جلسه بیست و یکم
مسئله هفتم- موضوع دوم: اعتبار نصاب بعد از اخراج مؤونة
۱۳۹۴/۰۸/۱۹
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
در مسئله هفتم عرض کردیم به دو موضوع اشاره شده است؛ یکی استثناء مؤونه از خمس (به این معنا که زمانی خمس در غوص واجب میشود که هزینههای استخراج و مخارجی که برای استحصال صورت گرفته، کسر شود). ادله استثناء را هم ذکر کردیم.
موضوع دوم
موضوع دوم درباره اعتبار نصاب بعد از اخراج مؤونه است. در این رابطه اختلاف شده است:
اقوال: بعضی قائلاند نصاب قبل از آنکه مؤونه استخراج کسر شود لحاظ میگردد، از جمله صاحب مدارک. در مقابل، مشهور معتقدند نصاب بعد از اخراج مؤونه معتبر است. یعنی ما وقتی چیزی را از عمق دریا یا از عمق زمین استخراج کردیم، اول هزینههای انجام شده را کم میکنیم و سپس آنچه که باقی مانده، اگر در باب غوص به یک دینار و در باب معدن به بیست دینار برسد، آنگاه خمس واجب میشود. لکن طبق نظر صاحب مدارک همان اول که چیزی از عمق دریا استخراج میشود، اگر ارزشش به اندازه یک دینار باشد، خمس واجب میشود، منتهی هزینههای استخراج کم میشود و آنگاه یکپنجم مالی که باقی مانده را محاسبه میکنیم و آن را به عنوان خمس میپردازیم.
ثمره: فرق و ثمره اعتبار نصاب قبل إخراج المؤونة و بعد اخراج المؤونة در این است که مثلاً اگر کسی مرواریدی را از دریا خارج کرد و ارزش این مروارید پنج دینار بود. چنانچه به اندازه چهار و نیم دینار برای استحصال این مروارید خرج کرده باشد، آنچه که باقی میماند نیم دینار است. این نیم دینار، به نصاب خمس در باب غوص نمیرسد لذا طبق نظر مشهور، اینجا خمس ندارد ولی طبق نظر صاحب مدارک همین نیم دیناری هم که باقی مانده، متعلق خمس است چون طبق نظر ایشان، نصاب قبل إخراج المؤونة لحاظ میشود. این مروارید همان اول که استخراج شده ارزشش پنج دینار بوده و لذا به نصاب رسیده است. بله، هزینههای اخراج کم میشود و هرچه که باقی ماند، باید خمسش داده شود.
پس ملاحظه فرمودید که ثمره عملی قول به اعتبار نصاب قبل المؤونة و قول به اعتبار نصاب بعد المؤونة در همین مثالی که عرض کردیم طبق یک نظر، نهایتاً خمس واجب میشود و طبق یک نظر دیگر، خمس واجب نمیشود. امام (ره) تبعاً للمشهور فتوا به اعتبار نصاب بعد الإخراج دادهاند.
ادله قول صاحب مدارک
دو دلیل برای قول صاحب مدارک مبنی بر اعتبار نصاب قبل از اخراج مؤونة میتوان ذکر کرد:
دلیل اول
در باب غوص، یک روایت وارد شده مبنی بر اینکه نصاب غوص یک دینار است. در این روایت حکم وجوب خمس، بر بلوغ به یک دینار معلّق شده است. یعنی گفتهاند اگر آنچه که از بحر خارج میشود، به یک دینار برسد، خمس واجب میشود و دیگر بحث از استثناء مؤونة مطرح نیست. به نحو مطلق گفتهاند که اگر ما یَخرج من البحر به یک دینار برسد خمسش واجب است. نگفتهاند این یک دینار بعد از کسر هزینهها و مؤونة استخراج باشد. یعنی ما هزینهها را کم میکنیم اما نصاب همان اول لحاظ میشود [قبل از کسر هزینه ها]. این دلیلی است که یمکن أن یستدل به لما اختاره صاحب المدارک.
بررسی دلیل اول
به نظر میرسد این دلیل تمام نیست؛ چون:
اولاً: اگر ما این بیان را به عرف القاء کنیم. آنچه عرف از این بیان میفهمد این است که مااستفید و مااغتُنم اگر به یک دینار رسید خمس واجب است. یعنی بلوغ مااستفید و مااغتنم به یک دینار، آنچه که به عنوان فائده و منفعت نصیب این شخص میشود، چنانچه به یک دینار برسد، آنوقت خمس واجب میشود. چه زمانی فائده و غنیمت صدق میکند؟ بعد از آنکه مؤونة اخراج، کسر شد یصدق هذه فائدته. پس متفاهم عرفی از این روایت بلوغ ما یَخرج من البحر مطلقا الی دینارٍ نیست بلکه بلوغ مااستفاد من البحر و ما اغتنم منه الی دینارٍ ملاک است و این زمانی است که هزینههای استخراج کسر شود.
دلیلی که ما در اصل وجوب خمس، بعد از اخراج مؤونة گفتیم، همان دلیل در اینجا اقتضا میکند که بلوغ النصاب بعد از کسر هزینهها باشد. آنجا گفتیم تا هزینهها کسر نشود، اصلاً فائده و منفعت صدق نمیکند و طبق آیه و روایات، خمس به منفعت و فائده تعلق میگیرد و فائده و منفعت بعد از کسر هزینهها محقق میشود و آنچه که باقی میماند، فائده است. به همان جهت و به همان دلیل در باب نصاب هم، مسئله از همین قرار است. وقتی میگوید ما یَخرج من البحر به یک دینار برسد، همان است که موضوع خمس است.
دقت کنید که موضوع نصاب همان موضوع خمس است. نمیشود موضوع خمس، در باب غوص یک چیزی باشد و موضوع خمس در باب نصاب چیز دیگری باشد. اینها یک شئاند که متعلق خمس واقع شدهاند. اگر خمس تعلق گرفته به آن فائده و منفعتی که از ما یَخرج من البحر بدست آمده، نصاب هم در رابطه با همان است. لذا ما نمیتوانیم بین موضوع خمس در مقام اول و موضوع خمس در مقام دوم تفکیک کنیم؛ یک جا ادعا کنیم که خمس بعد کسر المؤونة واجب میشود اما در باب نصاب بگوییم نصاب، قبل کسر المؤونة معتبر است. این اشکال مهمی است که به صاحب مدارک وارد است.
ثانیاً: به علاوه اگر ما شک کنیم در تعلق خمس، اصالة البرائة جاری میشود. به این بیان که ما شک داریم در تعلق تکلیف خمس به آن چیزی که کمتر از نصاب است بعد المؤونة؛ مثل آن نیم دیناری که عرض شد. ما الان شک داریم که آیا بعد از کسر مؤونة که نیم دینار باقی مانده، اینجا خمس تعلق میگیرد یا نمیگیرد، اصل برائت اقتضا میکند که تکلیف خمس ثابت نباشد.
دلیل دوم
این دلیل که در کلمات بعضی آمده و تقریباً میتواند به نوعی همان دلیل اول باشد با یک بیان دیگری، این است که ما دلیلی بر اعتبار نصاب بعد المؤونة نداریم. دلیلی که داریم فقط دلالت میکند خمس بعد استثناء المؤونة واجب است اما اینکه دلیل داشته باشیم که در رابطه با نصاب هم مسئله از این قرار است، چنین دلیلی وجود ندارد و چون دلیل نیست به عمومات وجوب خمس استناد میکنیم و آن عمومات و اطلاقات اقتضا میکند که همان اول کار، قبل از آن که هزینه ها کسر شود، اذا بَلَغَ النصاب، خمس واجب باشد.
بررسی دلیل دوم
این دلیل هم با توجه به آنچه که در پاسخ به دلیل اول گفتیم به نظر میرسد که ناتمام است؛ چون ما برای اثبات تعلق خمس، در ما نحن فیه نیاز به دلیل خاص نداریم. همان دلیلی که مستدل ادعا میکند بر وجوب اخراج خمسِ باقی بعد از استثناء مؤونة، همان دلیل به بیانی که عرض کردیم، اقتضا میکند که نصاب هم بعد از اخراج مؤونة لحاظ شود. چون بین این دو موضوع نمیتوانیم تفکیک کنیم. همان که در باب غوص موضوع خمس است همان هم موضوع نصاب هست.
حق در مسئله
علی ای حال هر دو دلیل صاحب مدارک محل اشکال است لذا حق در مسئله همان است که مشهور به آن قائل شدهاند و امام (ره) هم تبعاً للمشهور به آن فتوا دادهاند لذا اگر بخواهیم دلیلی هم بر قول مشهور و فتوای امام (ره) ذکر کنیم، همان است که در اشکال به صاحب مدارک گفتیم و آن این است که همان دلیلی که دلالت میکند خمس بعد استثناء المؤونة در غوص واجب میشود، همان دلیل بعینه اقتضا میکند نصاب هم بعد استثناء مؤونة معتبر باشد چون موضوع اینها یکی است و قابل تفکیک نیستند. پس ما اول آن ما یَخرج من البحر را ارزشگذاری میکنیم و هزینهها را از آن کسر میکنیم و آنچه باقی ماند اگر به یک دینار رسید، آنگاه خمسش واجب میشود.
«هذا تمام الکلام فی الغوص»
الخامس: ما یفضل عن مؤونه السنه
تا اینجا ما در رابطه با چهار امر از امور سبعه که یجب فیه الخمس بحث کردیم: غنائم دار الحرب، المعدن، الکنز و الغوص.
پنجمین مورد ما یفضل عن مؤونة السنة است . این مورد از موارد بسیار مهم و پر مسئله و پر عنوان و بسیار مبتلا به است. عنوانش خمس ارباح مکاسب است. همان که الان بیشتر در بین جامعه شیعی رواج دارد. غنائم جنگی که الان عملاً خیلی موضوعیت ندارد. در باب معدن و کنز و غوص هم که افراد خاصی درگیر هستند اما آنچه که عموم مردم با آن سرو کار دارند، همین ارباح مکاسب است.
ابتدا امام (ره) یک کلیاتی را در رابطه با خمس ارباح مکاسب بیان میکنند و در ادامه هفده مسئله درباره فروع خمس ارباح مکاسب مطرح میکنند. از مسئله هشت تا مسئله بیست و چهارم.
مرحوم سید هم از مسئله پنجاه تا هشتاد و چهار در کتاب خمس بعد از این توضیحات کلی پیرامون فروع متعلق به خمس ارباح مکاسب بحث کردند. به طور کلی فروع عروه بیشتر از تحریر است لذا ما ضمن اینکه تحریر را بیان میکردیم بعضی از فروع مهم عروه را هم متعرض میشدیم. بنده مکرر هم گفته ام که حتماً در کنار مباحثی که ما در اینجا داریم به عروه مراجعه داشته باشید و فروع عروه را ببینید و تعلیقات بزرگان و مراجع و علما را نسبت به این فروع ببینید، خودِ این به توانمندی علمی شما میتواند کمک کند. تفاوت فتاوا و انظار را در رابطه با فروع ملاحظه کنید و راجع به آن تأمل کنید. دقت هایی که در تعابیر و تعلیقه ها بکار برده اند را ملاحظه کنید.
پنجمین امر از اموری که یجب فیه الخمس، «ما یفضل عن مؤونة السنة» است چون کلام امام (ره) در اول تحریر این بود: «القول فیما یجب فیه الخمس»؛ آنچه که از مؤونة سال زیاد میآید برای خودش و عیالش (حال اینکه مؤونة سنه چیست و فروع مربوط به آن بحثی است که بعداً به تفصیل در جای خودش بحث خواهیم کرد.)
«من الصناعات»؛ از کارهایی که به عنوان صنعت حساب میشود؛ صنعت شامل خیاطت و نجاری و … میشود.
«والزراعات» خمس در زراعات یعنی مازاد بر مؤونة سنة در زراعتها. همین جا اشاره کنم که تعلق خمس به زراعت هیچ منافاتی با زکات در زراعات ندارد. شما میدانید در زراعت زکات ثابت است. گمان نشود که اگر زکات واجب شد دیگر خمس واجب نیست. زکات همان اول وقتی مثلاً محصول گندم به یک حدی رسید واجب میشود و کاری ندارد که شما چه مقدار از این را میخواهید استفاده کنید. همان ابتدا وقتی به یک حدی رسید واجب میشود. اما در باب خمس بعد از مؤونة سنه واجب میشود یعنی مثلاً شما اگر ده تن گندم به دست آوردهاید. زکات این ده تن گندم را باید بدهید و بعد یک منفعت و سودی از این گندم باقی میماند. این را صرف زندگی میکنید. اگر اینها صرف شد و آخر سال چیزی اضافه آمد، خمس آن اضافه باید داده شود. پس مازاد بر مؤونة سنه به زراعت هم تعلق میگیرد ولو اینکه زکاتش داده شده باشد.
«و ارباح التجارات»؛ در صنعت چیزی تولید میکنند ولی در تجارت خرید و فروش میکنند. مازاد بر مؤونة سنه از سود تجارت خمس دارد.
«بل و سائر التکسبات»؛ نه تنها صنعت و زراعت و تجارت بلکه سائر تکسبات. حالا امام (ره) در اینجا سخن از اجارات به میان نیاورده است اما مرحوم سید در عروة اجارات را هم اضافه کرده است. ببینید عبارت مرحوم سید این است: «السابع ما یفضل عن مؤونة السنة و مؤونة عیاله من ارباح التجارات و من سائر التکسبات من الصناعات و الزراعات و الاجارات» در اینجا اجاره هم آمده است. یعنی مثلاً کسی از محل اجاره اموالش سود میکند، حال اگر از مؤونة سنة بیشتر شد باید خمسش را بدهد. آنوقت در ادامه دارد: «حتی الخیاطة و الکتابة والتجارة …»
متن تحریر: «ولو بحیازة مباحاتٍ او استنمائات او استنتاجات او ارتفاع قِیَم او غیر ذلک مما یدخل فی مسمّی الکسب»؛ سایر تکسبات ولو به حیازت مباحات؛ کسی میرود و ماهی و پرنده و… شکار میکند. «استنمائات» آن چیزی هایی که در اثر رشد و نموّ چیزی بدست میآید مثلاً گوسفندی را پروش میدهد تا بفروشد؛ آن گوشتی که اضافه میشود و شیری که از آن بدست میآید مازادش خمس دارد. «استنتاجات» بچهای که از این متولد میشود هم داخل در این است. «ارتفاع قیمت» چیزی را خریده و بعد افزایش قیمت پیدا کرده است. آن افزایش قیمت متعلق خمس است«او غیر ذلک» هر چیزی که داخل در مسمای کسب شود.
«ولا ینبغی ترک الاحتیاط باخراج خمس کلّ فائدة و إن لم یدخل فی مسمّی التکسب» اینجا امام (ره) احتیاط میکند. احتیاط آن است که خمس هر فایدهای را بدهد هر چند داخل در مسمّای کسب نشود.
«و الهدایا و الجوائز و المیراث الذی لا یحتسب و کذا فیما یملک بالصدقة المندوبة و إن کان عدم التعلق بغیر ارباح ما یدخل فی مسمّی التکسّب لا یخلو من قوة». این قرینه است بر اینکه آن احتیاط، احتیاط مستحب است و احتیاط واجب نیست. اخراج خمس از هر فایدهای احتیاط مستحب است هر چند داخل در مسمّای کسب نباشد. هدایا و ارث مِن حیث لا یحتسب (ارث دو گونه است۱- مِن حیث یحتسب[مثل این که پدر کسی فوت میکند و به او چیزی میرسد]۲- ارث من حیث لا یحتسب [مثل اینکه یکی از اقوام کسی که اصلاً از او خبر ندارد فوت کند و یک مرتبه به او بگویند که فلانی فوت شده و از او به شما ارث میرسد]) و کذا در چیزی که صدقه مستحبی است، در اینها خمس است. «لا ینبغی ترک الاحتیاط».
بعد در ادامه دارد «و إن کان عدم التعلق بغیر ارباح ما یدخل فی مسمّی التکسب لا یخلو مِن قوة»؛ اگرچه عدم تعلق خمس به این مواردی که داخل در مسمّای کسب نیست خالی از قوت نیست. یعنی خمس واجب نیست اما احتیاط مستحبی است «کما أنّ الأقوی عدم تعلقه بمطلق الإرث و المَهر و عوض الخُلع»؛ در یک مواردی هم فتوا میدهند که خمس ثابت نیست مثل خمس به مطلق ارث[من حیث یحتسب و من حیث لا یحتسب] تعلق نمیگیرد، به مهریه تعلق نمیگیرد و همچنین به عوضی که در طلاق خلع گرفته میشود تعلق نمیگیرد؛ البته خوب است که کسی از باب احتیاط خمس دهد.
«و لا خمس فی ما مَلِک بالخمس او الزکاة و إن زاد عن مؤونة السنة» اگر کسی مالک یک خمس شد (به هر دلیلی) مثلاً امام یا فقیه خمسی را به شخصی تملیک کرد یا زکاتی را به او تملیک کرد، در اینجا دیگر این خمس ندارد هر چند از مؤونه سنة بیشتر شود.
«نعم یجب الخمس فی نمائهما إذا قُصدَ بإبقائهما عن استرباح و الإستنماء لا مطلقا» اگر کسی نماء خمس و زکات نصیبش شود (یعنی مالی که به عنوان خمس و زکات به او داده شده است نموّ داشته باشد) و قصد او این باشد که اینها را نگه دارد تا از آنها سودی نصیبش شود، آنوقت خمس بر آن واجب است.
بحث جلسه آینده
ملاحظه فرمودید که این یک متن کلی است و عناوین متعددی در آن ذکر شده است. در یک سری عناوین مازاد بر مؤونة سنة خمس دارد و در یک مواردی ما زاد بر مؤونة سنة خمس ندارد و در یک مواردی هم احتیاط مستحبی است. که ان شاء الله جلسه آینده یک به یک این عناوین را بحث و بررسی خواهیم کرد.
نظرات