جلسه پنجاه و هشتم-معانی حرفیه – مسلک سوم- کلام صاحب حاشیه


دانلود-جلسه پنجاه و هشتم-PDF

معانی حرفیه – مسلک سوم- کلام صاحب حاشیهجلسه پنجاه و هشتم
معانی حرفیه – مسلک سوم- کلام صاحب حاشیه
۰۳/۱۱/۱۳۹۱

نتیجه بحث تا اینجا این شد که مسلک اول و مسلک دوم در باب معانی حرفیه باطل است. مسلک اول این بود که حروف برای هیچ معنایی وضع نشده‏اند بلکه حال آنها حال علامات اعراب است. مسلک دوم هم این بود که حروف و اسماء ذاتاً و حقیقتاً یکی هستند و تنها به حسب لحاظ با هم متفاوتند که هر دو مسلک مورد مناقشه قرار گرفت و رد شد.

مسلک سوم:

اینکه معنای حرفی و معنای اسمی متباین بالذات می‏باشند، یعنی هر یک از اسم و حرف برای یک معنی وضع شده‏اند و موضوع‏له در آنها ماهیتاً متفاوت است. کسانی که قائل به اختلاف حقیقی و ذاتی معنای حرفی و معنای اسمی می‏باشند هر کدام درباره این اختلاف یک نظری را ابراز کرده‏اند، اصل اختلاف مورد قبول همه است ولی کیفیت اختلاف و تفاوت، در نظر بزرگان متفاوت است که ما اجمالاً نظریاتی که در چارچوب مسلک سوم قرار می‏گیرد را متعرض می‏شویم و مورد بررسی قرار می‏دهیم تا حق در مسئله معلوم شود.

۱) نظریه اول (صاحب حاشیه):

ایشان در بحث از اقسام چهارگانه وضع در قسم سوم؛ یعنی وضع عام و موضوع‏له خاص می‏فرماید: منظور از خاص، جزئی است اعم از جزئی حقیقی و اضافی. منظور از جزئی یک نوع رابطه‏ای است که در ذهن بین دو مفهوم ایجاد می‏شود که این رابطه هم می‏تواند جزئی حقیقی باشد و هم جزئی اضافی. ایشان تصریح می‏کند به اینکه: «ما یظهر من کلام بعضعهم من اختصاصه بالاول غیر متّجهٍ» یعنی اختصاص جزئی به جزئی حقیقی غیر موجه است، بعد می‏فرماید: قطعاً در باب حروف، معنای حروف، جزئی حقیقی نیست، یعنی در باب حروف، موضوع‏له خاص است ولی جزئی حقیقی نیست بلکه جزئی اضافی است؛ یعنی اگر چه حروف برای خصوص معانی متعیّن به واسطه متعلقاتشان وضع شده‏اند اما در عین حال قابل صدق بر کثیرین هستند، یعنی با اینکه معنای حرفی خاص است که در اثر ارتباط با متعلقاتش ایجاد می‏شود و از این باب که محتاج متعلق و طرف است خصوصیت دارد اما در عین حال کلی و قابل صدق بر کثیرین است. ایشان مثال می‏زند به اینکه در مثل «کن علی السطح» و «کن فی البلد»، معنای «علی» که همان استعلاء باشد و معنای «فی»، یعنی ظرفیت، متعین است و خصوصیت دارد و خاص است، یعنی «علی» هم به «سطح» و هم به «کون» وابسته است و به خاطر ارتباط با این دو، خصوصیت پیدا کرده است، «فی» هم به خاطر ارتباط با «کون» و «بلد» خصوصیت پیدا کرده اما معذلک بر افراد کثیره صادق است، یعنی «علی» و «فی» در این دو مثال مرآت برای ملاحظه حال «کون کلی» نسبت به «سطح» و «بلد» می‏باشند.

ایشان در ادامه تفصیل می‏دهد و می‏فرماید: معانی بعضی از حروف مثل ادات ندا، لام امر و حروف مشبهة بالفعل، ایجادی است و معنای بعضی از حروف، اخباری و اخطاری است. ما به تفصیل، ایجادی و اخباری را در تبیین نظریه محقق نائینی توضیح خواهیم داد ولی اجمالاً عرض می‏کنیم که منظور از ایجادی بودن ایجاد ربط بین اجزاء کلام است، یعنی بعضی از حروف بین اجزاء کلام، ربط ایجاد می‏کنند؛ چون بین خود اجزاء، ربطی وجود ندارد، اسماء برای طبایع وضع شده‏اند و فی نفسه ارتباطی با هم ندارند و به وسیله حروف است که این رابطه ایجاد می‏شود. منظور از اخطاری و اخباری بودن هم این است که از معانی و واقعیات خبر می‏دهند، یک واقعیتی در عالم مفاهیم وجود دارد که این حروف از آنها اخبار می‏کنند. [۱]

محصل فرمایش صاحب حاشیه این شد که حروف ضمن اینکه معنای خاص دارند ولی جزئی حقیقی نیستند بلکه جزئی اضافی می‏باشند، یعنی هم جزئی هستند؛ چون به واسطه متعلقاتشان متعین می‏شوند و هم کلی می‏باشند؛ چون قابل صدق بر کثیرین می‏باشند. نکته دیگر اینکه ایشان بین حروف تفصیل داده و گفته بعضی از حروف ایجادی و بعضی دیگر اخباری یا اخطاری می‏باشند.

بررسی نظریه صاحب حاشیه:

به نظر ما دو اشکال اصلی نسبت به کلام صاحب حاشیه وجود دارد:

اشکال اول:

صاحب حاشیه معنای حرفی را جزئی اضافی می‏داند و معتقد است حروف در معنای کلی استعمال می‏شوند. مشکل اصلی فرمایش ایشان این است که ما نمی‏توانیم از یک طرف معتقد شویم به اینکه معنای حرفی برای ربط بین دو مفهوم ذهنی وضع شده و به واسطه متعلقاتش خصوصیت پیدا می‏کند و در عین حال قائل به کلیت آن شویم. ایشان فرمود معنای حرفی، جزئی اضافی است که با کلیت قابل جمع است؛ چون هر کلی نسبت به ما فوق خودش جزئی است؛ مثلاً مفهوم بقر نسبت به مفهوم حیوان، جزئی اضافی است اما در عین حال خودش یک مفهوم کلی است. مشکل این است که اگر ما قائل شویم به اینکه حروف دارای معانی کلیه‏اند با مفاهیم کلیه نمی‏توان ربط ایجاد کرد و حصول ربط به وسیله مفاهیم کلیه معقول نیست؛ چون در ربط حتماً باید یک معنای جزئی و خاص که بین دو طرف اتصال ایجاد کند وجود داشته باشد، ما به عالم خارج کار نداریم و بحث ما در عالم ذهن است که اگر بخواهد بین دو مفهوم کلی در ذهن ارتباط برقرار شود به خصوص و به نحو جزئی حقیقی باید بین آن دو مفهوم ربط ایجاد شود و به هیچ وجه با یک مفهوم کلی نمی‏توان بین دو مفهوم ذهنی ربط ایجاد کرد.

پس مشکل اساسی سخن صاحب حاشیه این است که ایشان از یک طرف می‏فرماید معنای حرفی برای ربط بین دو مفهوم ذهنی وضع شده است و از طرف دیگر می‏گوید قابل صدق بر کثیرین است. اشکال این است که اگر معنای حرفی بخواهد بین دو مفهوم ذهنی ربط ایجاد کند نمی‏تواند قابل صدق بر کثیرین باشد و اگر هم قابل صدق بر کثیرین باشد نمی‏تواند بین دو مفهوم ذهنی ربط ایجاد کند.

اشکال دوم: اینکه ایشان بین حروف تفصیل دادند و فرمودند بعضی از حروف معنای ایجادی دارد و بعضی معنای اخباری، جای بحث و تأمل است. در مورد ایجادی بودن معنای حرفی اشکالاتی وجود دارد که چون تفصیل این مسئله را هنگام بررسی نظریه محقق نائینی ذکر خواهیم کرد از بیان آن در اینجا خود داری می‏کنیم.

نظریه دوم (محقق نائینی):

اجمال فرمایش محقق نائینی این است که معنای حرفی و معنای اسمی متباین بالذات هستند و تفاوت حقیقی و ماهوی بین معنای اسمی و حرفی وجود دارد لکن معانی حرفیه ایجادیه بوده و معانی اسمیه اخطاریه می‏باشند. پس ایشان تفاوت اصلی بین حروف و اسماء را در اخطاری و ایجادی بودن می‏دانند. توضیح نظریه ایشان این است که:

ایشان نخست یک مقدمه‏ای را ذکر می‏کنند و آن مقدمه این است که وجودات در خارج بر دو قسم‏اند؛ جواهر و اعراض. جواهر موجوداتی هستند که در تحقق به چیز دیگری به عنوان موضوع نیاز ندارند و محتاج محل نیستند ولی اعراض موجوداتی می‏باشند که در تحقق به موضوع و معروض نیاز دارند و بدون محل نمی‏توانند در خارج موجود شوند؛ مثلاً جسم برای تحقق در خارج محتاج محل و موضوع نیست اما بیاض برای تحقق محتاج محل و موضوع است، در مورد اعراض، علاوه بر موضوع یک چیز دیگر هم لازم است و آن این است که اعراض به رابط هم نیاز دارند؛ چون باید چیزی باشد که آنها را به موضوع و معروضشان ربط دهد.

ایشان می‏فرماید: در عالم مفاهیم هم دو نوع مفهوم داریم؛ بعضی مفاهیم از جهت تحقق استقلال دارند، یعنی برای تقرر و وجود در ذهن نیاز به چیز دیگری ندارند مثل مفهوم انسان که اگر این مفهوم بخواهد در ذهن تحقق پیدا کند به هیچ چیز نیاز نیست پس خود این مفاهیم مستقل از هر چیزی در ذهن، تقرر و تحقق پیدا می‏کنند اما بعضی از مفاهیم برای تقرر و تحقق محتاج چیز دیگری هستند که حروف از این قبیل مفاهیم می‏باشند، مثلاً اگر کسی بگوید «فی»، هیچ تصوری از این لفظ در ذهن محقق نمی‏شود و زمانی مفهوم این حرف در ذهن تقرر پیدا می‏کند و محقق می‏شود که در قالب یک ترکیب یا جمله قرار بگیرد، پس معانی حرفیه از جمله مفاهیمی هستند که استعمال آنها به تنهایی و بدون وقوع در ضمن یک ترکیب یا جمله هیچ معنایی ندارد و اگر بخواهند محقق بشوند و تقرر پیدا کنند باید چیز دیگری باشد تا بتوانند محقق شوند پس بعضی مفاهیم مثل حروف، در مرحله تقرر و تحقق ذهنی همانند اعراض در وجود خارجی محتاج چیز دیگری هستند.

ایشان با توجه به این مقدمه می‏فرماید: معانی اسماء اخطاری و معانی حروف ایجادی است؛ چون اسماء دارای مفهوم و واقعیت مستقل در عالم مفاهیم هستند اما حروف مفهوم و واقعیت مستقلی در عالم مفاهیم ندارند و اساساً محال است که اسماء بتوانند آن مفاهیم را در کلام ایجاد کنند، اسماء معانی کلیه دارند؛ چون برای طبیعت وضع شده‏اند، حال اگر ده‏ها اسم در کنار هم گذاشته شوند هیچ رابطه ذاتی بین آنها وجود ندارد و محال است که خود اسماء بتوانند با هم رابطه برقرار کنند و ارتباط از ناحیه خودشان باشد بلکه باید به وسیله‏ای دیگر بین آنها ارتباط برقرار شود که این ارتباط به وسیله حرف ایجاد می‏شود و شأن حرف ایجاد ربط بین دو مفهوم مستقل است. ایشان می‏گوید: معانی حروف مطلقا ایجادی هستند و شأن آنها ایجاد ربط بین دو مفهوم مستقل است بر خلاف صاحب حاشیه که بین حروف نسبی و غیر نسبی فرق گذاشتند. حروف برای ایجاد یک معنای ربطی بین مفاهیم اسمی در ترکیب کلامی وضع شده‏اند، اگر در کلمات محقق نائینی دقت کنیم ایشان در واقع می‏گوید معانی حرفیه به واسطه استعمال، ایجاد ربط می‏کنند، یعنی با قطع نظر از استعمالِ این معانی حرفیه، در یک جمله هیچ تحققی ندارند اما وقتی این حروف در کنار اسماء قرار می‏گیرند ایجاد ارتباط می‏کنند، پس معنای حرفی یک معنای ایجادی است، یعنی ربطی است که به واسطه استعمال ایجاد می‏شود که این ربط قبلاً وجود نداشت. پس اینکه گفته می‏شود معانی حرفی ایجادی هستند به این معنی است که تا قبل از استعمال، هیچ واقعیت و حقیقتی نداشتند و به استعمال ایجاد می‏شوند اما معانی اسمیه با قطع نظر از استعمال و وقوع در یک جمله هم واقعیت دارند و این مفاهیم در عالم ذهن تقرر و تحقق دارد و برای تقرر نیاز به چیزی ندارد لذا از آنها به اخطاری و اخباری تعبیر می‏شود، یعنی استعمال باعث می‏شود که معانی اسمیه در ذهن حاضر شوند نه اینکه ایجاد شوند چون این مفاهیم در ذهن موجودند اما وقتی که استعمال می‏شوند در ذهن خطور می‏کند و حاضر می‏شود لذا معانی اسمیه اخطاری هستند.

بحث جلسه آینده: کلام محقق نائینی تتمه‏ای دارد که انشاء الله در جلسه آینده عرض خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[۱] . هدایة المسترشدین، ص۳۰، سطر ۲۵- ۱۸.