جلسه سوم -بررسی شبهه دوم – شاهد دوم و سوم و چهارم و پنجم

جلسه ۳ – PDF

جلسه سوم
بررسی شبهه دوم – شاهد دوم و سوم و چهارم و پنجم
16/۰۲/۱۳۹۸

خلاصه جلسه گذشته
عرض کردیم یکی از شبهات قدیمی که در نوشته‎های برخی از مؤلفین نسبت به نهج البلاغه مطرح شده این است که نهج البلاغه سخنان حضرت علی(ع) نیست، بلکه نوشته‎های سید رضی است و بر خلاف واقع به حضرت علی(ع) نسبت داده شده است.
البته در این جهت دو ادعا مطرح است که دیروز اشاره شد:
۱.اینکه نهج البلاغه رأساً مربوط به حضرت علی(ع) نیست.
۲.اینکه بعضی می‎گویند: بعضی از قسمت‎های نهج البلاغه متعلق به حضرت علی(ع) نیست، بخصوص خطبه شققیه که این ادعا را بعداً بررسی می‎کنیم.
در مورد ادعای اول یعنی اینکه نهج البلاغه اساساً مربوط به سید رضی است نه حضرت علی(ع)، عرض کردیم این مطلبی است که شواهد و قرائنی محکمی برخلافش وجود دارد.
شاهد اول: خود سید رضی در مقدمه تصریح کرده که این سخنان حضرت علی(ع) است و سید رضی کسی است که از نظر خصوصیات و خلقیات اهل کذب و نسبت خلاف واقع آن هم به امام معصوم نبوده است.
شاهد دوم: بسیاری از خطبه‎ها، نامه‎ها، حکمت‎ها و کلمات قصار نهج البلاغه پیش از سید رضی در کتب مختلف جمع آوری شده و مؤلفین و بزرگان و دانشمندان کثیری، بخشی یا بسیاری از این سخنان و حتی بیش از آنچه که سید رضی در نهج البلاغه آورده را در این کتاب‎ها آوردند و ذکر کردند.
در جلسه قبل نام پانزده کتاب یا صاحبان کتب را ذکر کردیم که بخشی از خطبه‎ها یا کلمات یا سخنان حضرت علی(ع) را در کتاب خود درج کردند.
ادامه شاهد دوم 
به غیر از این پانزده نفر یا پانزده کتاب نام بیش از صد کتاب دیگر هم ذکر شده که سخنان امیرالمؤمنین در این کتاب‎ها به صورت متفرق نقل و ذکر شده است. افرادی که این نامه‎ها و خطب و سخنان را ذکر کرده‎اند افراد مورد وثوق و اعتماد هستند. از جمله:
۱. مرحوم کلینی (م ۳۲۸ ه ق) که در اصول و فروع کافی متعرض این سخنان شده است.
۲. عیاشی (م ۳۰۰ ه ق) در تفسیر خویش به بخشی از این سخنان اشاره کرده است.
۳. محاسن برقی (م ۲۷۴ ه ق) شامل برخی از این مطالب است.
۴. شیخ صدوق (م ۳۸۰ ه ق) در کتب متعدد خود مثل اکمال الدین، ثواب الاعمال، توحید، خصال، علل الشرایع، عیون اخبار الرضا، معانی الاخبار این سخنان را نقل کرده است.
۵. شیخ مفید (م ۴۱۳ ه ق) در برخی از کتاب‎های خویش به بعضی از خطبه‎ها و از جمله خطبه شقشقیه اشاره کرده است که بعداً به آن می‎پردازیم، ایشان در کتب اختصاص، جمل، الفصول المختاره متعرض این سخنان شده است.
۶. سید مرتضی (م ۴۳۶ ه ق) برادر سید رضی که سی سال بعد از برادرشان از دنیا رفته در اوائل المقالات خطبه شقشقیه را آورده است.
۷. شیخ طوسی (م ۴۶۰ ه ق) در امالی، تبیان، الغیبه، الفهرست و مصباح المتهجد به سخنان حضرت علی(ع) اشاره کرده است.
این افراد، بزرگان، محدثین و بعضاً فقهای شیعه هستند که در کتاب‎های بسیاری سخنان امیرالمومنین(ع) را که در نهج البلاغه آمده است نقل کرده‎اند.
برخی از مورخین بنام که معمولا کتاب‎هایشان از کتب منبع به شمار می‎رود نیز بسیاری از این کلمات را نقل کرده‎اند. از جمله:
۱. انساب الاشراف بلاذری (م ۲۷۹ ه ق).
۲. کتاب البلدان ابن فقیه (م ۳۰۰ ه ق)
۳. الطبقات الکبری ابن سعد (م ۲۳۰ ه ق)
۴. طبری (م ۳۱۰ ه ق) در کتاب تاریخ خود به بسیاری از این سخنان اشاره کرده است.
۵. مسعودی (م ۳۴۳ یا ۳۳۳ ه ق) در تاریخ خود به بخشی از این سخنان اشاره کرده است.
۶. یعقوبی (م ۲۷۴ یا ۲۷۲ ه ق) در کتاب تاریخ خود بخشی از این سخنان را آورده است.
این افراد عمدتا یا قبل از سید رضی و یا حداقل معاصر و یا کمی پس از سید رضی می‎زیستند که در کتاب‎هایشان نوعا این سخنان را نقل کردند.
به هرحال جمع بسیاری از افراد مورد وثوق که سخنان و مطالب آن‎ها منبع مراجعه محققین در رشته‎های مختلف است، بسیاری از این مطالب را بیان کردند. آن‎گاه چگونه می‎توان ادعا کرد که این‎ها سخنان سید رضی و ساخته و پرداخته ذهن اوست؟ این در حقیقت مانند انکار یک امر بدیهی است. کسی مثل ابن خلکان یا ابن حجر عسقلانی چگونه ادعا می‎کنند این ها مطالبی است که یا معلوم نیست از حضرت علی(ع) باشد یا اساساً ساخته و پرداخته ذهن سید رضی است؟ وقتی متجاوز از صد کتاب از قرن اول تا اواخر قرن پنجم. این سخنان را نقل کرده‎اند می‎توان ادعا کرد که این سخنان از سید رضی است؟
حتی بعد از دوران سید رضی هم بخشی از این سخنان و مطالب در کتاب‎های دیگر نقل شده است، مثل غرر و درر آمدی، از همان موقع در کتاب‎های بسیاری این سخنان با اسناد و مدارکش نقل شده و روز به روز از حیث سند و منبع و مصدر تکثیر شده است. لذا اجمالاً می‎توان گفت آنچه که در نهج البلاغه آمده در این کتب هم از قول امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است.
اما یک نکته وجود دارد که بعداً تفصیلاً ذکر خواهیم کرد و آن اینکه اگر سید رضی این مطالب را مرسلاً از امیرالمؤمنین نقل کرده است آیا دیگر احتیاج به بررسی سندی و بررسی حال روات ندارد؟ آن بحث دیگری است. ادعایی که اینجا درصدد پاسخ به آن هستیم این است که این کتاب ساخته و پرداخته سید رضی نیست، بلکه از حضرت علی(ع) نقل شده است، هرچند ممکن است از یک راوی ضعیفی نقل شده باشد. قبلا گفته شده باشد که ما قائل به اعتبار و صحت روایات کتب اربعه هستیم ولی آن‎ها که این مبنا را قبول ندارند به هر حال روایاتی که مثل مرحوم کلینی یا شیخ طوسی یا شیخ صدوق در کتب اربعه نقل کرده‎اند را مورد بررسی سندی قرار می‎دهند و روات آن‎ها را بررسی می‎کنند که آیا این روات ثقه هستند یا خیر که این یک بحث دیگری است ولی اینکه ما از ابتدا این سخنان را از امیرالؤمنین(ع) نفی کنیم حرف باطلی است و این شواهد به نحو قوی در مقابل این شبهه و ادعا پاسخگو است.
البته توجه داشته باشید که متجاوز از صد کتاب در پنج قرن اول نوشته شده که حتی برخی از نویسندگان آن اصحاب خود امیرالمؤمنین بوده‎اند. بدون تردید برخی از اصحاب ایشان بعضی از خطبه‎ها را نوشته‎اند که این نوشته‎ها‎ در دست دیگران بوده ولی به ما نرسیده مثل اصبغ بن نباته، کمیل بن زیاد که از کسانی بودند که حداقل بخشی از سخنان حضرت علی(ع) را نوشته و در اختیار دیگران قرار داده‎اند.
اگر بخواهیم مجموع این کتاب‎ها که از قرن اول تا قرن پنجم (که تقریباً دوران معاصر با سید رضی می‎شود) نوشته شده را دسته بندی کنیم باید بگوییم: بخشی از این کتب قبل از دوران غیبت نوشته شده است، یعنی تا سال حدود سیصد و بیست و نه و قبل از دوران غیبت کبری و بخشی از این کتب بعد از دوران غیبت کبری تا زمانی که سید رضی نهج البلاغه را گرد آوری کرده است، نوشته شده و بخشی از این کتب نیز بعد از فوت سید رضی تألیف شده که ادامه پیدا کرده و از قرن پنجم فراتر می رود و به قرون بعدی یعنی قرن هفتم تا نهم می‎رسد‎.
شاهد سوم 
بخشی از این مطالب را خود ائمه معصومین(ع) نقل کرده‎اند. یعنی یک گروه از کسانی که بعضاً سخنان امیرالمؤمنین(ع) را نقل کرده‎اند خود ائمه(ع) هستند. هرچند ممکن است مواردش زیاد نباشد ولی بخشی از اینها حداقل توسط خود ائمه(ع) نقل شده است. ولی ما چون بنایمان بر عبور اجمالی از این مطالب است خیلی وارد این محورها نمی‎شویم و آن را بسط نمی‎دهیم.
شاهد چهارم
اجازاتی که از بزرگان باقی مانده است.
در قدیم یکی از روش‎هایی که روایت را تحمل می‎کردند و نقل می‎کردند اجازه بوده است. اجازه نیز به صورت شفاهی یا مکتوب رواج داشت. معمولا شیخ یا استاد اجازه نقل روایاتی که خودش تحمل کرده بود، به شاگردش می‎داد، این اجازات بعضی عام و برخی خاص بود؛ یعنی اجازه نقل همه آنچه که استاد برایش نقل کرده بود یا به طور خاص اجازه نقل یک روایت را به او می‎داد. در این اجازات برخی از اساتید و مشایخ، اجازه روایت نهج البلاغه را به دیگران داده‎اند یعنی آن‎ها در سلسله سندهای استادان خودشان و مشایخی که داشتند، اجازه نقل نهج البلاغه را دادند یا خودشان از استادشان برای نقل نهج البلاغه اجازه می‎گرفتند و این اجازات و این سلسله تا خود سید رضی ادامه داشته است. یعنی کأنه خود سید رضی اجازه داده است به شاگردانش که سخنان و مطالب و خطب و نامه‎ها و کلمات قصار امیرالمؤمنین را نقل کنند، آن موقع مثل الان نبود که در این کتابها مکتوب شود و بنویسند، باید اجازه می‎گرفتند یا اجازه می‎دادند که روایت را مسندا نقل کنند. اکنون نیز بعضی از بزرگان ما وقتی روایتی را نقل می‎کنند آن را به صورت مسند نقل می‎کنند و می‎گویند: که من از فلانی، او از فلانی، او از فلانی تا برسد به امام معصوم(ع) نقل می‎کنم تا اتصال و استناد کامل و تمام باشد.
سید رضی اجازه نقل نهج البلاغه را به برخی داده و بعد از آن اساتید و مشایخ اجازه و نقل روایت این اجازه را به دیگران هم دادند. لذا وقتی روایت مطالبی که در نهج البلاغه است، به خود سید رضی ختم می شود حاکی از این است که سید رضی کانه این سخنان را با اتصال به مشایخ خودش همین طورتا برسد مثلا به حضرت علی(ع) نقل کرده است. پس نفس اجازه روایت نهج البلاغه که به سید رضی می‎رسد و از سید رضی به قبلش، نشان می‎دهد خود سید رضی اجازه نقل این‎ها را داشته، اما اینکه سند را نقل نکرده و روایت را مرسلاً نقل کرده است برای این است که مسئله پیش خودش مسلم بوده که این از حضرت علی(ع) است و چون نظرش معطوف به جهات ادبی و فصاحت و بلاغت کلام مولا بوده است دیگر مورد به مورد این ها را متصلاً و مسنداً از امام(ع) نقل نکرده است.
پس نفس اجازه روایت نهج البلاغه خودش یک شاهدی است بر اینکه این سخن مولا است نه سخن سید رضی. زیرا اگر سخن سید رضی بود نیازی به این اجازات نبود، نیازی نبود به سید رضی اجازه روایت نهج البلاغه را بدهد و از او هم به دیگران، این خودش یک شاهد و مؤید است بر اینکه این سخنان، سخنان مولا امیرالمؤمنین(ع) است.
هم‎چنین در همین راستا می‎توانیم به برخی از نسخه‎های قدیمی که به خط و امضاء سید رضی رسیده و دیگران نسخه‎های دیگر را با آن مقابله کردند، نیز اشاره کنیم. برخی از نسخه‎ها که از روی نسخه خود سید رضی استنساخ شده به امضاء و تأیید سید رضی رسیده است.  اگر آن جهت که این سخنان حضرت علی(ع) است مطرح نبود خیلی وجهی برای اینکه این به امضاء و تأیید او نداشت. لذا این می‎تواند یک مؤید باشد.
سوال:
پاسخ: شاید این شیوه در مطالبی که خود ایشان می نوشتند خیلی مرسوم نبود. در کتابی که مطالب خودشان در آن بود، اجازه مرسوم نبوده است. البته کتاب‎هایی در موضوع مراقبات، سیر و سلوک، دستور العمل‎های اخلاقی، روایات چه بسا اجازه می‎خواسته، مخصوصاً در مراقبات و دستور العمل‎های اخلاقی و روایات، اما در مورد یک کتاب که در مورد فلسفه مثلا نوشته شده چه بسا مرسوم نبود که بنشینند، یکی یکی و خط به خط این کتاب‎ها را بخوانند و بعد بگوید: من اجازه می‎دهم.
قضیه استنساخ چیز دیگری است، اینکه بخواهیم ببینیم نسخه‎ای که نوشته شده چقدر مطابقت با نسخه اصلی دارد نیاز به مقابله دارد.
شاهد پنجم 
برخی از عالمان اهل سنت که افکار و ایده‎های خاصی دارند و چه بسا در برخی از امور بدعت گذار محسوب می‎شوند اعتراف کرده‏اند که بخشی از نهج البلاغه سخن حضرت علی(ع) است. از جمله یکی از شاگردان ابن تیمیه به نام صلاح الدین (م ۷۶۴ ه ق) در شرح حال سید رضی می‏گوید: مردم گمان می‎کنند نهج البلاغه نوشته خود سید رضی است ولی من از شیخ، امام، علامه، تقی الدین ابن تیمیه رحمه ا.. شنیدم که می‎گفت: نهج البلاغه نوشته سید رضی نیست، بلکه در این کتاب آنچه که از سخنان علی بن ابی طالب است معلوم است و آنچه که از سید رضی است شناخته شده است.
ابن تیمیه پایه گذار افکار سلفی‎گری و پدر وهابیت امروز شمرده می‎شود و در حقیقت جزء چهره‎های افراطی در دنیای اهل سنت محسوب می‎گردد. وی طبق گفته شاگردش اذعان کرده است که بخشی از این کلام کتاب، علی بن ابی طالب است. از این نمونه‎ها بسیار می باشند که در بین علمای متقدم، این سخن‎ها گفته شده است و در بین متأخرین هم اعترافات فراوانی داریم که این سخنان، سخنان حضرت می‎باشد. ما در کلمات مثل جاحظ، که کتاب لسان المیزان و البیان و التبیین را نوشته می‎بینیم، رسماً اذعان می‎کند که این کلمات اصلا نمی‎تواند از غیر حضرت علی(ع) صادر شده باشد. بسیاری از علماء از اهل سنت و اهل تشیع اذعان دارند و معترفند به اینکه این سخنان، سخنان حضرت علی(ع) است.