جلسه هجدهم-مقدمه واجب- مباحث مقدماتی مقدمه چهارم- تقسیمات مقدمه(۲.مقدمه شرعیه، عقلیه، عادیه-رجوع مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه-۳.


دانلود-جلسه هجدهم-PDF

مقدمه واجب- مباحث مقدماتی مقدمه چهارم- تقسیمات مقدمه(۲.مقدمه شرعیه، عقلیه، عادیه-رجوع مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه-۳.جلسه هجدهم
مقدمه واجب- مباحث مقدماتی مقدمه چهارم- تقسیمات مقدمه(۲.مقدمه شرعیه، عقلیه، عادیه-رجوع مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه-۳.
۱۱/۰۸/۱۳۹۵


 خلاصه جلسه گذشته

همانطور که در بحث از صحت تقسیم به مقدمه عقلیه، شرعیه و عادیه بیان شد محقق خراسانی معتقدند مقدمه شرعیه به مقدمه عقلیه رجوع می¬کند و به همین دلیل این تقسیم مقدمه وجهی ندارد.
رجوع مقدمه شرعیه به مقدمه عقلیه در جلسه قبل مورد بررسی قرار گرفت و به این نتیجه رسیدیم که آن¬چه محقق خراسانی به آن ملتزم شده¬اند خالی از اشکال است.

رجوع مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه
در مقدمه عادیه نیز همانند مقدمه شرعیه دو تفسیر وجود دارد که طبق یک تفسیر مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه رجوع می¬کند و بر طبق تفسیر دوم مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه رجوع نمی¬کند، هر چند بر اساس تفسیر دوم، مقدمه عادیه از محل بحث خارج می شود؛ لذا لطمه¬ای به ادعای رجوع مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه نمی¬زند.
لذا جهت روشن شدن بحث دو احتمال موجود در مقدمه عادیه را بیان می¬کنیم تا معلوم گردد طبق کدام احتمال مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه رجوع و طبق کدام احتمال مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه رجوع نمی¬کند.

احتمال اول
مقدمه عادیه عبارت است از مقدمه¬ای که امکان ذاتی و وقوعی تحقق ذی المقدمه بدون آن نیز وجود دارد. لکن عادتا برای وصول به ذی¬المقدمه از این مقدمه استفاده می¬گردد. به عبارت دیگر اگر این مقدمه عادیه تحقق پیدا نکند، تحقق ذی المقدمه بدون آن امکان ذاتی بلکه امکان وقوعی دارد اما در عرف عادت این است که از این مقدمه برای تسهیل و سهولت بیشتر جهت رسیدن به ذی المقدمه استفاده کنند.
اگر این معنا را پذیرفتیم دیگر تعریف مقدمه عقلیه بر این قسم منطبق نمی شود، لذا «فلا ترجع الی المقدمه العقلیه» زیرا همانطور که در تعریف مقدمه عقلیه بیان شد، مقدمه عقلیه عبارت است از چیزی که ذی المقدمه بر آن عقلا متوقف است و اصلا بدون این مقدمه امکان تحقق ذی المقدمه نمی¬باشد. لذا با توجه به این احتمال و ملاحظه تعریف مقدمه عقلیه اساسا تعریف مقدمه عقلیه قابل انطباق بر مقدمه عادیه نمی باشد.
 پس اگر این تعریف را در مقدمه عادیه قبول کنیم، مقدمه عادیه قطعا به مقدمه عقلیه رجوع نمی¬کند و این دو مقدمه دقیقا نقطه مقابل یکدیگر قرار می¬گیرند، زیرا طبق تفسیر اول، مقدمه عادیه عبارت است از چیزی که ذی المقدمه بدون آن امکان تحقق دارد در حالی¬ که در تعریف مقدمه عقلیه بیان شد که عبارت است از چیزی که امکان تحقق ذی المقدمه بدون آن وجود ندارد.
اما مسئله اصلی در این بحث این است که به طور کلی مقدمه عادیه به این معنا از محل نزاع خارج است. زیرا همانطور که بیان شد بحث ما در مقدمه واجب عبارت است از اینکه آیا بین ذی المقدمه که متوقف بر مقدمه است و عقل این توقف را می فهمد ملازمه¬ای وجود دارد یا خیر؟ یعنی از وجوب ذی المقدمه وجوب مقدمه را  کشف می کنیم یا خیر؟
لذا هنگامی که نزاع در مقدمه واجب بر این اساس استوار است که ابتدا درک توقف ذی المقدمه بر مقدمه توسط عقل باید انجام گیرد و عقل حکم کند که ذی المقدمه بدون وجود مقدمه امکان تحقق ندارد تا در اصول بحث کنیم که اگر ذی المقدمه¬ای وجوب شرعی داشت و عقل هم حکم به آن کرد و فهمید که ذی المقدمه، متوقف بر یک مقدمه¬ای است، آیا ما می توانیم کشف کنیم وجوب شرعی مقدمه را یا نه؟ اگر نزاع در مقدمه واجب این گونه است، با تفسیری که برای مقدمه عادی بیان شد مقدمه عادیه داخل در محل نزاع نیست.  
بنابراین چون در مقدمه عادیه مسئله توقف واقعی ذی المقدمه بر مقدمه مطرح نیست لذا از محل بحث خارج است.

احتمال دوم
مقدمه عادیه عبارت است از مقدمه¬ای که تحقق ذی المقدمه بدون آن ذاتا محال نیست هر چند ممکن است محال وقوعی باشد. جهت روشن شدن فرق احتمال اول و احتمال دوم میگوییم: فرض کنید برای رفتن به طبقه سوم یک ساختمان حتما نصب سلم لازم است ولی نصب سلم مقدمه عادیه برای کون علی السطح است. چون بدون نصب سلم نیز امکان ذاتی کون علی السطح وجود دارد. یعنی انسان بدون اینکه از وسیله ای کمک بگیرد مثلا می¬تواند به پرواز در آید و بالای پشت بام برود. به عبارت دیگر از نظر عقلی از فرض پرواز انسان محالی لازم نمی¬آید هر چند وقوعا پرواز انسان بدون وسیله محال است. (منظور از محال ذاتی یعنی از آن اجتماع  نقیضین یا ارتفاع نقیضین لازم نمی آید).
حال با توجه به این مطلب باید دید آیا مقدمه عادیه به معنای دوم رجوع به مقدمه عقلیه می کند یا خیر؟
درست است که تحقق ذی المقدمه بدون مقدمه در مقدمات عادیه محال ذاتی نیست اما همانطور که بیان شد محال وقوعی می باشد. لذا می¬توان گفت که تعریف مقدمه عقلی بر مقدمه عادیه قابل انطباق است. به بیان دیگر اگر تحقق ذی المقدمه بدون مقدمه محال وقوعی شد قهرا مصداق توقف ذی المقدمه بر مقدمه می باشد و بر این اساس تعریف مقدمه عقلیه منطبق بر مقدمه عادیه می باشد. زیرا همانطور که بیان شد مقدمه عقلی چیزی است که وجود ذی المقدمه بر آن متوقف است و این تعریف بر مقدمه عادیه به معنای دوم منطبق است لذا می¬توان گفت:«یرجع الی المقدمة العقلیه» و آن را در محل نزاع داخل کرد.
پس طبق احتمال اول مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه رجوع نمی کند اما اساسا از محل نزاع خارج است اما مقدمه عادیه طبق احتمال دوم رجوع به مقدمه عقلیه می کند و طبق این معنا مقدمه عادیه می تواند داخل در محل نزاع باشد.

نتیجه کلی در تقسیم دوم
و کیف کان فتحصل من ذلک کله ان التقسیم الثانی غیر مفید، یعنی با توجه به اینکه مقدمه شرعیه و مقدمه عادیه به مقدمه عقلیه رجوع می کنند، تقسیم مقدمه به مقدمه شرعیه و عادیه و عقلیه غیر مفید و بلاوجه است. زیرا اگر این دو مقدمه یعنی مقدمه عقلیه و شرعیه به مقدمه عادیه رجوع کند وجهی برای ذکر تقسیم نیست و اگر مقدمه عادیه رجوع نکند از محل نزاع خارج می شوند.  
تقسیم سوم از تقسیمات مقدمه
مقدمه به یک اعتبار به چهار قسم، تقسیم می گردد.
«المقدمة علی اقسام اربعه مقدمه وجود، مقدمه صحت، مقدمه وجوب و مقدمه علم»
مقدمه وجود: منظور از مقدمه وجود یعنی «ما یتوقف وجود ذی المقدمه علیه» یعنی چیزی که وجود ذی المقدمه متوقف بر آن است. لذا هر چیزی که وجود ذی المقدمه متوقف بر آن باشد مقدمه وجود شمرده می شود. اکثر مقدماتی که تا کنون بیان شد از این قبیل است. مثلا اجزاء که وجود ذی المقدمه و وجود مرکب متوقف بر وجود اجزاء و شرط و سبب و عدم مانع است، همه از مقدمات وجود می¬باشند. به عبارت دیگر اگر سبب، شرط و عدم مانع محقق نشوند و علت تامه برای تحقق شی وجود نداشته باشد مرکب و ذی المقدمه نیز تحقق پیدا نمی کنند.
مقدمه صحت: منظور از مقدمه صحت یعنی «ما یتوقف صحه ذی المقدمه علیه» یعنی چیزی که صحت ذی المقدمه متوقف برآن است مثل طهارت بالنسبه الی الصلوه که طهارت مقدمه صحت نماز شمرده شده است. البته ممکن است طهارت به عناوین دیگر مقدمات نیز معنون شود. یعنی هم می¬تواند بنابر پذیرش این اقسام، مقدمه صحت نماز باشد هم می¬تواند به عنوان مقدمه خارجیه نماز باشد زیرا طهارت شرط نماز است لذا گاهی این اقسام با هم متداخل می¬شوند و چیزی هم مقدمه خارجیه شمرده می شود و هم مقدمه شرعیه و در عین حال می¬تواند مقدمه صحت نیز باشد.
مقدمه وجوب: منظور از مقدمه وجوب یعنی«ما یتوقف الوجوب النفسی لذی المقدمه علیه» یعنی چیزی که وجوب نفسی ذی-المقدمه متوقف بر آن است. به عبارت دیگر آنچه که وجوب فعلی ذی المقدمه متوقف بر آن است، مثل استطاعت نسبت به حج، یعنی حج واجب است ولی وجوب حج متوقف بر استطاعت است و استطاعت مقدمه وجوب حج شمرده می شود نه مقدمه خود حج.
مقدمه علم: منظور از مقدمه علم یعنی چیزی که علم به اتیان ذی المقدمه متوقف بر آن است به عبارت دیگر چیزی که یقین به اتیان ذی المقدمه متوقف بر وجود آن است. یعنی اگر قصد یقین پیدا کردن به اتیان به ذی المقدمه را داریم باید مقدمه علم را محقق کنیم. لذا گاهی از مقدمه العلم به مقدمه علمیه نیز تعبیر می کنند. مثلا شخصی که قصد دارد صورتش را بین انگشت ابهام و انگشت وسطی بشوید از باب مقدمه و به جهت اینکه یقین پیدا کند آن مقدار واجب را شسته، باید مقداری از اطراف این حد تعیین شده را هم بشوید تا یقین حاصل کند که آن مقدار واجب شسته شده است لذا به این مقدمه، مقدمه علمیه یا مقدمه العلم گفته می¬شود
یا شخصی که قصد خواندن نماز را دارد اما جهت قبله را نمیداند به جهت اینکه یقین حاصل کند که نمازش را خوانده از باب انجام مقدمه العلم باید به چهار طرف نماز بخواند.
بعد از تعریف این چهار قسم همان دو جهتی که در دو تقسیم گذشته مورد بررسی قرار گرفت در رابطه با این چهار قسم بیان می¬شود ولی به علت کم اهمیت بودن آن به سرعت از آن عبور می کنیم.  به عبارت دیگر در ما نحن فیه نیز ابتدا باید پیرامون صحت تقسیم بحث کنیم که آیا اصلا این تقسیم درست است یا خیر، سپس در مورد دخول این اقسام در محل نزاع بحث کنیم به این معنا که آیا همه این اقسام داخل در محل نزاع در مقدمه واجب می باشند یا خیر؟
یعنی مثلا اگر شستن صورت برای وضو به عنوان مقدمه نماز لازم است آن¬گاه بحث می کنیم که شستن مقداری از اطراف معین شده به عنوان مقدمه علمیه برای وضو هم واجب است یا نه؟
پس در تقسیم سوم مقدمات در واقع باید در دو جهت بحث کنیم؛ اول: بحث از صحت تقسیم، دوم: بحث از دخول این اقسام در محل نزاع.

جهت اول: صحت تقسیم
اما در مورد مقدمه وجود: «فلا ریب فی انها قسم من اقسام المقدمه» در این که مقدمه الوجود یک قسمی از اقسام مقدمه است تردیدی نیست «وهو القدر المتیقن من محل النزاع» قدر متیقن از بحث در مقدمه واجب همین قسم است. یعنی در مورد مقدمه الوجود قطعا اختلاف واقع شده که اگر وجود ذی المقدمه متوقف بر وجود مقدمه است آیا عقل حکم به ملازمه بین وجوب شرعی ذی المقدمه و وجوب شرعی مقدمه می¬کند یا خیر؟
مسلما مقدمه وجود از اقسام مقدمه می باشد و مسلما و یقینا این قسم از مقدمه در محل نزاع داخل می باشد.

بحث جلسه آینده
اما سه قسم دیگر یعنی مقدمه صحت، مقدمه وجوب و مقدمه علم آیا در مقابل مقدمه الوجود می باشند و هر یک، قسمی مستقل می باشند یا آن ها نیز  رجوع به مقدمه الوجود می کنند، بحثی است که آن را در آینده دنبال خواهیم کرد.

«الحمد لله رب العالمین»