جلسه شصت و ششم-اعتبار مروت در معنای عدالت


دانلود-جلسه شصت و ششم-PDF

اعتبار مروت در معنای عدالتجلسه شصت و ششم
اعتبار مروت در معنای عدالت
۱۷/۱۱/۱۳۹۱

اعتبار مروت در معنای عدالت:

بحث در اعتبار مروت در معنای عدالت است. تا اینجا معلوم شد عدالت عبارت است از یک ملکه نفسانیه که موجب اتیان به اجبات و ترک گناهان کبیره است و اجتناب از صغائر در معنای عدالت معتبر نیست. اما آیا مروت در معنای عدالت معتبر است یا نه؟ آیا اگر کسی عملی بر خلاف مروت انجام داد از عدالت ساقط می­شود یا خیر؟ در این مورد در دو مقام باید بحث کنیم ابتدائاً باید دید که معنای مروت چیست و بعد از معلوم شدن معنای مروئت، ببینیم آیا در تحقق عدالت مدخلیت دارد یا نه؟

برای فهم معنای مروت چاره­ای نداریم جز اینکه سراغ روایات و کلمات علما برویم:

مروت در لسان روایات:

مروت در اصطلاح شریعت متفاوت با معنای لغوی است. اینجا مراد معنای لغوی نیست. در لسان روایات مروت به گونه­ای معنی شده لکن وقتی به کلمات فقها مراجعه می­کنیم به گونه­ی دیگری معنی شده است؛ چند روایت را از روایات را نقل می­کنیم تا ببینیم که آیا یک تعریف واحدی اراده شده یا نه؟

روایت اول: روایتی است از امام صادق علیه السلام: «عن ابی عبدالله ع المروئة مروئتان؛ مروئة الحضر و مروئة السفر فأما مروئة الحضر تلاوة القرآن و حضور المساجد و صحبة اهل الخیر و النظر فی الفقه و أما مروئة السفر بذل الزاد و المزاح فی غیر ما یسقط الله و قلة الخلاف علی من صحبک و ترک الروایة علیهم إذا أنت فارقتهم». [۱]

قریب به این مضمون روایات دیگری هم وارد شده است. بر طبق این روایت ما یک مروئت در سفر داریم و یک مروئت در حضر مروئت در حضر به این است که شخص تلاوت قرآن کند و در مساجد حاضر شود و مصاحبت با اهل خیر داشته باشد و اهل تأمل و نظر در فقه و احکام فقهی باشد یعنی بخشی از اوقات خودش را به تعلم و نظر و فراگیری احکام شرعیه بگذراند.

اما مروئت در سفر به اموری است از جمله اینکه زاد و توشه خودش را به دیگران هم بدهد (وسائلی که در سفر همراه می­برد اعم از خوراک و غیر آن در اختیار دیگران بگذارد) اهل شوخی و مزاح باشد البته در غیر اموری که موجب سخط الهی می­باشد (سفر یک اقتضائاتی دارد و باید خوش برخورد و خوش روحیه و شوخ باشد البته به حدی که موجب ایذاء نباشد) همچنین اهل مجادله و اختلاف با همسفرانش نباشد (بالاخره در سفر با یک جمعی همراه است، نباید در یک برنامه جمعی بر رأی و خواسته خودش پافشاری کند) و نکته مهم این است که وقتی از سفر مراجعت می­کند، نقص­هایی را که در سفر احیاناً از همراهانش دیده جایی نقل نکند. مروئت در سفر به این امور است؛ این یک تفسیری است که از مروئت امام صادق علیه السلام بیان کرده­اند.

روایت دوم: «عن امیر المؤمنین ع لایتم مروئة الرجل حتی یتفقه فی دینه و تقتصد فی عیشته و یصبر علی النائبه إذا نزلت به و یستعذب مرارة اخوانه». [۲]

مروئت مرد تمام نمی­شود مگر اینکه اهل تفقه در دین و اقتصاد و اعتدال و میانه روی در زندگی و معیشت و صبر در مصیبت­ها و مشکلات در هنگام بروز و از رنج و زحمت برادرانش ناراحت می­شود. در این روایت تمامیت مروئت به این امور دانسته شده؛ این فرق می­کند یک وقت می­گوییم مروئت به چه معناست و یک وقت بحث تمامیت و کمال است این دو با هم فرق می­کند که این روایت نشان دهنده این است که مروئت منحصر در این امور نیست اما اتمام مروئت به اینهاست. پس معلوم می­شود امور دیگری هم در آن دخیل است.

روایت سوم: «حین سئل عن المروئة فقال علیه السلام لا تفعل شیئاً فی السر تستحیی منه فی العلانیة». [۳] امیر المؤمنین می­فرمایند مروؤت یعنی اینکه یک کاری را در خفا انجام ندهی که در علن و آشکار از انجام دادن آن کار حیا و شرم داشته باشی؛ مروئت یعنی اینکه در خفا و در پنهان بعضی از کارها را انجام ندهی یعنی تا زمانی که مردم تو را می­بینند از حیث لباس و رفتار و مراودات با یک سبک خاصی عمل می­کنید اما به محض اینکه در خفا قرار می­گیری (البته خفا نه اینکه در خانه خودت بلکه یعنی از چشم­های آشنا دور باشی) آیا به همان صورتی که در برابر دیگران عمل می­کند، عمل می­کند و یعنی اینکه آن وقتی که آشنایی نیست هم به مثل آن وقتی که اشنایی تو را می­بیند، همان گونه عمل کنی.

روایت چهارم: روایتی از امام باقر علیه السلام: « المروئة ان لا تطمع فتذل و لاتسئل فتقلّ و لاتبخل فتَشتَم و لاتجهل فتخصم». [۴] مروئت یعنی اینکه طمع نداشته باشی تا ذلیل شوی، سؤال و درخواست نکنی تا کوچک شوی، بخل نورزی تا مورد شتم و سر زنش قرار بگیری، جهل نداشته باشی تا مورد خصومت واقع شوی. این روایت نسبت به روایت­های قبلی در مورد مروئت یک بیان کاملاً متفاوتی است.

روایت پنجم: جویریة نقل می­کند که من از امیرالمؤمنین علی علیه السلام سؤالی کردم: «قلت جئت أسئلک عن ثلاث: عن شرف عن المروئة و عن العقل قال ع: أما الشرف فمن شرفه السلطان و أما المروئة فإصلاح المعیشة و أما العقل فمن اتقی الله عقل». [۵]

می­فرماید: اما شرف پس کسی است که سلطان او را بزرگ بشمارد یا از ناحیه او مورد تکریم و تشریف واقع شود و اما مروئت یعنی اصلاح معیشت و تدبیر معاش با توجه به رعایت دنیا و آخرت اصلاح معیشت نه یعنی مثلاً دارایی که اگر شخصی دارا نبود پس مروّت ندارد).

روایت ششم: «عن ابی الحسن الرضا عن آبائه عن علی علیه السلام قال ع قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم من عامل الناس فلم یظلمهم و حدّثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممن کملت مروئته و ظهرت عدالته و وجبت أخوته و حرمت غیبته». [۶]

اگر کسی این سه کار را انجام دهد وقتی با مردم ارتباط دارد در ارتباط خودش با مردم ظلم نکند وقتی سخن می­گوید اهل دروغ نباشد، وقتی وعده می­کند به وعده­اش وفا کند این شخص کسی است که مروئتش کامل شده و عدالتش ظاهر شده است.

در این روایت هم بحث اکمال مروئت است یعنی اگر کسی این کار را بکند، کسی است که مروت او کامل شده و عدالتش ظاهر شده این مروت در واقع قریب به عدالت است باز هم این روایت نمی­تواند مانند روایتی که بحث از اتمام مروت داشت، به عنوان روایاتی باشد که حقیقت مروت را تفسیر می­کند یعنی غیر از این امور امور دیگر هم در مروت اعتبار دارد.

در هر صورت در روایات چنانچه ملاحظه فرمودید تعریف واحدی از مروت ارائه نشده است در بعضی از روایات خصوصیاتی برای مروت ذکر شده که تقریباً همان خصوصیات معتبره در عدالت است یعنی تفاوتی با عدالت ندارد فقط روایت سوم تا حدودی با سایر روایات متفاوت بود؛ همان روایتی که فرمود: «لاتفعل شیئاً فی السر تستحیی منه فی العلانیة».

مروت در لسان فقها:

در لسان فقها مروت به نحو دیگری تفسیر شده؛ فقهائی که مروت را در عدالت معتبر می­دانند مروت را به نحوی تفسیر کردند که اساساً متفاوت است با آنچه که در لسان ائمه وارد شده. در لسان فقها هم بیشتر به جای اینکه مروت را تفسیر بکنند به بیان مثال پرداختند و بیشتر ذکر مثال کرده­اند در حالی که این طریقه درستی برای تعریف مروت نیست نمونه­هایی از عبارات فقها را بیان می­کنیم تا بعد یک جمع بندی داشته باشیم:

شیخ طوسی: شیخ طوسی در تبیین معنای عدالت در شریعت این چنین فرموده: «العدالة فی الشریعة من کان عدلاً فی دینه عدلاً فی مروئته و عدلاً فی احکامه» و سپس هر کدام از این سه شعبه عدالت را معنی کرده­اند: عدل در مروئت را این گونه معنی کرده است: «و فی المروئة أن یکون مجتنباً للأمور التی تسقط المروئة» عدالت در مروت یعنی اینکه از اموری که باعث سقوط مروت می­شود اجتناب کند « مثل الأکل فی الطرقات و اللبس ثیاب المصبغة و ثیاب النساء و ما أشبه ذلک». [۷] می­فرماید عدالت در مروت یعنی اجتناب از اموری که باعث سقوط مروت می­شود مثل خوردن در خیابان و پوشیدن البسه رنگی و زنانه.

ابن ادریس: ابن ادریس هم شبیه به همین مضمون را بیان فرموده­اند. [۸]

شهید اول: «إن المروئة تنزیه النفس عن الدنائة التی لا تلیق بأمثالها» مروئت یعنی کسی خودش را از دنائت و پستی و خاری و کوچک شدن که شایسته و سزاوار امثال او نیست دور کند. پاک کردن خویش از کارهایی که شایسته امثال او نیست. مثلاً یک روحانی در انظار مردم یک کاری را انجام دهد که مردم انتظار چنین فعلی از مثل او را ندارند. در این معنای تنزیه خویشتن از کارهایی که به مانند او شایسته نیست [۹] ، مسئله مهم این « التی لا تلیق بأمثالها» است یعنی ممکن است کاری برای دیگران اشکالی نداشته باشد ولی برای امثال او که روحانی هستند، ناشایست است.

فخر المحققین: نظیر این مطلب را فخر المحققین فرموده است: «اجتناب ما یسقط المحل و العزة من القلوب و یدلّ علی عدم الحیا و عدم المبالات من الاستنقاص». [۱۰] مروت یعنی اجتناب از چیزهایی که موجب سقوط انسان از جایگاه خودش و عزتی که در قلوب دیگران دارد کارهایی که دلالت بر عدم شرم و حیاو عدم مبالات نسبت به کوچک شدن خودش دارد؛ هر کسی برای خودش جایگاهی دارد مثلاً فرض کنید این شخص کاری بکند که نشان دهد نسبت به کوچک شدن خودش بی توجه است (این با تواضع فرق می­کند که یک رفتار نیکو و پسندیده است ولی استنقاص شخصیت در ذهن دیگران را هر عاقلی از آن دوری می­کند.) و بی مبالات است. پس مروت به این معناست که از این امور اجتناب کند.

صاحب حدائق: مروت را این چنین معنی کرده است: مروت عبارت است از پیروی از عادات نیکو و اجتناب از عادات ناپسند و آنچه از مباحات که نفس از آن متنفر است و نشانه دنائت و خسّت نفس است. تعبیر ایشان این است «اتباع محاسن الآداب» از محاسن آداب پیروی کند و از عادات زشت و حتی از مباحاتی که نفس از آن متنفر است اجتناب کند. بعد ایشان مثال می­زند: مانند اکل در بازار در حضور دیگران، بول کردن در شوارع در وقتی که مردم رفت و آمد می­کنند، کشف رأس در مجامع، بوسیدن همسر و مادر در محضر دیگران (کار مباحی است ولی از مباحاتی است که نفس نسبت به آن تنفر دارد، فقیه لباس نظامی تنش کند (مثال­ها تابع شرایط زمان و مکان اعصار و امصار است.) مضایقه در آن چیزهایی که مناسب او نیست (هر کسی یک شأن و موقعیتی دارد، نسبت به آن شأن و موقعیت خودش یک مضایقاتی ایجاد کند.) نقل آب و اطعمه بنفسه برای کسی که اهل آن نیست. در پایان هم می­فرمایند این به حسب اشخاص و اعصار و امصار و شهرها و مقامات متفاوت است. [۱۱]

بحث جلسه آینده: پس به طور کلی مروت در لسان فقها با آنچه که در روایات درباره تفسیر مروت وارد شده کاملاً متفاوت است. حال در مورد مروت چه باید کرد آیا واقعاً معنای مروت چیست که إنشاءا الله در جلسات بعدی دنبال خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . وسائل، ج۱۱، ص۴۳۶، ابواب آداب السفر، باب ۴۹، حدیث۱۲.

[۲] . بحار الانوار، ج۷۸، ص۶۳، حدیث ۱۴۸.

[۳] . همان، حدیث۱۴۹.

[۴] . همان، ص۱۷۲، حدیث۵.

[۵] . کافی، ج۱، ص۲۴۱.

[۶] . وسائل، ج۲۷، ص۳۹۶، ابواب الشهادات، باب۴۱، حدیث۱۵.

[۷] . المبسوط، ج۸، ص۲۱۷.

[۸] . السرائر، ج۲، ص۱۱۷.

[۹] . دروس، ج۲، ص۱۳۵.

[۱۰] . ایضاح الفوائد، ج۴، ص۴۲۰.

[۱۱] . الحدائق الناضرة، ج۱۰، ص۱۵.