جلسه بیست و پنجم-راههای توثیق عام- مشایخ ثقات

دانلود-جلسه بیست و پنجم-PDF

جلسه بیست و پنجم
راههای توثیق عام- مشایخ ثقات
08/۱۲/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در نقض‏هایی بود که به قاعده «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» وارد شده، تا اینجا عمده نقض‏ها و اشکالاتی که مرحوم آقای خویی و شهید صدر به این قاعده ایراد کرده‏اند ذکر و پاسخ داده شد. نتیجه این شد که بعضی از اشخاصی که ادعای اتفاق بر ضعف آنها شده در مورد این افراد چنین اتفاقی وجود ندارد، نسبت به بعضی از اشخاص که ضعف آنها مورد اختلاف است هم فی الواقع با توجه به تعدیل برخی نسبت به آنها نمی‏توان آنها را به عنوان نقض پذیرفت چون چه بسا تضعیف به خاطر مذهب و عقیده آنها بوده نه عدم وثاقت آنها یا چه بسا این اشخاص از نظر این سه نفر (ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی) ثقه بوده‏اند یا حداقل اینکه در زمان وثاقت و استقامت عقیده از آنها حدیث نقل کرده‏اند بنابراین از این جهت هم نقضی وارد نیست. نکته دیگری که در اینجا وجود دارد این است که بعضی از این تضعیف‏ها اساس ندارد چون به جهت تشابه اسمی و یکسان بودن نام‏ها گمان شده کسی که این سه نفر (ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی) از او روایت نقل کرده‏اند همان کسی است که در کتب رجالی مورد تضعیف قرار گرفته که ما نمونه‏هایی را هم ذکر کردیم، لذا این نقض‏ها بر قاعده «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» وارد نیست.

یک اشکال:

اگر به خاطر داشته باشید ما مسئله‏ای را ابتدای این بحث به عنوان اشکالاتی که به این قاعده وارد شده را مطرح کردیم، یکی از اشکالات چهارگانه مرحوم آقای خویی و بعضی دیگر به قاعده «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» این بود که این عبارت در واقع استنباط و اجتهاد شیخ طوسی است یعنی او بر اساس استنباط خودش ادعا کرده که این سه نفر (ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی) «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة»، دلیلی هم که ایشان بر این ادعا ذکر کردند این بود که این مطلب در عبارت هیچ یک از اصحاب وارد نشده و کسی متعرض آن نشده است و این خود نشان دهنده این است که این عبارت، اجتهاد و استنباط شیخ طوسی بوده است، ما در پاسخ به این اشکال گفتیم این عبارت اجتهاد و استنباط شیخ نیست بلکه شهادت شیخ محسوب می‏شود لکن شهادت شیخ در غیر موارد تعارض مقبول است نه مطلقا، یعنی ما این شهادت را از ناحیه شیخ می‏پذیریم الا اینکه خود شیخ اشاره به ضعف بعضی از مشایخ کند که در این صورت شهادت ایشان مقبول نخواهد بود، آنچه عرض شده نکته‏ای بود که ما در گذشته به آن اشاره کردیم.

مسئله‏ای که برای تکمیل بحث گذشته لازم است به آن اشاره شود این است که شهادت شیخ طوسی اساساً هیچ فایده‏ای ندارد یعنی حتی اگر بپذیریم جمله «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» شهادت از طرف شیخ می‏باشد هیچ ثمره‏ای ندارد، چون شهادت فقط در صورتی فایده دارد که مستند به خود این سه نفر (ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی) باشد، یعنی اگر این سه نفر تصریح کنند که «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» در این صورت شهادت آنها قابل اخذ خواهد بود مگر در صورتی که تعارض باشد یا خلافی ثابت شود که اگر خلافی ثابت شد یا تعارض وجود داشت یعنی مثلاً خود این سه نفر کسی را تضعیف کرده باشند در این صورت معلوم می‏شود روایت را نقل کرده و گمان کرده‏اند وسائط، ثقه‏اند اما اشتباه کرده‏اند و آن شخص ثقه نبوده است ولی این لطمه‏ای به سایر موارد نمی‏زند، در این صورت معنای شهادت این سه نفر این است که این افراد شهادت داده‏اند که ما از غیر ثقه نقل روایت و ارسال روایت نمی‏کنیم. در این صورت ما این شهادت را می‏پذیریم الا در موردی که خلافش ثابت شود. اما اگر این شهادت مستند به خود شیخ باشد در صورتی که خلافی آشکار شود اصل شهادت شیخ از اعتبار ساقط می‏شود و نمی‏شود به این شهادت اعتماد کرد؛ چون وقتی شیخ شهادت می‏دهد که این سه نفر از غیر ثقه روایتی را نقل و ارسال نمی‏کنند، این شهادت مبتنی بر استقراء و جستجوی خود شیخ می‏باشد یعنی گویا شیخ در همه این موارد استقراء و جستجو کرده و مشاهده کرده که این افراد جزء از ثقه نقل نکرده‏اند، حال اگر فرضاً موردی ثابت شود شخصی غیر ثقه در سلسله سند آن روایات واقع شده و معلوم شود که این افراد از غیر ثقه هم نقل کرده‏اند کاشف از این است که استقراء شیخ تام نبوده و لذا استنتاج این قاعده زیر سؤال می‏رود، چون اگر شیخ بر مبنای یک استقراء ناقص یک قاعده‏ای را استفاده کند و بگوید «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» و بعد معلوم شود که این افراد از غیر ثقه هم نقل کرده‏اند در این صورت شهادت شیخ زیر سؤال می‏رود چون مستند به استقراء ناقص است، آنچه ذکر شد اشکالی است که بعد از پاسخ به نقض‏های گذشته متوجه قاعده «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» می‏شود که مرحوم آقای خویی هم این اشکال را نقل کرده است. [۱]

پاسخ:

به نظر می‏رسد این شهادت در واقع مستند به خود شیخ بنفسه نیست، چون گویا شیخ حکایت از چیزی کرده که علماء آن را استکشاف کرده‏اند و خودش به تنهایی استکشاف نکرده تا اشکال فوق پیش آید بلکه شیخ استکشاف علماء را حکایت کرده و البته نظر خود شیخ هم همین است، چون شیخ در جایی می‏فرماید: «سوت الطائفة بین ما یرویه هؤلاء و غیرهم من الثقات الذین عرفوا بانهم لایروون و لایرسلون الا عمن یوثق به» [۲] ؛ منظور از این عبارت این است که طائفه یعنی علماء آنچه را این سه نفر (ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی) روایت کرده‏اند و آنچه را که غیر اینها نقل کرده‏اند یکسان دانسته‏اند لذا این عبارت ظهور در اجماع دارد و این گونه نیست که خود شیخ این قاعده را کشف کرده باشد بلکه شیخ استکشاف علماء را حکایت کرده است، بنابراین وقتی این قاعده شهادت خود شیخ بنفسه محسوب نمی‏شود و خود شیخ به تنهایی آن را کشف نکرده نوبت به این نمی‏رسد که بگوییم شیخ این قاعده را بر اساس استقراء کشف کرده، لذا به نظر می‏رسد اشکال فوق وارد نباشد.

مسئله دیگری که مهم است و باید مورد رسیدگی قرار گیرد این است که بر فرض این شهادت را در مورد مسانید بپذیریم در مورد مرسلات قابل قبول نیست، یعنی فرضاً از اشکال صرف نظر کنیم و بگوییم «لایروون الا عن ثقة» را می‏پذیریم اما «لایرسلون الا عن ثقة» را نمی‏پذیریم، این سخن قابل قبول نیست. دلیل اینکه شهادت شیخ در مورد مسانید قابل قبول باشد ولی در مورد مراسیل نمی‏توان شهادت ایشان را پذیرفت، توضیحی را می‏طلبد که انشاء الله در جلسه آینده عرض خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۸۰.

[۲] . عدة الأصول، ج ۱، ص ۳۸۶ و ۳۸۷.