جلسه هفتاد و یکم-ادله جواز تقلید


دانلود-جلسه هفتاد و یکم-PDF

ادله جواز تقلیدجلسه هفتاد و یکم
ادله جواز تقلید
۰۷/۱۲/۱۳۸۹

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در ادله­ی جواز تقلید بود و دلیل چهارم یعنی آیات ذکر شد. عرض شد که چند آیه برای اثبات جواز تقلید مورد استناد قرار گرفته که آیه اول آیه نفر می­باشد و تقریب استدلال به آیه نفر بیان شد.

ملخص استدلال به آیه نفر:

خلاصه ­ی استدلال به این آیه این شد که آیه در واقع متشکل از چهار فقره است. فقره اولی «فلولا نفر من کل فرقة طائفة» دلالت بر وجوب نفر می­کند که از لولای تحضیضیه استفاده شده است.

در فقره دوم «ولیتفقهوا فی الدین» به عنوان غایت نفر دلالت بر وجوب تفقه می­کند و منظور از تفقه معنای عام آن است به این معنی که هم مربوط به احکام شرعیه و تعلم احکام شرعیه می­باشد و هم شامل استنباط احکام شرعیه می­شود یعنی به نوعی مربوط می­شود به نقل حدیث و روایت در جایی که مطالب را از پیامبر(ص) می­شنیدند و برای مردم نقل می­کردند و در یک بخشی مربوط می­شود به استنباط احکام که بهرحال تفقه در دین طبق این فقره واجب می­شود.

بر اساس فقره ثالثه انذار قوم هم واجب می­شود چون می­گوید نفر واجب است تا تفقه در دین پیدا کنند و وقتی تفقه در دین پیدا کردند نتیجه آن انذار القوم است و انذار قوم به بیان احکام و فتاوا بیان آنچه را که استنباط کرده­اند برای دیگران می­باشد. «لینذروا قومهم» این هم غایت برای تفقه و نفر است، یعنی انذار قوم متوقف بر تفقه و نفر است . پ س نتیجه این شد که انذار قوم واجب است.

در فقره­ چهارم هم یعنی «لعلهم یحذرون» هم عرض کردیم این دلالت می­کند بر اینکه با توجه به وجوب انذار مطلوب این است که با این انذار قوم متحذر بشوند و این لعل به معنای خوف نفسانی نیست بلکه منظور حذر عملی است و توقع و مطلوب خداوند این است که مردم بعد از آنکه احکام الهی برای آنها بیان شد، عملاً متحذر بشوند. مراد از حذر عملی یعنی حجیت فتوای مجتهد و لزوم قبول قول مجتهد عملاً نه التزام قلبی صرف یعنی باید مردم عملاً از آنچه که توسط منذرین یعنی مجتهدین بیان می­شود پیروی کنند. این دلالت روشنی دارد بر جواز تقلید یا حتی وجوب تقلید یعنی وقتی که منذرین انذار می­کنند و احکام الهی را بیان می­کنند، مردم باید عملا متحذر شوند و حذر عملی هم یعنی پیروی از آنچه آنها گفته­اند.

این خلاصه­ی استدلال به آیه بود که بیان کردیم و عرض شد با توجه به چهار فقره­ی آیه نفر نتیجه می­گیریم قول مفتی و مجتهد حجت و قبول قول مجتهد لازم است و این یعنی اینکه تقلید واجب است.

اشکالات بر دلالت آیه نفر بر تقلید

در اینجا اشکالات متعددی به دلالت این آیه بر مدعی شده که مجموعاً اشکالات زیادی است که برخی از اینها خیلی مهم نیستند ولی برخی از آنها باید بررسی شود که ما به مجموع این اشکالات اشاره خواهیم کرد.

اشکال اول: یکی از اشکالاتی که مطرح شده این است که این آیه اصلاً مربوط به محل بحث ما نیست بلکه به مسئله جهاد مربوط است یعنی نمی­خواهد بگوید مردم نفر کنند و بروند تفقه در دین کنند بلکه مربوط به مسئله جهاد می­باشد. چون در شأن نزول این آیه آمده که وقتی جنگی پیش می­آمد در زمان پیامبر(ص) اکثر مردم برای جنگ می­رفتند یک عده­ای که از اساس قبول نداشتند مانند منافقین نمی­رفتند، اما یک دسته­ی دیگری که در جنگ حضور پیدا نمی­کردند مثل معذورین و کسانی که توانایی حضور در میدان جنگ را نداشتند ناراحت بودند چون می­خواستند در جهاد شرکت داشته باشند که این آیه نازل شد «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون‏» [۱] لازم نیست همه مؤمنین نفر کنند و بروند و پیامبر(ص) تنها در مدینه بماند همین که از هر فرقه­ای یک طایفه­ای کوچ بکنند کافی می­باشد.

با توجه به این مطلبی که بیان شد تفقه در دین اینطور تفسیر می­شود که تفقه در دین یعنی درک و فهم عظمت آیات الهی و مشاهده نصرت و تأییدات الهی یعنی همین که از هر فرقه­ای یک طایفه­ای می­روند و در جنگ حضور پیدا می­کنند کافی می­باشد که در جنگها نشانه­های عظمت و تأییدات الهی را می­بینند و بعد برمی­گردنند به میان قوم خود و برای آنها نقل می­کنند که در این جنگ خداوند تبارک و تعالی چه کمک­هایی کرد و چه عنایاتی شامل حال مسلمین شد و همین که می­روند و صحنه­ها را می­بینند و برمی­گردند و برای قوم خود نقل می­کنند، برای آنها کافی است، «لعلهم یحذرون» آنها از همین نقل تأییداتی که آن طایفه مشاهده کرده­اند متحذر می­شوند و عملاً در راه دین خدا با استقامت بیشتر باقی خواهند ماند.

این شأن نزولی است که ذکر شده و احتمالی است که برخی از مفسرین در مورد این آیه داده­اند، که البته نوع مفسرین شیعه این احتمال را رد کرده­اند ولی طبیعتاً اگر کسی این احتمال را بپذیرد، دیگر نوبت به بحث­های بعدی نخواهد رسید و از دایره بحث ما خارج می­شود و باید در جای خودش دقیقتر مورد بررسی قرار بگیرد ولی در اینجا به عنوان یک اصل موضوعه این را می­پذیریم که آیه مربوط به نفر برای تفقه و تعلم است.

اشکال دوم: آیه اصلاً دلالت بر وجوب نفر نمی­کند چون در صدر آیه آمده «و ما کان المؤمنون لینفروا کافة» لازم نیست همه مؤمنین کوچ بکنند، «فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة» همین که یک عده­ای بروند کافی می­باشد، وقتی دارد نفر عمومی را نفی می­کند یعنی می­گوید نفر همه واجب نیست و بعد به دنبال آن می­گوید «فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة» یعنی اینکه چرا یک عده­ای نمی­روند، همین کافی است و دیگر لازم نیست بیشتر از این بروند و برای همه تکلیف ایجاد بشود.

اگر گفتیم نفر واجب نیست، دیگر تفقه که غایت نفر است آن هم واجب نخواهد بود. و دیگر انذار واجب نیست و دیگر نه تفقه و استنباط احکام واجب است و نه انذار و نه بیان آن واجب خواهد بود. اگر انذار هم واجب نباشد دیگر از کجا لزوم متابعت عملی قول مجتهد فهمیده می­شود؟ و دیگر کجا بر جواز تقلید دلالت خواهد کرد؟ چون این فقره­های آیه به یکدیگر مربوط است و اگر فقره اولی واجب نباشد سایر فقرات نیز که به عنوان غایت مطرح است واجب نخواهد بود.

جواب اشکال دوم : پاسخ ما به این اشکال دو جواب است:

اولاً: درست است که آیه در مقام نفی از نفر عمومی است، یعنی می­خواهد بگوید که ما کان المؤمنون لینفروا کافة» همه لازم نیست نفر بکنند ولی این منافاتی با این ندارد که بر یک گروهی واجب باشد بلکه اتفاقاً این دو جمله وقتی در کنار هم قرار می­گیرد. نتیجه این می­شود که بر عده­ای این مسئله واجب است. که اگر این چنین گفته بشود رد نفر عمومی با وجوب نفر بر یک عده­ای منافاتی ندارد.

ثانیاً: اصلاً بر فرض که آیه دلالت بر وجوب نفر حتی نسبت به یک طایفه­ای هم نداشته باشد، باز هم مشکلی برای استدلال پیش نمی­آید. چون بالاخره این «لولا نفر من کل فرقة منهم طائفة» ترغیب به نفر در آن هست، یک نوعی از ترغیب در آن وجود دارد. اگر به عنوان یک امر حسن و راجح شمرده شود معنای آن این است که خوب است یک عده­ای بروند چیزی را یاد بگیرند و بعد برگردند نزد قوم خود و انذار بکنند، اگر قرار باشد قبول قول متفقهین و انذار آنها و پیروی عملی آنها جایز نباشد چرا اینها را ترغیب بکند برای یادگیری و برگشتن به سمت قوم و انذار آنان؟ پس حتی اگر نفر هم واجب نباشد باز لطمه­ای به استدلال نمی­زند. بلکه بالاتر اگر در حد اثبات تجویز باشد باز برای اثبات مطلوب کفایت می­کند، همین که برای یک عده­ای جایز باشد که بروند یاد بگیرند و برای مردم نقل کنند، دلیل بر جواز تقلید است و گرنه لغو پیش می­آید.

اشکال سوم: آیه اصلاً در مقام ترغیب به تفقه اصطلاحی نیست چون گفتیم که تفقه در آیه به معنای عام است از این جهت که تعلم احکام و استنباط احکام هر دو را شامل می­شود. این مستشکل برای تفقه یک عمومیت دیگری را غیر از این جهت ذکر می­کند و می­گوید این تفقه در واقع یعنی فهم دین و فهم دین شامل احکام و اخلاقیات و اعتقادات می­شود. سخن این است که باید یک عده­ای بروند فهم دین کنند یعنی احکام و اعتقادات و اخلاق آن را یاد بگیرند و بعد بیایند قوم خود را انذار بکنند لذا از این جهت تفقه عمومیت دارد.

اگر آیه در این جهت عمومیت داشته باشد هم شامل اصول اعتقادات و هم فروع احکام می­شود. اگر چنین معنای عامی پیدا شد، آیا در حوزه اعتقادات و اصول اعتقادی پیروی و تقلید معنی دارد؟ آیا برای ما قبول قول این منذری که دارد از اصول اعتقادی حرف می­زند تعبداً لازم است؟ و آیا ما باید همانطور که او می­گوید اعتقادات را بپذیریم؟

این مسئله قطعاً درست نیست چون آنجا جای استدلال و برهان است. تقلید در اعتقادات که دیگر معنی ندارد. اگر قبول تعبدی و تقلید در رابطه­ی با این قسم از تفقه یعنی اصول اعتقادی و این بخش از دین معنی نداشت، قرینه بر این است که اصلاً آیه در مقام بیان جواز و یا وجوب قبول قول اینها تعبداً نیست و لذا می­گوییم اصلاً آیه در مقام بیان جواز تقلید نیست چون نمی­شود در مورد بخشی از دین بگوید تقلید کنید و در مورد بخش دیگری از دین بگوید استدلال و برهان داشته باشید. لسان آیه یکسان و واحد می­باشد.

جواب اشکال سوم : به این اشکال این چنین پاسخ می­دهیم که همان طور که قبلاً گفتیم اساساً عمومیتی که در معنای تفقه قائل شدیم، گفتیم این عمومیت مربوط به بیان احکام و استنباط احکام است و از این جهتی که مستشکل می­گوید عمومیتی در آیه نیست که هم شامل اصول و هم شامل فروع بشود. قرینه­ای که دلالت بر این ادعا می­کند خود ذیل آیه است چون بالاخره ذیل آیه «لعلهم یحذرون» به نحو مطلق دلالت می­کند بر مشروعیت و جواز قول منذر مطلقاً و می­گوید آنهایی که به شما گفته­اند عملاً باید پیروی کنید. خود این لزوم پیروی عملی از قول مبین و مجتهد و مستنبط احکام نشان دهنده این است که تقلید عملی فقط در این حوزه است. یعنی در واقع اصول اعتقادی به قرینه­ی ذیل از دائره تفقه «و لیتفقهوا فی الدین» خارج هستند و صرفاً شامل فروع می­باشند. این جوابی است که به اشکال سوم می­دهیم.

سه اشکال دیگر هم باقی مانده است که این سه اشکال را هم در جلسات بعد باید بررسی کنیم.

ی «والحمد لله رب العالمین»


[۱] . توبه/۱۲۲.