جلسه هفتاد و پنجم-ادله – تنبیهان


دانلود-جلسه هفتاد و پنجم-PDF

ادله – تنبیهانجلسه هفتاد و پنجم
ادله – تنبیهان
۰۹/۱۲/۱۳۹۰

بحث در ادله قائلین به اختصاص خطابات متضمن قواعد اصولی و فقهی به مجتهدین بود، دلیل اول را در جلسه گذشته ذکر و بررسی کردیم و گفتیم که دلیل اول قائلین به اختصاص ادله احکام به مجتهدین تمام نیست.

دلیل دوم:

دلیل دوم این است که ادله حجیت و اعتبار امارات و اصول اساساً شامل غیر مقلد نمی­شود؛ یعنی موضوع این ادله فقط مجتهدین هستند؛ مثلاً موضوع خطابی که امر به عدم نقض یقین به شک می­کند فقط مجتهدین هستند و غیر مجتهدین را شامل نمی­شود؛ به عبارت دیگر قرینه­ای در این ادله وجود دارد که به کمک آن قرینه ادعا می­شود موضوع این ادله فقط مجتهدین هستند نه همه مکلفین که اعم از مجتهد و مقلد باشند. خطاباتی که متضمن قواعد اصولی یا فقهی است مثل حدیث رفع یا خطابی که امر به عدم نقض یقین به شک می­کند مثل سایر خطابات، به حسب نظر بدوی به همه مکلفین متوجه است چون دستورات و اومر و نواهی شارع تا مادامی که قرینه­ای بر خلاف آن نباشد در این ظهور دارد که شامل همه انسان­هایی می­شود که واجد شرائط تکلیف هستند و اگر در مواردی، گروه خاصی مد نظر باشند بخاطر وجود قرینه­ای بوده که مشخص می­کند فقط آن گروه مخاطب قرار گرفته­اند.

در ما نحن فیه قرینه­ای که ظهور خطابات را در عموم از بین می­برد و بخصوص متوجه مجتهدین می­کند این است که مکلف در صورتی که التفات به حکم شرعی پیدا کند این تکالیف متوجه او می­شود و مکلفی که ملتفت نباشد این تکالیف شامل او نمی­شود، منظور از التفات هم التفات تفصیلی است و التفات تفصیلی مکلف نسبت به حکم شرعی به این نحو است که برای او نسبت به حکم شرعی یقین یا ظن و یا شک حاصل می­شود و این حالات ثلاثه فقط برای مجتهد پیدا می­شود نه برای مقلدین؛ مثلاً خطاب لاتنقض الیقین بالشک را اگر در مورد احکام کلیه در نظر بگیریم نه در موضوعات، اینکه می­گوید یقین خود را به شک نقض نکن فقط برای مجتهد نسبت به حکم شرعی کلی، یقین و شک حاصل می­شود و اصلاً برای مقلد در شبهات حکمیه شک و یقین پیدا نمی­شود. پس ولو آنکه در هیچ یک از ادله اعتبار امارات و اصول به حسب ظاهر قید خاصی ذکر نشده که موجب انصراف به خصوص مجتهدین شود لکن قرینه­ای در این ادله وجود دارد که به واسطه وجود آن قرینه ما ادعا می­کنیم این ادله مختص به مجتهدین است و شامل مقلدین نمی­شود. اگر بخواهیم ادعای مستدل را در یک جمله خلاصه کنیم می­توانیم بگوییم مستدل می­گوید ادله احکام ظهور در اختصاص به مجتهدین دارد.

فرق این دلیل با دلیل قبلی روشن است چون در دلیل اول مستدل می­گفت اگر این احکام و تکالیف بخواهد شامل مقلدین هم بشود لازم می­آید تکلیف کردن به چیزی که مکلف قادر بر انجام دادن آن نیست و چنین چیزی باطل است پس چنین تکلیفی متوجه مقلدین نیست اما در این دلیل، مستدل ادعای ظهور می­کند و می­گوید ادله در خصوص مجتهدین ظهور دارند یا به تعبیر دیگر ادعای انصراف ادله را از ظهور در کل مکلفٍ به خصوص مجتهدین می­کند.

بررسی دلیل دوم:

این دلیل هم ناتمام است برای اینکه:

اولاً: ما چنین قرینه­ای در هیچ یک از ادله نداریم که باعث اختصاص موضوع آن ادله به مجتهدین شود، ظاهر ادله مثل ادله احکام شرعیه فرعیه مطلق است و همان گونه که در خطاب«أقیموا الصلوة» امر به وجوب نماز، شامل همه مکلفین می­شود، خطاب«لاتنقض الیقین بالشک» همه مکلفین را در برمی­گیرد و آنچه مستدل به عنوان قرینه در استدلال خود ذکر کرده اصلاً در ادله چنین چیزی نیامده و هیچ یک از ادله این حالات ثلاثه که در اثر التفات تفصیلی پیدا می­شود را دلالت نمی­کند بلکه این تقسیم بندی را مستدل انجام داده و به ادله تحمیل کرده است.

ثانیاً: بر فرض که چنین قرینه­ای هم باشد به چه دلیل می­گویید که این حالات ثلاثه فقط برای مجتهد حاصل می­شود و برای مقلد پیدا نمی­شود، بله امکان حصول این حالات ثلاثه برای مقلد ابتداءاً و بدون استعانت از یک مجتهد وجود ندارد ولی حصول این حالات ثلاثه با واسطه و کمک مجتهد برای مقلد هم ممکن است.

ثالثاً: بر فرض بپذیریم این حالات ثلاثه فقط برای مجتهد حاصل می­شود ولی این فقط در مورد برخی از ادله که به نوعی به حالات ثلاثه یقین، ظن و شک مربوط هستند جریان دارد و گرنه این مطلب در مورد ادله مربوط به باب تعارض و ترجیح، ادله حجیت خبر واحد، ادله حجیت ظواهر و امثال اینها جاری نیست. و این ادله کاری به حالات ثلاثه مکلف ندارند تا ما بخواهیم بگوییم موجب انصراف ظهور ادله به مجتهد می­شود، البته ممکن است گفته شود ادله حجیت ظواهر و خبر واحد مفید ظن هستند؛ یعنی داخل در حالات ثلاثه می­شوند که بر فرض که این را هم بپذیریم و اشکال سوم وارد نباشد ولی اشکال اول و دوم به قوت خودش باقی است.

نتیجه اینکه هیچ یک از دو دلیل اختصاص احکام ادله امارات و اصول به مجتهدین تمام نیست.

قول دوم:

قول دوم اشتراک خطابات و احکام مستفاد از ادله امارات و اصول بین مجتهدین و مقلدین است.

دلیل قول دوم:

دلیل این قول اطلاقات ادله احکام و ظهورات آنهاست، خطاباتی که مبین این احکام است و تکالیف را برای مکلفین بیان می­کنند ظهور دارند در همه مکلفین اعم از اینکه مقلد باشند یا مجتهد و این ظهور قطعاً ثابت است؛ یعنی قرینه لفظیه­ای دال بر اختصاص این احکام به مجتهدین در هیچ کدام از این ادله و خطابات وجود ندارد. پس خود این خطابات ظهور دارند در عمومیت این احکام نسبت به همه مکلفین و قرینه­ای هم که موجب صرف این ادله از ظواهر خودشان به معنای دیگری شود که اختصاص به مجتهدین پیدا کند وجود ندارد. یعنی مقتضی برای اشتراک این احکام بین مجتهدین و مقلدین وجود دارد و مانعی هم از این اشتراک نیست پس ما به استناد ظاهر این ادله که اطلاق دارد می­گوییم حق این است که این ادله عام است و شامل جمیع مکلفین اعم از مجتهد و مقلد می­شود.

تنبیهان:

تنبیه اول:

تنبیه اول مربوط به دو نظریه متفاوت از سوی امام(ره) است که در این مسئله مطرح کرده­اند، ایشان دو نظریه متناقض در این مسئله بیان فرموده­اند:

مورد اول در بحث قطع است که ایشان می­فرمایند:«و مع ذلک اختلفوا فی أنّ الخطابات الصادرة من الشارع مثل لاتنقض الیقین بالشک هل هی متوجهةٌ إلی خصوص المجتهدین أو أنّها تعمّ جمیع المکلفین و أنّ کلَّهم مخاطبون بها لکن الحق هو الأول… بل المخاطب بها هم المجتهدون القادرون علی الإستنباط» [۱] ، مقدمه­ای دارند که می­فرمایند خطابات شرعی احکام عام است اما مع ذلک در خطابات صادره از شارع در مثل لاتنقض الیقین بالشک اختلاف کرده­اند که آیا این خطاب متوجه به خصوص مجتهدین است یا شامل همه مکلفین می­شود؟ امام(ره) می­فرمایند: قول اول حق است؛ یعنی این خطابات خصوص مجتهدین را شامل می­شود، پس ایشان در بحث قطع فرموده­اند خطابات صادره از شارع فقط به مجتهدین تعلق می­گیرد چون فقط مجتهدین هستند که بر استنباط احکام قادرند.

مورد دوم در بحث تعادل و ترجیح است که می­فرمایند:«أو أنّها خطاباتٌ عامة متوجهة إلی جمیع المکلفین غایة الأمر عدم إمکان تمییز موارد جریانها و مجراها لغیر المجتهدین و لکن الحق هو الثانی أی أنّ الخطابات کلها عامة متوجهة إلی جمیع المکلفین» [۲] می­فرمایند: اختلاف شده در اینکه این خطابات مختص به مجتهدین است یا متوجه به همه مکلفین می­شود؟ سپس ایشان می­فرماید: حق این است که این خطابات متوجه به همه مکلفین می­شود.

پس امام در این مسئله؛ یعنی مسئله اشتراک احکام مستفاد از ادله اعتبار اصول و امارات، دو نظریه متفاوت دارند، ایشان در بحث قطع می­گویند: این خطابات مختص مجتهدین است و مقلدین را شامل نمی­شود ولی در بحث تعادل و ترجیج می­فرمایند این خطابات مشترک بین مقلدین و مجتهدین است و همه مکلفین را شامل می­شود.

اینجا یا باید بگوییم مقرّر در یکی از این دو موضع اشتباه کرده و یا باید بگوییم نظر امام(ره) برگشته است، البته تقریراتی که مرحوم آیة الله فاضل از امام(ره) دارند بیشتر به نظریه اختصاص این خطابات به مجتهدین اشاره دارد و خود امام(ره) هم در کتاب اجتهاد و تقلید(این کتاب به قلم خود امام نوشته شده و این گونه نیست که توسط مقرر نوشته شده باشد) بر نظریه اختصاص تأکید دارند و می­فرمایند:«لأنّ العامی لایکون مورداً لجریان الاصول الحکمیه فإنّ موضوعَها الشک بعد الفحص و الیأس عن الأدلة الإجتهادیة و العامی لایکون کذلک فلایجری فی حقّه الاصول» [۳] ، ایشان در بحث تبدل رأی مجتهد و اینکه اگر برای مجتهد تبدل رأی پیدا شد و فتوای او عوض شد در این صورت وظیفه مقلد چیست؟ به مناسبتی این بحث را مطرح کرده­اند و فرموده­اند این خطابات و ادله مختص به مجتهدین است و شامل مقلدین نمی­شود.

بهرحال روشن نیست که نظر امام(ره) مطابق با قول اول(اختصاص خطابات و ادله به مجتهدین) است یا قول دوم(اشتراک خطابات و احکام بین مجتهدین و مقلدین)؟

«والحمد لله رب العالمین»



[۱] . تنقیح الاصول، ج۳، ص۱۵.

[۲] . همان، ج۴، ص۵۴۰.

[۳] . الرسائل، اجتهاد و تقلید، ص۱۶۴.