جلسه چهل و نهم
مسأله بیست و یکم- بررسی احتساب اداء الدین من المؤونه- حق در مسأله
۱۳۹۵/۱۰/۲۷
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
تا اینجا حکم چهار صورت بیان شد. ۱. اگر دین در حاجات تکوینی، در سنه ربح صرف شده باشد، یکون اداؤه من المؤونة. ۲. اگر دین در سنوات سابقه صرف حاجات تکوینی شده باشد که در این صورت نیز یکون اداؤه من المؤونة و وجه آن نیز بیان شد. ۳. اگر دین صرف در غیر مؤونه شده باشد لایعدّ من المؤونة. ۴. اگر دین در غیر حاجات تکوینی و در ضمانات واجبه شرعیه مصرف شده باشد. مانند دیه و اروش جنایات یکون اداؤه من المؤونة. دین به عنوان ضمان متلفات پرداخت شود. [البته در اتلاف مال غیر عرض شد دو صورت وجود دارد که عبارتند از: ۱. صورت اتلاف سهوی. ۲. صورت اتلاف عمدی. در مورد ضمانات واجبه شرعیه گفتیم فرقی بین عمد و خطا وجود ندارد و در هر دو صورت یکون اداؤه من المؤونة.]
پس دو صورت دیگر باقی میماند که هر دو مربوط به اتلاف هستند. یعنی دین به واسطه اتلاف مال غیر محقق شده و ضمان حاصل از اتلاف از مال غیر است لذا دین، از نوع قهری میباشد. در اینجا اتلاف تارة سهوی و اخری عمدی است.
صورت پنجم
صورت ششم
الف) حال اگر این اتلاف از قبیل صرف در مؤونه باشد، یعدّ من المؤونة. یعنی مال غیر را غصب کرده و آن را صرف در مؤونه کرده است و اکنون که میخواهد این دین را اداء کند، یعدّ من المؤونة.
ب) اما اگر این مال را در مؤونه صرف نکرده باشد، اعم از اینکه این مال را برای خودش حفظ کرده یا به کلی نابود کرده است، دیگر نمیتوانیم بگوییم یعدّ من المؤونة. اگر مال موجود باشد، گویا ربح جدید است لذا وجهی ندارد که ما آن را جزء مؤونه بدانیم و اگر این مال تلف و از بین رفته باشد، مانند این است که صرف در غیر مؤونه شده است. بنابراین اگر اتلاف عمدی چنانچه به نحوی باشد که مال غیر را صرف در مؤونه کرده باشد، یکون اداؤه من المؤونة و اگر به نحوی باشد که صرف در مؤونه نشده باشد، اعم از اینکه بدل آن دین [مال تلف شده یا غصب شده] باقی باشد یا باقی نباشد، چون صرف در غیر مؤونه شده، لایکون اداؤه من المؤونة.
سوال: ……..
استاد: اولویت به این معناست که میگوییم در جایی که خطئً و سهوا، طریقیت را تصویر میکنیم، در جایی که با قصد و عمد مبادرت به اتلاف مال غیر میکند یا مال غیر را غصب میکند، به طریق اولی طریقیت قابل تطبیق است.
سوال: ……
استاد: در جلسه اول توضیح دادیم و گفتیم منظور از موضوعیت این است که صرف نظر از اینکه دین در چه طریقی و در چه راهی مصرف شده باشد، اداء الدین یکون من المؤونة. چون به واسطه دین، ذمه انسان مشغول میشود و رفع دین شرعاً واجب است. پس به عنوان یک واجب شرعی، جزء مؤونه محسوب میشود و به اینکه دین صرف در چه چیزی شده، توجهی نمیکنیم. اما معنای طریقیت این است که اداء دین برای ما موضوعیت ندارد. اگر اداء الدین کان طریقاً للصرف فی المؤونة، یعنی دین صرف در مؤونه شده باشد، در این صورت اداء الدین یکون من المؤونة. اما اگر صرف در مؤونه نشده باشد، اداء آن نیز لایکون من المؤونة زیرا ادله، تنها مؤونه را استثناء کرده است. بنابراین باید همه ملاک و مدار را بر مؤونه بگذاریم. لذا دینی که صرف در مؤونه نشده به چه دلیل اداء آن جزء مؤونه باشد؟
پس مجموعاً ملاحظه شد که در برخی از صور، اداء دین جزء مؤونه محسوب شد و در برخی صور جزء مؤونه نبود. در صور اول، دوم، سوم و چهارم، عرض کردیم اداء دین یکون من المؤونة. اما در صورت اتلاف عمدی به نحوی که اتلاف مصداق صرف در مؤونه نباشد و نیز در جایی که دین صرف در غیر مؤونه شده باشد، اداء دین لایکون من المؤونة. این تفصیلی است که ما در این مقام اختیار کردیم.
البته همانطور که ابتداءً بیان کردیم، این تفصیل به قول ششم نزدیکتر است ولی تفاوتهایی نیز با آن دارد که در واقع میتوان گفت قول هشتم در مسأله است. با معیاری که خدمت شما عرض شد، یک به یک اقوال گذشته را بررسی میکنم. ما هفت قول ذکر کردیم و قول مختار نیز در واقع قول هشتم در مسأله شد.
سوال: …….
استاد: عرض شد اتلاف عمدی به دو نحو قابل تصویر است. گاهی اوقات اتلاف عمدی از قبیل غصب مال غیر و صرف آن در مؤونه است. مثلاً کسی کیسه برنج دیگری را غصب میکند و آن را استفاده میکند.
گفتیم اگر طریقیت را در اتلاف سهوی ممکن بدانیم و بپذیریم، در اتلاف عمدی به طریق اولی، طریقیت قابل تطبیق است. یکی از اصول و پایههای نظریه مختار نیز همین نظریه طریقیت است. در باب ضمانات واجبه شرعیه مانند دیه و ارش جنایت نیز عرض شد اساساً فرض طریقیت در آن متصور نیست. چون طریقیت یعنی اینکه در مقابل دین چیزی وجود داشته باشد که راهنما و دال باشد تا ببینیم اگر مابهازاء مؤونه است، اداء دین نیز جزء مؤونه است و اگر مابهازاء مؤونه نیست، پس اداء آن نیز جزء مؤونه نیست. در جایی که کسی دست شخص دیگری را قطع کرده، مقابل دیه ناشی از قطع دست مجنی علیه، چیزی وجود ندارد. در اینجا دین ایجاد ضمان ابتدائی است. پس چیزی در مقابل آن وجود ندارد تا ما بخواهیم قائل به طریقیت شویم. بنابراین در جایی که امکان تصویر طریقیت باشد، ما این را یک اصل میدانیم. در اتلاف سهوی گفتیم این تصویر ممکن است، منتهی چون سهواً این کار را کرده، نمیتوانیم بگوییم این دین را با قصد بر خودش ایجاد کرده و یک مقابل دارد. ولی در جایی که عمدی است، یعنی با قصد و علم به اینکه مال غیر است، آن را تلف میکند در مقابل آن ضامن است. یعنی گویا از ابتدا این دین را به ازاء مال غیر برای خودش ایجاد میکند. در اینجا مابهازاء قابل تصویر است. وقتی اصل نظریه طریقیت را در اتلاف عمدی پذیرفتیم، میگوییم در اینجا گاهی اتلاف به این صورت است که مال غیر را صرف خوراک خودش میکند که این هم جزء تلف محسوب میشود. اتلاف تنها به این معنا نیست که مال دیگری را مثلاً آتش بزند و به کلی از بین ببرد بلکه زمانی که مال دیگری را غصب میکند و از آن استفاده میکند، در حقیقت اتلاف مال غیر است. اگر مال غیر صرف در مؤونه شده باشد، یکون اداؤه من المؤونة مقصود از یکون اداؤه من المؤونة، این نیست که کار این شخص جائز است زیرا ما از جهت جواز یا عدم جواز، این مسأله را بررسی نمیکنیم بلکه تنها از این زاویه بررسی میکنیم که مثلاً این شخص پشیمان شده و حال میخواهد خسارت را جبران کند و مبلغ آن مال را به صاحب مال برگرداند. در اینجا چون مال غیر را صرف در مؤونه کرده است، یکون من المؤونة. اما اگر عمداً آن را از بین برده یا صرف در غیر مؤونه کرده است. مثلاً ماشین شخص دیگری را دزیده و اصلاً به آن نیاز هم نداشته است، اینجا دیگر نمیتوانیم بگوییم یکون اداؤه من المؤونة. چون این اتلاف از اساس به نحوی نبوده که صرف در مؤونه شده باشد.
خلاصه نظر مختار
صورت اول در جایی بود که کسی در سنه ربح برای رفع حاجات تکوینی، دینی را محقق کند. مثلاً مقداری پول قرض کند و آن را در همان سنه ربح در خوراک خود مصرف کند که در این صورت اداؤه یعدّ من المؤونة.
صورت دوم همین فرض است با این تفاوت که دین مربوط به سنوات سابقه است. یعنی شخص قبلاً برای نیازهای تکوینی خود، در سالهای گذشته قرض گرفته است که در این صورت نیز یکون اداؤه من المؤونة.
صورت سوم این بود که کسی در غیر از حاجات تکوینی برای خود قرض و دین ایجاد میکند. برای غیر از حاجات تکوینی، سه صورت تصویر کردیم. صورت اول اینکه قرض گرفته و صرف در کارهای غیر ضروری کرده است که اینجا دین از نوع اختیاری است و صرف کارهای غیر ضروری شده است. یعنی مثلاً خرجهایی که کرده بالاتر از موقعیت و شأن او بوده است. اینجا گفته شد اداؤه لایکون من المؤونة.
صورت چهارم این بود که دین به واسطه نقص عضو دیگری ایجاد شود. یعنی دین قهری از قبیل دیه و اروش جنایت که اینجا گفتیم اداؤه من المؤونة.
صورت پنجم اتلاف سهوی مال غیر است که گفتیم یعدّ اداؤه من المؤونة.
صورت ششم اتلاف عمدی مال غیر است. منتهی ما برای اتلاف عمدی دو صورت قائل شدیم: در یک صورت گفتیم اداؤه من المؤونة و در صورت دیگر گفتیم اداؤه لایکون من المؤونة. لذا در مجموع هفت صورت در اینجا وجود دارد.
نظرات