جلسه بیست و نهم-اهمیت بحث از روش‏های تفسیری

دانلود-جلسه بیست و نهم-PDF

جلسه بیست و نهم
اهمیت بحث از روش‏های تفسیری
۱۷/۰۲/۱۳۹۲

روش‏های تفسیری:

اهمیت بحث از روش‏های تفسیری:

یکی از مباحثی که در حوزه علوم قرآنی قرار می‏گیرد و نسبتاً بحث مهمی است بحث از روش‏های تفسیر قرآن است، ما در گذشته درباره معنای لغوی و اصطلاحی تفسیر بحث کردیم، اجمال مطلب این است که تفسیر در اصطلاح عبارت است از کشف معانی الفاظ قرآن و آشکار کردن مراد خداوند متعال؛ به عبارت دیگر، تفسیر عبارت است از توضیح و تشریح مراد استعمالی آیات و آشکار کردن مراد جدی بر اساس قواعد ادبی و اصول عقلائی محاوره، وقتی تفسیر این چنین معنی شود باید با ملاحظه این مطلب روش تفسیر هم تبیین شود، روش تفسیر یعنی نحوه استفاده از ابزار یا منابع خاص در تفسیر قرآن، یعنی ابزار و منابعی که به فهم معانی و مقاصد آیات و کشف مراد خداوند متعال کمک می‏کند، وقتی ما تفسیر را در اصطلاح به معنای کشف معانی الفاظ و آشکار کردن مراد خداوند متعال معنی می‏کنیم، روش تفسیر هم به تَبع آن عبارت است از نحوه استفاده از ابزار یا منابع خاص در فهم معانی الفاظ و کشف مراد خداوند تبارک و تعالی، پس بحث از روش تفسیر در واقع بحث از چگونگی کشف و استخراج معانی و مقاصد آیات قرآنی است.

این بحث همان طور که اشاره شد از مباحث علوم قرآنی محسوب می‏شود، چون قبل از ورود در تفسیر باید معلوم شود که چه روشی در تفسیر قرآن مورد استفاده قرار می‏گیرد یعنی ابزارها و منابع فهم معانی الفاظ و کشف مراد خداوند متعال باید مشخص شود، از این جهت است که این بحث، مهم است و شاید در بین مباحث قرآنی که تا بحال مطرح شده این بحث از اهمیت ویژه و خاصی برخوردار باشد.

علاوه بر این نکته دیگری که اهمیت این بحث را بویژه امروزه بیشتر آشکار می‏کند مسئله دانش هرمنوتیک است که امروزه مورد توجه قرار گرفته است، حال اینکه چه ارتباطی بین بحث روش تفسیر و دانش هرمنوتیک وجود دارد و این دانش چه تأثیری در بررسی دانش‏های تفسیری دارد را بعداً مورد بحث قرار خواهیم دارد اما الآن برای تبیین اهمیت بحث روش‏های تفسیری قرآن در شرائط حاضر اشاره‏ای اجمالی به این مسئله می‏کنیم، اینکه هرمنوتیک به چه معنی است، تعریف‏ها و بیان‏های مختلفی برای تعریف هرمنوتیک از ناحیه بسیاری از کسانی که در این زمینه بحث کرده‏اند وارد شده است.

بعضی گفته‏اند: هرمنوتیک علم به قواعد رمز گشایی و تأویل متن است. بعضی دیگر هرمنوتیک را به معنای علم درک معنای نشانه‏ها دانسته‏اند و در مقابل بعضی دیگر می‏گویند: هرمنوتیک هنر دست‏یابی به فهم کامل و تام عبارات گفتاری و نوشتاری است یا هنر درک زبان دیگران بویژه زبان نوشتاری است و یا هنر فهمیدن است. به هر حال دانش هرمنوتیک یا هنر و فن هرمنوتیک مطلبی است که به نوعی به بازنگری در مبانی فهم متون مقدس می‏پردازد، البته اساس این علم بعد از نهضت اصلاح دینی اروپا پدید آمد که به نوعی برای فهم متون مقدس به بازنگری روی آوردند و در مورد ماهیت فهم این متون نظریه پردازی کردند، بالاخره متن قرآن به عنوان یک متن مقدس خیلی مهم است که چگونه فهمیده شود، فهم متن قرآن طبیعتاً نمی‏تواند با دانش هرمنوتیک غیر مرتبط باشد، چون وقتی این دانش یا این هنر در مورد ماهیت فهم متون نظریه پردازی می‏کند طبیعتاً ارتباط تفسیر قرآن و روش‏های تفسیری قرآن با این مسئله آشکار می‏شود و نکته مهم اینجاست که بالاخره در دنیای امروز یکی از راه‏های برداشت‏های جدید از متون دینی تمسک به همین دانش یا فن است، الآن در مورد قرآن بر اساس همین دانش یا فن گاهی برداشت‏های غیر متعارفی می‏شود، لذا نسبت این مسئله با روش‏های تفسیری قرآن خیلی مهم است، سؤال این است که در فهم متنی مثل قرآن از چه ابزار و منابعی می‏توان استفاده کرد؟ آیا آنچه که امروز به عنوان دانش یا هنر هرمنوتیک برای فهم متون مقدس، مورد اتّکاء قرار گرفته، می‏تواند برای فهم آیات قرآن و کشف مقاصد خداوند تبارک و تعالی هم مؤثر باشد؟ از آنجا که در حال حاضر این مطلب توسط بعضی روشن فکران مسلمان مورد توجه قرار گرفته لذا گاهی ملاحظه می‏شود در تفسیر قرآن مطالبی را ذکر می‏کنند که جز با اتّکاء بر اصل دانش یا هنر هرمنوتیک قابل برداشت نیست، حال سؤال این است که آیا چنین چیزی جایز است و آیا ما مجوز چنین اتّکایی را داریم یا نه بحث‏هایی است که بعد از ذکر انواع و انحاء روش‏های تفسیری انشاء الله به آن خواهیم پرداخت. به هر حال اجمال مطلب این است که بحث از روش‏های تفسیری قرآن هم ذاتاً از مباحث مهم علوم قرآنی است که قبل از ورود به تفسیر باید ابزارها و منابع خاصی که در تفسیر مورد استفاده قرار می‏گیرند، معلوم شود. بعلاوه عرضاً و به خاطر توجهی که در قرون اخیر به دانش و هنر هرمنوتیک شده و از این دانش یا هنر در فهم متون مقدس و از جمله قرآن کمک گرفته می‏شود بحث از روش‏های تفسیری اهمیت بیشتری پیدا می‏کند لذا لازم است روش‏های تفسیری قرآن را به عنوان پایان بخش مباحث علوم قرآنی مورد بحث قرار دهیم.

انحاء روش‏های تفسیر:

بعد از ذکر این مقدمه که در آن راجع به اهمیت و جایگاه بحث از روش‏های قرآنی اشاره کردیم به انحاء روش‏های تفسیری اشاره می‏کنیم.

تقسیم اول: تقسیم به لحاظ تعداد منبع

برای روش‏های تفسیر قرآن تقسیمات مختلفی ذکر شده که هر کدام مزیّت‏ها و مشکلاتی دارد؛ مثلاً به یک اعتبار روش‏های تفسیری قرآن را به دو روش کامل و ناقص تقسیم کرده‏اند.

روش تفسیری کامل: منظور از روش تفسیری کامل این است که بر ابزار یا منبع خاصی تکیه نشود و از همه ابزار یا منابع برای فهم و کشف معانی و مقاصد آیات، استفاده شود، یعنی هیچ منبع و وسیله‏ای فروگذار نشود.

روش تفسیری ناقص: روشی که در آن از بعضی از منابع و ابزارها برای کشف معنا و مراد گوینده استفاده می‏شود؛ مثلاً اگر کسی به خصوص روایات استناد کند، این یک تفسیر روایی است که بعضی می‏گویند این نحوه تفسیر، تفسیر ناقص است چون فقط از یک منبع استفاده شده و بدیهی است که استفاده از یک منبع نمی‏تواند به نحو کامل و تامّ مراد و مقصود گوینده را روشن کند، یا اگر کسی مثلاً در تفسیر قرآن به خود قرآن اتّکاء کند که از آن به عنوان تفسیر قرآن به قرآن تعبیر می‏شود، در این صورت هم این نحوه تفسیر در مقایسه با روشی که برای کشف معنی و مقصود آیات از همه منابع و ابزارها در جای خود استفاده می‏کند، ناقص خواهد بود. پس یک تقسیم، تقسیم روش‏های تفسیری به اعتبار کامل بودن یا ناقص بودن ابزارها و منابع، تقسیم به روش تفسیری کامل و ناقص است. از روش تفسیری کامل به عنوان روش اجتهادی هم یاد می‏شود یعنی کسی که با اتّکاء به همه ابزاها و منابع به اجتهاد در آیات بپردازد، البته اینکه آیا عنوان روش اجتهادی به روش تفسیر کامل صحیح است یا خیر مسئله‏ای است که ما فعلاً در مقام بررسی تسمیه و نام گذاری این روش‏ها نیستیم.

تقسیم دوم: تقسیم به لحاظ خود منبع

ممکن است کسی روش‏های تفسیری را با ملاحظه ابزار یا منبع خاص تقسیم کند لذا بعضی گفته‏اند روش‏های تفسیری بر چند دسته‏اند که عبارتند از:

روش تفسیری قرآن به قرآن، روش تفسیری روایی، روش تفسیری عقلی، روش تفسیری عرفانی، تفسیر علمی و امثال آن که این تقسیم بندی به لحاظ منبع است و در این روش نقصان یا کمال روش تفسیری مورد لحاظ قرار نگرفته است.

تقسیم سوم: تقسیم به لحاظ کلی

بعضی دیگر گفته‏اند دو روش برای تفسیر وجود دارد: روش تفسیری نقلی و روش تفسیری اجتهادی و هر کدام هم پیشینه‏ای برای این روش‏ها ذکر می‏کنند که مثلاً در صدر اسلام همه تفسیرها نقلی بوده یعنی صرفاً با اتّکاء به بعضی از نکاتی که بعضی از اصحاب از پیامبر (ص) نقل کرده بودند، آیات قرآن تفسیر می‏شد اما به مرور این شیوه عوض شد و کسانی وارد شدند که از ابزارها و منابع دیگر استفاده کردند و از قواعد عقلی و عقلایی کمک گرفته و آیات را به گونه دیگری تفسیر کردند لذا تفسیر اجتهادی در مقابل تفسیر نقلی مطرح شد.

«والحمد لله رب العالمین»