جلسه چهارم – تعریف معدن (جمع بندی کلمات لغویین)

جلسه ۴ – PDF

جلسه چهارم

تعریف معدن (جمع بندی کلمات لغویین)

۱۳۹۳/۰۶/۳۰

            

خلاصه جلسه گذشته

بحث در خصوصیاتی بود که در معدن معتبر است یعنی می‏خواهیم ببینیم آیا برای صدق عنوان معدن باید این خصوصیات که در جلسه گذشته به برخی از آنها اشاره کردیم، وجود داشته باشد یا نه؟ سه خصوصیت را دیروز مورد بررسی قرار دادیم؛ اول اینکه معلوم شد که معدن اختصاص به خصوص جواهر ندارد و دوم اینکه معدن مختص به ما یکون مستوراً فی الارض نیست حتی اگر چیزی مدفون در زمین نباشد و در سطح ارض باشد به آن معدن گفته می‏شود. سوم اینکه اختصاص به جوامد هم ندارد بلکه شامل مایعات و حتی گاز هم می‏شود. مجموع این جهات با بررسی کتب لغت و همچنین کلمات اصحاب و نصوص بدست می‏آید (البته هنوز کلمات اصحاب و روایات را نقل نکرده‏ایم).

خصوصیت چهارم: جزئیت من الارض

جهت چهارم خصوصیت جزئیة من الارض است؛ منظور از جزئیة من الارض یعنی متکون از اجزاء ارض باشد در مقابل این آن چیزهایی است که متکون از اجزاء ارض نیست ولو آنکه مرکوز و مدفون در ارض هست مثل نفت؛ بعضی از چیزها مثل مس، طلا، نقره و امثال اینها مدفون در ارض هستند و متکون من اجزاء الارض هم هستند یعنی در یک فرایندی خود زمین تبدیل می‏شود به طلا و مس و نقره اما نفت با اینکه در عمق زمین است ولی من اجزاء الارض محسوب نمی‏شود بلکه مثلاً از نفوذ رطوبت‏ها و دفن موجودات در هزاران سال پیش در زمین و بعضی از حرارت‏هایی که متوجه آنها شده در عمق زمین پیدا شده. پس نفت به ارادة الله ایجاد شده و از طرفی مدفون در ارض هم هست اما جزءٌ من الارض نیست. حال آیا خصوصیت جزء الارض در صدق عنوان معدن معتبر است یا معتبر نیست؟

واقعش این است که این خصوصیت هم در صدق عنوان معدن معتبر نیست؛ طبق ظاهر کلمات اکثر لغویین که معدن عبارت است از منبت الجواهر و جوهر هم کل حجرٍ یستخرج من الارض است معلوم می‏شود که معدن به مکانی اطلاق می‏شود که در آن چیزی وجود دارد که متکون من الارض است اما ما یک احتمال دیگری هم در کلمات لغویین دادیم و گفتیم چه بسا آنچه را که لغویین گفته‏اند (منبت الجواهر کالذهب و الفضة) در واقع از باب ذکر مصداق بارز یا از باب غلبه و یا از باب مثال باشد که طبق این احتمال می‏توانیم کلمات لغویین را بر یک معنای عامی حمل کنیم. اگر این احتمال را در کلمات لغویین بپذیریم شمولش نسبت به ما لم یتکون من الارض ثابت می‏شود یعنی معنای عامی پیدا می‏کند که حتی چیزی را که جزء الارض محسوب نشود در بر می‏گیرد.

اصحاب هم بر این مسئله تقریباً اتفاق نظر دارند. روایات هم به طور واضحی شمول نسبت به چیزهایی که لم یتکون من الارض دارند.

خصوصیت پنجم: کونه ذا قیمت

آیا معدن لزوماً به جایی گفته می‏شود که آن چیزی که در آن وجود دارد و استخراج می‏شود دارای قیمت باشد یا اعم است و کونه ذا قیمة خصوصیتی ندارد؟

منظور از ذا قیمةٍ یعنی ارزش داشتن و قیمتی بودن؛ قیمت داشتن منظور این نیست که حتماً یک شیء گران بها باشد مثلاً از عنوان سنگ‏های قیمتی ذهن فقط به طلا و نقره و فیروزه و عقیق معطوف نشود. تعبیری دیگری که برای ذا قیمة در بعضی کتب ذکر شده اینکه انتفاع به او معظم باشد یعنی یک نفع قابل توجهی داشته باشد. قهراً هر چیزی که یک منفعت قابل توجهی داشته باشد، قیمت و ارزش پیدا می‏کند پس این دو تعبیر به نظر می‏رسد خیلی تفاوتی ندارند «کونه مما یعظم الانتفاع به» یا «کونه ذا قیمة».

آیا آن چیزی که از این مکان استخراج می‏شود باید قیمتی و یک انتفاع و منفعت قابل توجه داشته باشد تا به آن معدن اطلاق شود یا اگر این چنین هم نباشد، معدن اطلاق می‏شود؟

از کلمات لغویین با آن عباراتی که نقل کردیم، معلوم شد این خصوصیت به صورت واضح و ظاهری بیان نشده ولی چه بسا بتوانیم با ضمیمه یک مطلبی این را استفاده کنیم چون معدن باید استخراج شود و استخراج نوعاً نیازمند صرف مال است اگر چنانچه چیزی از معدن می‏خواهد استخراج بشود، ارزشی نداشته باشد و منفعتی در آن باشد رغبتی برای استخراج ایجاد نمی‏شود؛ لغویین جوهر را این گونه معنی کردند: «الجوهر کل حجر یستخرج من الارض ینتفع به» پس مسئله انتفاع ولو در تعریف معدن ذکر نشده اما در تعریف جوهر گفته شده و حتی اگر این هم نبود ما با ملاحظه آن نکته می‏توانستیم آن را استفاده کنیم وقتی قرار به استخراج چیزی از عمق زمین یا سطح زمین است این به هر حال زحمت و هزینه دارد و اگر ارزشی نداشته باشد و اگر منفعتی در آن وجود نداشته باشد قهراً رغبتی برای استخراج نیست. لذا به نظر می‏رسد مسئله قیمت و منفعت داشتن قابل استفاده از کلمات لغویین هست.

در کلمات اصحاب هم به آن تصریح شده در بعضی از عبارات مثل عبارت صاحب عروة تعبیر ذا قیمة را آورده و در بعضی هم تعبیر «یعظم الانتفاع بها» ذکر شده است.

توجه به این نکته لازم است و آن اینکه ارزش و قیمت و منفعت داشتن غیر از امتیازی است که در یک بخشی از زمین وجود دارد؛ اگر قرار باشد هیچ امتیازی نباشد اصلاً نمی‏توان به آن معدن اطلاق کرد و کسی به آنها معدن هم نمی‏گوید. لذا حداقل برای صدق عنوان معدن یک امتیازی برای آن بخش از زمین نسبت به بخش‏های دیگر باید باشد مثلاً گفته می‏شود الطین الاحمر یا خاک رس که این به خاطر فراوانی قیمتی ندارد اما امتیازی دارد. لذا فرق است بین قیمت داشتن و ممتاز بودن؛ این مسئله خودش یک اختلافی را در بین فقها ایجاد کرده که در ادامه بحث به آن اشاره خواهیم کرد که آیا برای صدق عنوان معدن قیمت داشتن و دارای منفعت بودن، لازم است یا اینکه صرف امتیاز کافی است ولو قیمت نداشته باشد؟

خصوصیت ششم: منطبع بودن

جهت ششم اینکه آیا برای صدق عنوان معدن باید منطبع باشد یا اگر منطبع هم نباشد، صدق عنوان معدن می‏شود؟ در جلسه گذشته مثال زدیم. اینکه چیزی منطبع باشد این خودش به دو صورت است: تارةً منفرداً است و اخری غیر منفردٍ؛ چیزی که منطبع فی الارض و منفرد باشد به تنهایی مثل آهن و مس و روی و امثال اینها ولی گاهی منطبع است لکن منفرداً نیست مثل جیوه و گاهی غیر منطبع است مانند فیروزه و عقیق و امثال اینها.

منظور از انطباع این است که در زمین سرشته شده است و برای اینکه آن شیء حاصل شود باید یکسری امور و عملیات‏های تصفیه‏ای روی آن انجام گیرد. و این انطباع گاهی منفرداً فی الارض است و گاهی غیر منفرداً است مثل جیوه.

آیا خصوصیت انطباع یا منطبع بودن برای صدق عنوان معدن معتبر است یا نه؟ ظاهر کلمات لغویین این است که فرقی بین انطباع و عدم انطباع نیست و معدن طبق آنچه همه بیان کرده‏اند شامل همه اینها می‏شود (چه به معنای منبت الجواهر باشد و چه اعم باشد) در هیچ کدام از کتب لغت چنین چیزی قابل استفاده نیست. کلمات فقها هم از این جهت عام است و روایات هم با توجه به مصادیقی که در آن ذکر شده این خصوصیت از آن قابل استفاده نیست.

جمع بندی کلمات لغویین

پس در مجموع به نظر می‏رسد معدن در کلمات لغویین یک معنای عامی دارد (البته فقط یک حداقلی از ویژگی‏ها باید باشد که صدق عنوان معدن شود؛ چیزی که در طبیعت وجود دارد و خدا آن را رویانده و ایجاد کرده اعم از اینکه در عمق زمین باشد یا در سطح و اینکه جامد باشد یا مایع و حجر باشد یا غیر سنگ و چه منطبع باشد و چه نباشد به آن معدن اطلاق می‏شود. به هر حال یک پیوستگی با ارض دارد که هر چه این خصوصیت در آن باشد معدن اطلاق می‏شود. پس معدن به هر زمینی و علی کل ارضٍ اطلاق نمی‏شود؛ بلکه هر مکانی که در آن چیزی باشد که یک امتیازی داشته باشد از سایر قسمت‏های زمین مثل معدن سنگ آسیاب با اینکه هیچ عملیاتی روی آن انجام نمی‏شود و صورت نوعیه آن تغییری نمی‏کند به خلاف طلا و نقره و امثال اینها؛ ظاهر آنچه را لغویین گفته‏اند این معنای عام است البته با توضیحاتی که بیان کردیم یعنی حداقل امتیازی نسبت به سایر زمین‏ها باید داشته باشد و قابل انتفاع باشد و ارزش و قیمتی داشته باشد و سایر موارد دیگر خصوصیتی ندارد.

کلمات فقها

۱- علامه

عبارت منتهی: ایشان معادن را در کتاب منتهی این چنین تعریف کرده: «هو کل ما خرج من الارض مما یخلق فیها من غیرها مما له قیمة» [۱] هر چیزی که از زمین خارج می‏شود ولی در زمین ساخته می‏شود (تا خارج کند بعضی موارد مثل گنجی که کسی در زمین پنهان کند و بعد آن را از زمین خارج کند) «من غیرها» از غیر ارض و یک امتیازی هم در آن وجود دارد که دارای یک ارزشی و قیمتی هم هست.

در این عبارت آیا به جهات شش گانه اشاره شده و چگونه می‏توان تطبیق کرد؟ همان عمومیتی که ما در هنگام بررسی آن جهات بیان کردیم در این عبارت وجود دارد؛ «کل ما خرج من الارض» که جامد و غیر آن، منطبع و غیر آن، حجر و غیر آن را در برمی‏گیرد با قید «مما یخلق فیها» جزء الارض بودن را خارج می‏کند و لذا شامل نفت و گوگرد و امثال اینها هم می‏شود.

عبارت تذکره: نظیر همین عبارت را مرحوم علامه در تذکره فرموده‏اند: «کل ما خرج من الارض مما یخلق فیها من غیرها مما له قیمة سواءٌ کان منطبعاً بانفراده کالرصاص و الصفر و النحاس و الحدید أو مع غیره کالزئبق أو لم یکن منطبعاً کالیاقوت و الفیروز و البلخش و العقیق» [۲]

البته در هر دو عبارت آمده: «عند علمائنا اجمع» یعنی بر آنچه گفته ادعای اجماع هم کرده است.

۲- شهید اول

عبارت البیان: مرحوم شهید اول در البیان معدن را این گونه تعریف کرده: «کل ارضٍ فیها خصوصیةٌ یعظم انتفاع بها کالنورة» [۳] هر زمینی که در آن خصوصیتی است که انتفاع قابل توجهی به او برده می‏شود.

عبارت دروس: در دروس شهید معدن را این گونه تعریف می‏کند: «المعادن الظاهرة و هی التی لا یحتاج تحصیلها الی طلبٍ کالیاقوت و النفت و المعادن الباطنة کالذهب و الفضة و تملک بالإحیاء و …» [۴] معادن ظاهره و باطنه داریم؛ ظاهره آنهایی است که تحصیل آن احتیاج به طلب ندارد مثل یاقوت، نفت. البته نفت در آن زمان مثل زمان امروز نبود که تحصیل آن محتاج طلب باشد بلکه گاهی خودش از بعضی نقاط فوران می‏کرد.

۳- شهید ثانی

شهید در مسالک می‏فرماید: «المعادن جمع معدن و هو هنا کل ما استخرج من الارض مما کان منها بحیث یشتمل علی خصوصیةٍ یعظم انتفاع بها» مشتمل بر یک خصوصیتی است که انتفاع به آن قابل توجه است «و منها الملح و الجص و الطین الغسل و حجارة الرحی». [۵]

بحث جلسه آینده

اینها نمونه‏هایی از عبارات این بزرگان بود که در عین حال تفاوت‏هایی بین اینها وجود دارد که إن شاء الله در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.

«الحمد لله رب العالمین»


[۱] . منتهی، ج۸، ص۵۱۴.

[۲] . تذکرة، ج۵، ص۴۰۹.

[۳] . البیان، ص۳۴۲.

[۴] . دروس، ج۱، ص۳۶۰.

[۵] . مسالک، ج۱، ص۴۵۸.