جلسه بیست و هشتم-راههای توثیق عام- مشایخ ثقات

دانلود-جلسه بیست و هشتم-PDF

جلسه بیست و هشتم
راههای توثیق عام- مشایخ ثقات
20/۱۲/۱۳۹۱

بحث در بعضی از اشخاص بود که در مورد آنها ادعا شده «لایروون الا عن ثقة».

۲- بنو فضال

برای وثاقت بنو فضال به حدیثی استناد شده که شیخ طوسی آن را در کتاب غیبت نقل کرده است، شیخ طوسی در این کتاب از عبدالله کوفی خادم حسین بن روح از نواب امام زمان (عج) این روایت را نقل می­کند: «قال سئل الشیخ عن کتب ابن ابی العزافر بعد ما ذمّ و خرجت فیه اللعنة، فقیل له فکیف نعمل بکتبه و بیوتنا منها ملأٌ؟ فقال الشیخ: اقول فیها ما قاله ابو محمد الحسن بن علی (علیه السلام) و قد سئل عن کتب بنی فضّال فقیل له کیف نعمل بکتبهم و بیوتنا منها ملأٌ؟ فقال (علیه السلام): خذوا بما رووا و ذروا ما رأوا»؛ عبدالله کوفی می­گوید از شیخ حسین بن روح نوبختی در مورد کتب ابن ابی عزافر سؤال شد بعد از آنکه نسبت به او لعنت و مذمت پیش آمد. از شیخ حسین بن روح پرسیده شد که حال با کتب ابن ابی عزافر چه کنیم در حالی که خانه­های ما از این کتابها پر است. حسین بن روح در پاسخ به این سائل می­گوید من همان چیزی را می­گویم که امام حسن بن علی العسکری(ع) وقتی از او در مورد کتب بنی فضال سؤال شد، که ما چگونه به کتب اینها عمل کنیم در حالی که خانه­های ما از این کتب پر است؟ امام (ع) در پاسخ به این سؤال فرمودند به آنچه که آنها روایت کرده­اند اخذ کنید و آنچه که آنها رأی و نظر داده‏اند رها کنید و از آن دور شوید. [۱] طبق این روایات به آنچه که بنو فضال روایت کرده‏اند می‏شود اخذ کرد اما به آنچه که آنها به آن عقیده دارند نمی‏شود اخذ کرد و باید آن را رها کرد چون بنو فضال از نظر عقیده فاسد المذهب بوده ولی وثاقت داشته‏اند. شیخ انصاری در فرعی در کتاب صلوة به روایتی استناد کرده و می‏گوید: «و هذه الروایة و ان کانت مرسلة الا انّ سندها الی الحسن بن فضال صحیحٌ و بنو فضال ممّن اُمروا بالاخذ بکتبهم و روایاتهم» [۲] ؛ این روایت اگر چه مرسل است ولی سند آن به حسن بن فضال بر می‏گردد و این سند صحیح است و بنو فضال از کسانی هستند که به اخذ به کتب و روایات آنها امر شده است.

حال باید ببینیم آیا این روایت اثبات می‏کند که «انهم لا یروون الا عن ثقة»؟ به نظر می‏رسد که چنین استفاده‏ای از این روایت نمی‏شود. بله با این روایت وثاقت خود بنو فضال ثابت می‏شود یعنی آنها در نقل روایت ثقه‏اند، علت اینکه در مورد آنها چنین چیزی گفته شده به خاطر فساد عقیدتی آنها بوده که حضرت فرموده‏اند با اینکه بنو فضال فساد عقیدتی دارند اما ثقه‏اند و فساد عقیده آنها به حجیت روایات آنها ضرری نمی‏زند چون آنچه در روایت مهم است وثاقت است و این روایت وثاقت آنها را ثابت می‏کند و بیش از این از این روایت استفاده نمی‏شود و این روایت به هیچ وجه بر این مطلب دلالت ندارد که بنو فضال «لایروون الا عن ثقة»، بنابراین در مورد بنو فضال ما نمی‏توانیم حکم کنیم که «انهم لایروون الا عن ثقة».

۳- جعفر بن بشیر

نجاشی درباره او می‏گوید: «انه من زهّاد اصحابنا و عُبّادهم و نُسّاکهم و کان ثقةً، روی عن الثقات و رووا عنه» [۳] ؛ جعفر بن بشیر اهل زهد و عبادت و مناسک است و ثقه می‏باشد، او از ثقات روایت نقل کرده و ثقات هم از او روایت نقل کرده‏اند. با تمسک به این عبارت هم خواسته‏اند وثاقت را هم در طبقه مشایخ جعفر بن بشیر و هم در طبقه شاگردان او ثابت کنند. بعضی از جمله حاجی نوری به استناد این عبارت نجاشی قائل به این شده‏اند که این شخص «لایروی الا عن ثقة»، لذا حاجی نوری ادعا می‏کند هر کس که جعفر از او روایت نقل کند ثقه است. [۴]

مرحوم آقای خویی دو اشکال به این بیان دارد دال بر اینکه با عبارت نجاشی نمی‏توان نتیجه گرفت که جعفر بن بشیر «لایروی الا عن ثقة»:

اشکال اول:

عبارت نجاشی که می‏گوید «روی عن الثقات» به هیچ وجه دلالت بر حصر ندارد، اگر گفته می‏شود که جعفر بن بشیر از ثقات روایت نقل می‏کند به این معنی نیست که از غیر ثقه روایت نقل نمی‏کند و این عبارت با «انما یروی عن الثقات» فرق می‏کند، چون اگر کسی غالباً از ثقات روایت نقل کند باز هم می‏توان درباره او گفت «یروی عن الثقات»، اما این لزوماً به معنای حصر روایت از ثقات نیست، بله اگر عبارت این بود که «انما یروی عن الثقة» یا «لایروی الا عن الثقة» در این صورت می‏شد از آن استفاده کرد که جعفر بن بشیر از غیر ثقه روایت نقل نمی‏کند. پس چنین دلالتی از این عبارت استفاده نمی‏شود، شاهد بر این مطلب هم جمله بعدی نجاشی است که می‏گوید: «رووا عنه» که اگر به سیاق عبارت «یروی عن الثقات» بخواهد از این عبارت هم استفاده حصر شود به این معنی خواهد بود که همه کسانی که از جعفر بن بشیر روایت نقل می‏کنند ثقه هستند در حالی که قطعاً این گونه نیست و ما حتی در مورد خود ائمه (ع) هم نمی‏توانیم بگوییم فقط ثقات از آنها روایت نقل کرده‏اند چون موارد زیادی وجود دارد که ضِعاف، از ائمه (ع) روایت نقل کرده‏اند، پس وقتی در مورد ائمه (ع) نمی‏توان گفت که فقط ثقات از آنها روایت نقل کرده‏اند در مورد سایرین به طریق اولی باید گفته شود که این گونه نبوده که فقط ثقات از آنها روایت نقل کرده باشند، پس معلوم می‏شود عبارت «رووا عنه» دال بر این است که غالباً ثقات از او روایت نقل کرده‏اند نه اینکه فقط ثقات از او روایت نقل کرده باشند پس چون این عبارت دلالت بر حصر ندارد جمله اول «روی عن الثقات» هم دلالت بر حصر نخواهد داشت. لذا با توجه به این مطلب ما نمی‏توانیم بگوییم عبارت نجاشی که می‏گوید «روی عن الثقات» دلالت بر این دارد که همه مشایخ جعفر بن بشیر ثقه باشند.

اشکال دوم:

موارد نقضی وجود دارد که ثابت می‏کند که جعفر بن بشیر از افراد ضعیف روایت نقل کرده و با وجود ضِعاف، کلام حاجی نوری که خواسته از عبارت نجاشی وثاقت مشایخ جعفر بن بشیر را استفاده کند، نقض می‏شود. از جمله کسانی که جعفر بن بشیر از آنها روایت نقل کرده صالح بن حَکم است که توسط خود نجاشی تضعیف شده است [۵] ، همچنین جعفر بن بشیر از عبدالله بن محمد جُعفی هم روایت نقل کرده که این شخص هم از طرف نجاشی تضعیف شده است. [۶]

بنابراین با توجه به این دو اشکال نمی‏توان در مورد جعفر بن بشیر گفت «لایروی الا عن ثقة».

۴- محمد بن اسماعیل بن میمون زعفرانی

نجاشی درباره او می‏گوید: «روی عنه الثقات و روی عنهم» [۷] ، شبیه آنچه که صاحب مستدرک درباره جعفر بن بشیر گفت به استناد این عبارت نجاشی، در مورد محمد بن اسماعیل هم می‏گوید «لایروی الا عن ثقة» [۸] .

به نظر می‏رسد در مورد این شخص هم نمی‏توان قائل شد به اینکه «لایروی الا عن ثقة»، چون از دو اشکالی که در مورد جعفر بن بشیر ذکر شد اشکال اول به محمد بن اسماعیل وارد است و آن اینکه عبارت نجاشی که می‏گوید: «روی عنهم» دلالت بر حصر ندارد. بنابراین وثاقت مشایخ محمد بن اسماعیل هم ثابت نمی‏شود. اما اشکال دوم بر این شخص وارد نیست چون افراد ضعیفی که محمد بن اسماعیل از آنها نقل کرده باشد یافت نشده چون از محمد بن اسماعیل فقط یک روایت در کتب اربعه نقل شده و آن هم از حماد بن عیسی نقل کرده که او هم ثقه است. [۹] لذا ادعای «لایروی الا عن ثقة» در مورد محمد بن اسماعیل هم مخدوش است.

تا اینجا از چهار نفری که ذکر شد فقط در مورد نفر اول یعنی علی بن حسن طائی می‏توان گفت «لایروی الا عن ثقة» اما این قاعده در مورد بقیه جاری نمی‏شود.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . کتاب الغیبة، ص۲۳۹.

[۲] . کتاب الصلاة، ص۱.

[۳] . رجال نجاشی، ج۱، ص۲۹۸، رقم۳۰۴.

[۴] . مستدرک، ج۳، ص۷۷۷.

[۵] . رجال نجاشی، ج۱، ص۴۴۴.

[۶] . همان، ص۳۱۵.

[۷] . همان، ج۲، ص۲۳۸.

[۸] . مستدرک، ج۳، ص۷۷۷.

[۹] . التهذیب، ج۴، ص۱۱۱.