جلسه بیست و سوم – اصل وجوب خمس(دلیل اول: آیه)

جلسه ۲۳ – PDF

جلسه بیست و سوم

اصل وجوب خمس(دلیل اول: آیه)

۱۳۹۴/۰۸/۲۳

       

مقام اول: اصل وجوب خمس

عرض کردیم در این بخش چهار مطلب در چهار مقام مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مقام اول درباره اصل وجوب خمس در ارباح مکاسب است فی الجمله؛ مسئله وجوب خمس در مازاد بر مؤونه سنه در ارباح مکاسب اجمالاً مما لا اشکال فیه و لا خلاف فیه بین الإمامیة. از چیزهایی است که تقریباً امامیه بر آن متفقند الا ابن ابی عقیل و ابن جنید. البته مخالفین و اهل سنت این خمس و وجوب آن را منکرند و نمی‎پذیرند. علی ای حال اصل وجوب خمس کاملاً ثابت شده و واضح و روشن است لکن ادله‎ای که در این رابطه اقامه شده را اجمالاً مورد بررسی قرار خواهیم داد. به سه دلیل عمده برای وجوب خمس در ارباح مکاسب تمسک شده است؛ هم از آیات و هم روایات و همچنین اجماع.

دلیل اول: آیه خمس

«واعلموا انّما غنمتم من شئ فأنّ لله خمسه و للرّسول» ؛
استدلال به این آیه چنانچه در مواضع چهارگانه گذشته هم گفتیم، به این بیان است که خود این آیه با قطع نظر از روایاتی که در ذیل این آیه و تفسیر این آیه وارد شده، دلالت بر وجوب خمس در ارباح مکاسب می‎کند. یعنی لولا روایتی که در آن به این آیه استناد شده، خودِ این آیه می‎تواند وجوب خمس را در ارباح اثبات کند؛ به این تقریب که «ما غنمتم» در این آیه لفظ عامی است که شامل مطلق فائده و منفعت می‎شود لغتاً و عرفاً. ما قرائنی که به استناد آن قرائن این آیه دلالت بر تعلق خمس به مطلق فائده و منفعت می‎کند را قبلاً گفتیم. این قرائن و شواهد اجمالاً عبارتند از:
1. یکی لفظ خودِ غنیمت است. خود لفظ غنیمت از نظر لغت و عرف به معنای مطلق فائده و منفعت است. ما کلمات لغویین را در این رابطه ذکر کرده و مورد بررسی قرار دادیم.
2. اسم موصول یا صله‎اش که عبارت از مِن شئٍ است هم قرینه بر شمول آیه نسبت به مطلق فائده و منفعت است؛ چون معنای شئ یک معنای بسیار وسیع و عامی است که شامل هر چیزی می‎شود که فائده و منفعت بر آن صدق کند، «ما غنمتم مِن شئ» هر چیزی که به عنوان فائده و منفعت نصیب شما شود، «فأنّ لله خمسه». و مِن جملة الفوائد و المنافع، ربح الکسب است.
3. در این آیه خطاب متوجه خصوص مقاتلین نشده بلکه به جمیع مؤمنین متوجه شده است. با اینکه این آیه مربوط به جنگ بدر و پیرامون غنائم آن جنگ بوده و سیاق این آیات سیاق جهاد و قتال می‎باشد اما خطاب به خصوص مقاتلین نیست، بلکه متوجه همه مؤمنین است؛ کما اینکه نظیر این را هم در بعضی از آیات دیگر مشاهده می‎کنیم. آیاتی در همین سوره که قطعاً مخاطبش عموم مؤمنین است نه خصوص مقاتلین. مثل آیه «واعلموا أنما اموالکم و اولادکم فتنة»  اینکه می‎فرماید بدانید اموال و اولاد شما فتنه هستند، مخاطبش خصوص مجاهدین و مبارزین و مقاتلین نیست. بلکه به عموم مؤمنین می‎گوید که اموال و اولاد شما برای شما فتنه و آزمایش و امتحان سخت است. یا مثلاً آیه دیگری که در همین سوره وارد شده: «یا ایها الذین آمنوا إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا» ؛ در اینجا هم مسلماً خطابش به عموم مؤمنین است، نه خصوص کسانی که در آن جنگ شرکت داشتند.
به همین جهت بعضی از مفسّرین اهل سنّت مثل قُرطُبی معتقد است، آیه شامل عموم فوائد می‎شود لکن ایشان می‎گوید ما اجماع داریم مبنی بر اینکه اختصاص به غنائم حربیة دارد و إلا از نظر اقتضاء لفظ غنیمت در آیه و خطابی که در آیه هست، شامل عموم فوائد می‎شود.
آنچه گفته شد اجمالی از تقریب استدلال به این آیه است با قطع نظر از روایاتی که در ذیل این آیه وارد شده و بر اساس آن هم می‎توان آیه را شامل همه فوائد و غنائم دانست. این روایت را نقل خواهیم کرد.
به هر حال با ملاحظه این امور که خودِ لفظ غنیمت، لغتاً و عرفاً عام است و اختصاص به غنائم جنگی ندارد هر چند به مرور در استعمالات ممکن است تبدیل به یک اصطلاح در عرف متشرعه یا عرف عام شده باشد اما از نظر لغت و عرف، غنیمت شامل همه منافع و فوائد می‎شود.
علاوه بر شمول لغوی لفظ غنیمت، اسم موصول یا صله‎ای که در این آیه وجود دارد قرینه است بر اطلاق و همچنین خطاب عامی که در این آیه وجود دارد که مختص به مقاتلین نیست و شامل همه مؤمنین می‎شود. مجموعه این امور را که انسان کنار هم قرار می‎دهد به این نتیجه می‎رسد که این آیه یک معنای عامی دارد. با این همه، اشکالاتی متوجه استدلال به این آیه شده است.

بررسی دلیل اول

چند اشکال نسبت به استدلال به این آیه برای اثبات خمس در ارباح مکاسب مطرح است.
بعضی از بزرگان فقهای شیعه در استدلال به این آیه اشکال کرده و می‎گویند با این آیه ما نمی‎توانیم خمس ارباح مکاسب را ثابت کنیم. از جمله شیخ طوسی در کتاب خلاف  ، سید مرتضی در الإنتصار  (از متقدمین) و محقق اردبیلی در مجمع الفائدة و البرهان  و صاحب مدارک  (از متأخرین) از کسانی هستند که معتقدند آیه غنیمت دالّ بر وجوب خمس در ارباح مکاسب نیست و استدلال به این آیه را قبول ندارند. لکن عمده این است که اشکالاتی که متوجه استدلال به این آیه شده مورد بررسی قرار گیرند تا معلوم شود آیا قابل پاسخ هستند یا خیر؟

اشکال اول

اساساً این آیه مختص به غنائم جنگی است؛ به این جهت که خودِ لفظ غنیمت به معنای ما یُؤخذ من العدو قهراً و غلبةً است. آنچه که از دشمن با قهر و غلبه و در میدان جنگ به دست می‎آید. مستشکل به کتب لغت و عرف استناد کرده و می‎گوید نزد عرف و همچنین اهل لغت اصلاً غنیمت یعنی غنیمت جنگی؛ لذا در آیه که می‎گوید: «واعلموا انّما غنمتم» یعنی انّ ما تؤخذون من العدوّ قهراً و غلبةً فأنّ لله خُمُسه»؛ آنچه که شما از غنائم جنگی می‎گیرید، اینها خمس دارد. آنوقت من شئ را هم به همین برمی‎گردانند یعنی هر چیزی که در میدان جنگ بدست آمد. لذا مختص به ادوات نظامی نیست؛ چه سلاح باشد و چه غیر سلاح. «انما غنمتم مِن شئ» این اطلاق من شئ مختص به ما یؤخذ من العدو قهراً و غلبةً است. به این معنا که گمان نکنید فقط خمس شامل ادوات و سلاح‎های جنگی و یا یک قسم خاصی از غنائم جنگی است. بلکه هر چه که در میدان جنگ از دشمن بگیرید مشمول خمس است.

پاسخ

این اشکال به نظر ما وارد نیست کما اینکه قبلاً هم به تفصیل درباره‎اش سخن گفتیم:
اولاً: اینکه می‎فرمایند کلمه غنیمت لغتاً و عرفاً به معنای غنیمت جنگی است، این بر خلاف آن چیزی است که اهل لغت و عرف درباره این لفظ می‎گویند؛ معنای غنیمت هم در کتب لغت و هم در نزد عرف همان مطلق فائده و ربح و سود و زیادة مالیه است. حتی وقتی یک چیزی نصیب انسان می‎شود، این لفظ بکار می‎رود مثلاً یک پول کمی هم که نصیب انسان می‎شود گفته می‎شود همین هم غنیمت است. پس به هر فائده و منفعتی که نصیب انسان می‎شود غنیمت می‎گویند. لذا این لفظ نزد اهل لغت و عرف اختصاص به غنائم جنگی ندارد.
سؤال: به هر حال هر دو گروه به لغت و عرف استناد کرده‎اند.
استاد: بعضی از کسانی که استناد به لغت می‎کنند ممکن است تتبع تام نداشته باشند یا مع الواسطه نقل قول کنند. شما می‎بینید بسیاری از بزرگان استناد می‎کنند که اهل لغت این را می‎گویند. حالا ممکن است این شخص یک کتاب یا چند کتاب لغت را دیده باشد. بهترین کار این است که در میان ادعاهای متفاوت و استنادهای متفاوت خودتان به کتب اهل لغت مراجعه کنید و اگر بتوانید، عرف را مخصوصاً عرف آن زمان را بیابید. بنابراین نه به نقل قول اینها و نه به نقل قول آنها نباید اکتفا و اعتماد کرد. کسی که می‎خواهد استدلال کند، خودش به لغت مراجعه کند. ما کتب لغت معتبر و اصلی را نقل کردیم و به تفصیل در جلسات اول درباره‎اش بحث کردیم. به نظر ما حق با کسانی است که می‎گویند لفظ غنیمت یک معنای عامی دارد و مختص به غنائم جنگی نیست.
ثانیا:ً بر فرض ما بپذیریم لفظ غنیمت به معنای غنیمت جنگی است؛ یعنی مثلاً عند العرف به گونه‎ای است که مراد از لفظ غنیمت را همان غنیمت جنگی می‎داند اما اینکه فعلی که در این آیه استعمال شده، این هم به معنای غنیمت جنگی باشد، این را ما قبول نداریم. در آیه لفظ غنیمت بکار نرفته، بلکه «ما غنمتم» استعمال شده است. «ما غنمتم» فعل ماضی است و فعل ماضی یک معنای عامی دارد. پس حتی اگر ما بپذیریم خودِ لفظ غنیمت انصراف به غنیمت جنگی دارد اما «ما غنمتم» به این معنا نیست که آنچه که شما از غنائم جنگی دریافت کردید. ما غنمتم یعنی آنچه که به عنوان فائده نصیب شما شده است. پس مستشکل می‎گفت لفظ غنیمت لغتاً و عرفاً به معنای غنائم جنگی است و ما اولاً گفتیم این چنین نیست. بر فرض هم به معنای غنیمت جنگی باشد، فعلش که در آیه استعمال شده، به معنای غنیمت جنگی نیست. لذا به نظر می‎رسد اشکال اول قابل قبول نیست.

اشکال به بعضی از بزرگان

بعضی از بزرگان یک ادعای دیگری کرده (گمانم این است که قبلاً هم به این اشاره کردیم) و گفته‎اند که لفظ غنیمت به معنای خصوص غنیمت جنگی نیست اما به معنای مطلق فائده هم نیست بلکه آنچه که با این لفظ تناسب دارد و در لغت و عرف هم به آن اطلاق شده، آن فائده‎هایی است که نصیب انسان می‎شود به صورت مجانی و بدون توقع و بدون تلاش و کوشش. یعنی فائده غیر مترقّبه، نه هر فائده‎ای ولو اینکه با تلاش و کوشش و کسب و کار بدست آمده باشد، می‎گویند از نظر ما غنیمت به این معنا است: «الفائدة المحضة التی یحصل علیها الإنسان مجاناً و بلا جهد و لا توقعٍ ولو لم یکن مأخوذاً من العدوّ غلبة» ؛ هر چند در میدان جنگ از دشمن گرفته نشده باشد. این معنا البته شامل غنیمت جنگی هم می‎شود چون آن هم فائده‎ای است که مِن غیر توقعٍ و بلا جهدٍ نصیب انسان می‎شود؛ چون کسی که به جنگ می‎رود به دنبال غنیمت نمی‎رود. جنگ برای اغراض دیگری است و در این میان ممکن است غنیمتی هم نصیب او شود.
لکن این معنا با توجه به آنچه که ما گفتیم قابل قبول نیست و از کتب لغت استفاده نمی‎شود. حتی اگر ما قول قبلی مبنی بر اینکه غنیمت لغتاً ظهور در غنائم جنگی دارد را بتوانیم بپذیریم، این را نمی‎توانیم بپذیریم. کتب لغت شاید مساعدتر باشد با آن چیزی که اول گفتیم.
علی ای حال چون در اشکال اول بحث استناد به اهل لغت و عرف بود و مستشکل می‎گفت از نظر لغت و عرف غنیمت یعنی غنیمت جنگی، ما در مقام پاسخ عرض کردیم که نه این چنین نیست. لذا بی‎مناسبت نبوده که اشاره به این نظر هم کنیم که بعضی معتقدند غنیمت به این معنا است. لذا اگر ما لفظ غنیمت را به این معنا بگیریم (فائده ای که بدون تلاش و بدون توقع نصیب انسان شود)، آنوقت دیگر آیه خمس قابل استناد برای اثبات خمس در ارباح مکاسب نخواهد بود. ولی ما این قول را هم قبول نداریم و این معنایی هم که ایشان برای غنیمت بیان کرده، لا یُساعده کتب اهل اللغة و العرف.

اشکال دوم

اشکال دوم بر ظهور لفظ غنیمت در غنیمت جنگی تأکید نمی‎کند. بلکه ادعا می‎شود که آیه به واسطه واقع شدن در سیاق آیات مربوط به قتال با دشمنان، اطلاق ندارد. به عبارت دیگر، مستشکل در اشکال دوم می‎گوید سلّمنا که لفظ غنیمت معنای عامی داشته باشد یعنی به معنای مطلق فائده و غنیمت باشد، اما در این آیه آن معنای عام اراده نشده، به واسطه اینکه در بین آیات جهاد قرار گرفته و مربوط به جنگ بدر است و اصلاً شأن نزول آن، همان مسئله تقسیم غنائم جنگ بدر بوده لذا نمی‎توانیم این آیه را در مقام اثبات خمس برای همه فوائد و منافع بدانیم و این آیه فقط دارد خمس را در غنیمت جنگی ثابت می‎کند.

بحث جلسه آینده

این اشکال هم به نظر می‎آید که قابل قبول نیست. که در جلسه آینده بررسی خواهیم کرد.

«الحمد لله رب العالمین»