جلسه بیست و ششم-مصادر کتاب وسائل الشیعه

دانلود-جلسه بیست و ششم-PDF

جلسه بیست و ششم
مصادر کتاب وسائل الشیعه
۲۰/۰۱/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در مصادر کتاب وسائل الشیعه بود، عرض شد مصادر کتاب وسائل الشیعه بر چند قسم هستند که در جلسه گذشته راجع به انواع مصادر و منابع کتاب وسائل مباحثی را مطرح کردیم. یک قسم از منابع این کتاب کتبی هستند که خود صاحب وسائل ادعای اعتبار این کتب را دارد و طرق خودش را به این کتب معتبر می­داند لکن این سخن به بحث و بررسی نیاز دارد، کتابی که به بررسی آن پرداختیم کتاب تحف العقول بود که مشخص شد روایات این کتاب به بررسی سندی نیاز دارد و ما باید روایات این کتاب را بررسی کنیم تا ببینیم از نظر سندی مورد اعتماد هستند یا خیر؟

صحیفه الرضا(ع)

کتاب دیگری که از جمله منابع و مصادر کتاب وسائل الشیعه محسوب شده صحیفة الرضا (ع) است. صاحب وسائل صحیفه امام رضا(ع) را از کتب معتبره دانسته و طرق متعددی برای این کتاب نقل کرده که حدود۸۰ طریق است ولی این طرق علیرغم تعدد و تنوع در وسائط و کسانی که متأخر بوده­اند نهایتاً به چهار نفر برمی­گردد؛ یعنی همه طرق این کتاب به این چهار نفر برمی­گردد که عبارتند از: احمد بن عامر طائی، داوود بن سلیمان قزوینی که از طریق پسرش نقل شده، علی بن مهدی بن صدقه و احمد بن عبدالله هروی شیبانی. حال برای اینکه ببینیم آیا این کتاب؛ یعنی صحیفه الرضا(ع) معتبر است یا نه باید این چهار نفر را که همه طرق به این چهار نفر ختم می­شود مورد ارزیابی قرار دهیم.

در مورد احمد بن عامر بن طائی هیچ مدح و ذمی در کتب رجالی از او نشده؛ یعنی نه او را مدح کرده­اند و نه مورد مذمت واقع شده و تنها چیزی که وجود دارد این است که مرحوم شیخ طوسی و نجاشی درباره او گفته­اند:«إنّ له کتاباً عن الرضا علیه السلام» [۱] و بیش از این چیزی درباره او گفته نشده؛ اینکه مثلاً ثقه بوده یا خیر، اهل ضبط بوده یا خیر، چه مذهبی داشته و آیا اهل علم و فضل بوده یا خیر مورد اشاره قرار نگرفته است و فقط همین قدر درباره او گفته­اند که کتابی از امام رضا(ع) دارد.

در مورد داوود بن سلیمان قزوینی هم نه مدحی وارد شده و نه ذمی، اینکه گفته می­شود مدح و ذمی درباره او وارد نشده به معنای مجهول بودن این شخص نیست بلکه مراد این است که با اینکه این شخص شناخته شده است ولی چیزی به عنوان اینکه این شخص واجد اوصاف معتبرة در راوی باشد نقل نشده است، از طرف دیگر چیزی به عنوان نفی صفات معتبرة در راوی هم درباره او گفته نشده است.

در مورد علی بن مهدی بن صدقه هم تنها چیزی که نجاشی درباره او دارد این است که می­گوید:«له کتابٌ عن الرضا علیه السلام» [۲] و مدح و ذمی درباره او وارد نشده و فقط به همین حد اکتفاء شده که کتابی از امام رضا(ع) دارد. البته تفاوتی که ابن صدقه با دو نفر قبلی دارد این است که در اسناد کامل الزیارات وارد شده است. [۳] حال آیا صرف وقوع در اسناد کتاب کامل الزیارات دلیل بر اعتبار روایت شخص می­شود یا خیر؟ قبلاً درباره کتاب کامل الزیارات مطالبی را عرض کردیم، اگر راوی از مشایخ ابن قولویه باشد توثیق عام ابن قولویه شامل او می­شود ولی اگر از مشایخ او نباشد توثیق عام ابن قولویه شامل او نمی­شود، در مورد ابن صدقه آنچه که می­توان گفت این است که درست است که در اسناد کامل الزیارات واقع شده ولی از مشایخ ابن قولویه نیست که در این صورت توثیق عام ابن قولویه شامل او نمی­شود و بر فرض هم توثیق عام ابن قولویه شامل او شود باید در جای خودش بررسی شود که توثیق عام ابن قولویه تا چه حدی موجب اطمینان به اعتبار روایات یک راوی می­شود که ما در آینده به بحث توثیق عام و خاص اشاره­ای خواهیم داشت. بهرحال نتیجه­ای که در مورد این شخص سوم؛ یعنی ابن صدقه می­توان گرفت این است که مدح و ذمی درباره او وارد نشده و فقط نجاشی درباره او می­گوید که او کتابی از امام رضا(ع) دارد و همچنین در اسناد کامل الزیارات واقع شده است که هیچ یک از این دو نکته موجب اعتبار روایات او نمی­شود؛ چون برای اینکه ما بتوانیم به روایات یک راوی اعتماد کنیم حداقل باید وثاقت او محرز شود که یا به نحو توثیق خاص باشد و یا به نحو توثیق عام که در مورد ابن صدقه توثیق خاصی وارد نشده و وقوع او در اسناد کامل الزیارات هم باعث نمی­شود توثیق عام ابن قولویه را شامل حال او بدانیم چون از مشایخ ابن قولویه نیست پس وثاقت او برای ما محرز نیست در نتیجه این شخص هم مورد اعتماد نیست.

در مورد شخص چهام؛ یعنی احمد بن عبدالله هروی شیبانی مشکلی که وجود دارد این است که این شخص مجهول است و در کتب رجالی نامی از این شخص برده نشده است. در مورد سه نفر قبلی عرض کردیم مشکل مجهولیت ندارند ولی مشکل این بود که مدح و ذمی درباره آنها وارد نشده بود ولی احمد بن عبدالله هروی مجهول است؛ یعنی معلوم نیست چنین شخصی وجود خارجی داشته باشد و اگر هم وجود داشته معلوم نیست که نام حقیقی او احمد بن عبدلله هروی باشد لذا در مجموع با توجه به اینکه کتاب صحیفة الرضا(ع) به چهار نفر مذکور منتهی می­شود و هیچ یک از این چهار نفر قابل اعتماد نیستند؛ یعنی طرقی که به این کتاب وجود دارد طرق معتبری نیستند در نتیجه روایات موجود در این کتاب باید مورد بررسی سندی قرار بگیرد و به صرف وجود روایتی در این کتاب نمی­توان آن را پذیرفت لذا روایات کتاب صحیفة الرضا(ع) هم مثل کتاب تحف العقول باید مورد بررسی سندی قرار گیرد.

تفسیر منسوب به امام عسکری(ع):

در مورد کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) اختلاف واقع شده که آیا اصل انتساب این کتاب به امام عسکری(ع) صحیح است یا نه؟ بزرگانی مثل ابن غضائری، میرداماد و مرحوم آقای خویی ادعا می­کنند: لایصدر عن عالمٍ فضلاً عن الإمام(ع)؛ این تفسیر از یک شخص عالم معمولی صادر نمی­شود چه رسد به اینکه گفته شود از امام صادر شده است، در مقابل علامه مجلسی و پدرش ادعا می­کنند: مَن له معرفةٌ بالرّوایات یجزم بأنّه یصدر عن الإمام(ع)؛ کسی که با روایات آشنا باشد یقین می­کند که این تفسیر از امام(ع) صادر شده است. بعضی هم حد وسط بین این دو قول را قائل هستند و می­گویند نه رأساً می­توانیم بگوییم این کتاب از امام(ع) صادر نشده و نه رأساً می­توانیم بگوییم از امام(ع) صادر شده بلکه این کتاب هم مثل سایر کتب مشتمل بر روایاتی است که بعضی از آن روایات قابل تصدیق نیست؛ چون این روایات متضمن مطالبی است که بر خلاف مطالب کتب سیره و تاریخی است؛ مثلاً مطالبی درباره حجّاج یا مختار در آن ذکر شده که با آنچه در کتب سیره و تاریخ نقل شده منافات دارد یا مثلاً در مورد پیامبر(ص) روایتی در این کتاب آمده است که:«أخذ تفّاحةٌ من الجَنّة فلمّا شقّها رأی حوریةً»؛ یعنی پیامبر(ص) سیبی را از بهشت أخذ کرد و وقتی آن را شکافت حوریه­ای را مشاهده کرد. مواردی از این قبیل، قضایای عجیبی است که در این کتاب ذکر شده که معلوم نیست واقع شده باشد و یا اگر هم واقعاً چنین مواردی واقع شده نمی­توان آنها را حمل بر معنای ظاهری کرد لذا بعضی از روایات این کتاب قابل تصدیق نیست و بعید است که چنین روایاتی از معصومین(ع) صادر شده باشد.

بعضی دیگر از روایات این کتاب ممکن است از معصومین(ع) صادر شده باشد همان گونه که علامه مجلسی و پدرش به این مطلب تصریح کرده­اند لذا جمع بین این جهات این است که روایات این کتاب هم مثل کتاب تحف العقول و کتاب صحیفة الرضا(ع) نیاز به بررسی سندی دارد که اگر اشخاص موجود در سند روایت موثق بودند روایت را می­پذیریم و اگر سند روایت ضعیف بود آن را نمی­پذیریم پس نمی­توان گفت این کتاب معتبر است و به صرف وجود روایتی در کتاب تفسیر امام عسکری(ع) بگوییم این روایت معتبر است.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . رجال شیخ طوسی، ص۲۶۷.

[۲] . رجال نجاشی، ج۲، ص۱۱۵.

[۳] . کامل الزیارات، باب۱۱، حدیث۱، ص۳۹.