند بر چیزی که با نص کتاب منافات دارد و لذا باید به فرمایش خود ائمه(ع) از این روایات اعراض کرد و آنها را کنار گذاشت چون زخرف و باطل­اند.

ثانیاً: این روایات معارض دارد یعنی روایاتی داریم که دلالت می­کند بر اینکه عدد آیات قرآن به تعداد آیات قرآن موجود است از جمله این روایت: عن علی بن ابیطالب(ع) انّه قال: «سئلت النبی(ص) عن ثواب القرآن، فأخبرنی بثواب سورةٍ سورةٍ علی نحو ما نزلت من السماء… ثمّ قال النبی(ص) جمیع سور القرآن مأة و اربع عشر سورة و جمیع آیات القرآن ستّة آلاف آیة و مأتا آیة و ست و ثلاثون آیة و جمیع حروف القرآن ثلاث مأة الف و واحد و عشرون الف و مأتا و خمسون حرفاً» [۴] امیرالمؤمنین(ع) می‏فرماید: من از پیامبر(ص) در مورد ثواب قرآن سؤال کردم که برای ما ثواب هر سوره­ای از سور قرآن را به همان نحوی که از آسمان نازل شده بیان فرمایید، پیامبر در ادامه فرمودند جمیع سوره­های قرآن ۱۱۴ سوره است و جمیع آیات قرآن ۶۲۳۶ آیه است و جمیع حروف قرآن ۳۲۱۲۵۰ حرف می­باشد، این روایت معارض با روایات طائفه سوم است چون منطبق بر قرآن موجود است لذا روایات طائفه سوم دلالت بر تحریف ندارد. اینکه چگونه بین این روایت و طائفه سوم جمع می­شود بحث دیگری است ولی حداقل این است که روایات طائفه سوم دلالت بر وقوع تحریف به نقیصه در قرآن موجود ندارد.

بحث جلسه آینده: دو طائفه دیگر از روایات باقی مانده که انشاء الله آنها را در جلسه آینده ذکر و بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . کافی، ج۱، ص۲۸۶، کتاب الحجة، باب ۶۴، حدیث۱.

[۲] . کافی، ج۲، ص۶۳۴، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، حدیث ۲۸.

[۳] . مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۳.

[۴] . همان، ج۱۰، ص۱۸۸ و ۱۸۹.