جلسه بیست و چهارم-دو شبهه پیرامون اعجاز قرآن

دانلود-جلسه بیست و چهارم-PDF

جلسه بیست و چهارم
دو شبهه پیرامون اعجاز قرآن
08/۱۲/۱۳۹۰

نکته: ما گفتیم در بعضی از آیات قرآن دعوت به اتیان به مثل قرآن شده و در واقع در مقام بیان ناتوانی در آوردن سوره­ای مثل قرآن است، پس قرآن به آوردن مثل خودش تحدی کرده است، نکته­ای که می­خواهیم عرض کنیم این است که وقتی در قرآن تحدی می­شود منظور این نیست که جملاتی از نظر شکل و محتوا شبیه قرآن آورده شود؛ چون ممکن است به ذهن افراد زیادی خطور کند که آوردن مثل سوره­های قرآن کار دشواری نیست و می­توان از این سوره­ها تقلید کرد در حالی که منظور از تحدی به سوره­هایی مثل قرآن این نیست که تقلید کنید و مثل سوره­های قرآن را بیاورید؛ چون تقلید کار سختی نیست و اعجاز نیست. دعوت به تحدی در واقع به این معنا است که کلامی آورده شود که همانند قرآن از نظر معارف و محتوا دارای مطالب بسیار والا و از نظر اسلوب بیانی در اوج فصاحت و بلاغت باشد؛ یعنی ضمن اینکه از نظر شکل و محتوا در اوج است در عین حال متفاوت از قرآن باشد نه اینکه بخواهد تقلید از قرآن باشد؛ چون کسانی مثل مسیلمه کذاب تلاش کردند که سوره­ای مثل قرآن بیاورند ولی آنچه که آوردند از محتوای خاصی برخوردار نبود و فقط اسلوب عبارات و جملاتی که آورده شده بود شبیه بعضی از سوره­های قرآن بود. پس باید توجه کرد که دعوت به اتیان مثل قرآن دعوت به تقلید از قرآن نیست تا ادعا شود تقلید از قرآن کار مشکلی نیست و می­توان مثل آیات قرآن را آورد بلکه مسئله این است که همان طور که قرآن در نوع خودش بدیع و از فصاحت و بلاغت والایی برخوردار است باید چیزی آورده شود که از هر نظر مثل قرآن باشد و دیگران از آوردن چنین کتابی ناتوان هستند و گرنه تقلید از جملات و عبارات قرآن کار دشواری نیست.

در رابطه با مسئله اعجاز قرآن شبهه­ای مطرح است که باید به آن پاسخ دهیم:

دو شبهه پیرامون اعجاز قرآن:

شبهه اول:

شبهه اول این است که بر اساس آنچه تا بحال گفته شد بشر از اتیان به مثل قرآن عاجز است ولی صرف ناتوانی بشر از آوردن کتابی مثل قرآن دلیل بر معجزه بودن قرآن نیست؛ چون وقتی سخن از معجزه است باید اتصال آن عمل و ارتباط آن با مبداء وحی ثابت شود به این معنی که معجزه؛ یعنی کار خارق عادت و فوق طبیعت که به منظور اعلان ارتباط این عمل و کار با خداوند تبارک و تعالی صورت می­گیرد وگرنه الآن هم خیلی از افراد هستند که کارهای فوق العاده انجام می­دهند. پس صرف ناتوانی سایر افراد از آوردن مثل قرآن، دلیل بر معجزه بودن آن نمی­شود؛ مثلاً ما کتاب­هایی را مشاهده می­کنیم که بشر از آوردن مثل آنها ناتوان است که از جمله آنها دیوان حافظ و گلستان سعدی و غیره می­باشد در حالی که عنوان معجزه هم بر آنها صادق نیست، حال سؤال این است که آیا صرف اینکه دیگران از آوردن کتابی مثل قرآن عاجزند دلیل بر معجزه بودن این کتاب می­شود؟ پاسخ این است که صرف ناتوانی بشر از آوردن مثل قرآن دلیل بر معجزه بودن قرآن نمی­شود چون اگر صرف ناتوانی سایرین از کاری که بعضی کرده­اند دلیل بر معجزه بودن آن می­بود بسیاری از کارها مثل تألیف دیوان حافظ و گلستان سعدی وجود دارند که بشر از اتیان مثل آنها عاجز است پس باید آن­ها هم معجزه باشد در حالی که هیچ کس معتقد به معجزه بودن آنها نشده است و این امور معجزه محسوب نمی­شوند.

البته اینکه بعضی اوقات انسان کاری می­کند که دور از انتظار دیگران است و می­گویند معجزه کرد از باب مبالغه است و گرنه کار انجام شده خرق عادت و کار مافوق طبیعت نبوده که دیگران از آوردن مثل آن عاجز باشند؛ مثلاً اگر پزشکی بیماری شخصی را که از خوب شدنش نا امید هستند درمان کند می­گویند معجزه کرد ولی تعبیر به معجزه بخاطر اهمیت کار پزشک است و گرنه خرق عادت نبوده تا عنوان معجزه بر کار او صادق باشد.

پاسخ شبهه اول:

پاسخ این است که معجزه دارای شروط و ارکانی است که در بحث از حقیقت معجزه باید مورد بررسی قرار گیرد که چه مختصاتی موجب صدق عنوان معجزه می­شود؟ اول باید حقیقت معجزه را بشناسیم و بعد بگوییم که ناتوانی بشر از آوردن مثل قرآن معجزه است یا خیر و همچنین باید ببینیم آیا سایرین از آوردن مثل کارهای مهمی که بعضی انجام داده­اند ناتوانند.

ارکان معجزه:

الف) مهمترین رکن معجزه این است که مقرون به ادعای نبوت باشد؛ یعنی کسی که معجزه می­آورد ادعای پیامبری و منصب الهی داشته باشد و هر جایی که این خصوصیت نباشد معجزه بر آن صدق نمی­کند؛ مثلاً کسی که کار فوق العاده­ای انجام می­دهد اما ادعای نبوت یا منصب الهی برای خودش قائل نیست هیچ وقت کار او متصف به معجزه نمی­شود. درست است که کتاب­هایی مثل دیوان حافظ و گلستان سعدی فوق العاده است و دیگران از آوردن مثل آنها عاجزند ولی صاحبان این کتب ادعای نبوت نداشته­اند تا این کتب متصف به وصف معجزه شوند. بنابراین اولین رکن اول معجزه در مورد این کتب مفقود است.

ب) یکی دیگر از ارکان معجزه این است که معجزه به همراه تحدی است؛ یعنی کسی که معجزه می­آورد مبارزه طلبی و هم آورد خواهی دارد و می­گوید من این کار را انجام می­دهم شما هم اگر می­توانید انجام دهید. وقتی به کتب مذکور و امثال آنها مراجعه می­کنیم می­بینیم که چنین مبارزه طلبی و هم آورد خواهی درباره این کتب وجود ندارد، ممکن است بعضی از مؤلفین ادعا کنند این مطلب را که من گفتم هیچ کس تا بحال نگفته یا بگوید مشکله­ای را که من حل کردم تا حالا کسی نتوانسته حل کند ولی هیچ یک از اینها تحدی به این معنا که مبارز طلبی کنند نیست، البته ممکن است کسی دچار جهل مرکب باشد و پیش خودش فکر کند نوشته و کتابی که دارد کسی نمی­تواند مثل آن را بیاورد که این هم خیلی کم­ اتفاق می­افتد که کسی بگوید هیچ کس از اول خلقت تا روز قیامت نمی­تواند مثل کاری که من انجام داده­ام انجام دهد پس نکته دوم این است که معجزه همراه با تحدی است و در مواردی که مستشکل ذکر کرده تحدی وجود ندارد.

ج) یکی دیگر از ارکان معجزه این است که فوق عادت بشری و خارج از نوامیس و قوانین طبیعت باشد؛ یعنی با هیچ قانون طبیعی و عادات بشری سازگار نباشد در حالی که آنچه مستشکل گفت فوق عادت بشر و خارج از نوامیس طبیعت نیست و نهایت چیزی که در مورد کتبی مثل دیوان حافظ و گلستان سعدی می­توان گفت این است که از نوادر روزگار هستند. البته ممکن است کمتر همانند این کتب عرضه شده باشد اما ندرت و استثناء با غیر طبیعی بودن فرق دارد و ندرت دلیل بر غیر طبیعی بودن نیست.

لذا با ملاحظه این سه خصوصیت که برای معجزه ذکر کردیم که اولاً معجزه باید مقرون به ادعای منصب الهی نبوت باشد و ثانیاً مقرون به تحدی باشد و ثالثاً خرق عادت و خروج از قوانین طبیعت باشد می­بینیم که هیچ یک از این سه خصوصیت در مواردی که مستشکل ذکر کرده وجود ندارد در حالی که وقتی می­گوییم انسان از آوردن مثل قرآن عاجز و ناتوان است واقعاً این چنین است و این خصوصیات در قرآن وجود دارد لذا صرف اینکه کسی نمی­تواند مثل قرآن را بیاورد دلیل بر معجزه بودن قرآن محسوب می­شود.

خود اینکه پیامبر(ص) امی بوده و سواد خواندن و نوشتن نداشته هم می­تواند دلیل دیگری بر معجزه بودن قرآن باشد در حالی که همه مؤلفین کتب دیگر مکتب رفته و درس خوانده بودند.

«والحمد لله رب العالمین»