جلسه پنجم-کتاب دعائم الاسلام

دانلود-جلسه پنجم-PDF

جلسه پنجم
کتاب دعائم الاسلام
۰۱/۰۸/۱۳۹۰

کتاب دعائم الاسلام

مؤلف کتاب:

این کتاب را قاضی ابوحنیفه نعمان بن ابی عبدالله محمد بن المنصور التمیمی المغربی نوشته است، او قاضی دولت فاطمی­ها در مصر بوده و در اواخر قرن۳ و اوائل قرن۴ و در عهد سه نفر از سلاطین فاطمی زندگی می­کرده است، اکثر کسانی که در مورد قاضی ابوحنیفه مطلب نوشته­اند قدح و ذمی درباره او نکرده­اند و بعضاً در مورد او مدح و ثناء هم دارند که ما به چند نمونه از قضاوت­هایی که درباره او وارد شده اشاره می­کنیم، بعد از ذکر این قضاوت­ها راجع به مذهب او و بعد درباره کتاب او بحث خواهیم کرد که آیا روایاتی که در کتاب دعائم الاسلام ذکر شده اعتبار دارد یا خیر؟

صاحب مقابیس درباره قاضی ابو حنیفه می­گوید:«هذا الرجل کما یلوح من کتابه من افاضل الشیعة بل الإمامیة» [۱] می­گوید: قاضی ابو حنیفه از افاضل شیعه بلکه از افاضل شیعه اثنی عشریه است.

سید بحر العلوم درباره او می­گوید:«وقد کان فی بدء امره مالکیاً ثمّ انتقل إلی مذهب الإمامیة» [۲] ؛ او در ابتدا مالکی مذهب بوده و بعد به مذهب اثنی عشری منتقل شده است.

سید حسین قزوینی درباره او می­گوید:«النعمان بن محمد عالمٌ فاضلٌ و ذکر صاحب تاریخ مصر أنّه کان مِن العلم و الفقه و الدّین و النّقل علی ما لامزید علیه» [۳] در این نقل قاضی ابو حنیفه به عنوان عالم فاضل معرفی شده و نقل قولی را هم از صاحب تاریخ مصر درباره او ذکر کرده است.

قاضی نور الله شوشتری فی مجالسه درباره او می­گوید:«فی عداد علمائنا الأعلام و رواة أخبارنا الکرام» [۴] یعنی قاضی ابو حنیفه در زمره علماء اعلام و روایان اخبار است.

در این چند نمونه­ای که عرض کردیم قدح و ذمی درباره قاضی ابوحنیفه نیامده و آنچه که درباره او گفته شده بیشتر مدح و ثناء است، اینکه از افاضل شیعه و از علماء اعلام است و عالم و فاضل است مدح و ثنائی است که از او شده است، در مورد مذهب او هم این نکته وجود دارد که ظاهراً قبلاً شیعه نبوده ولی بعداً شیعه شده است ولی اختلاف است که آیا شیعه اثنی عشری است یا خیر، در روایاتی که در کتاب دعائم الاسلام آمده فقط از ائمه قبل از امام صادق(ع) و امام صادق(ع) روایت نقل شده؛ یعنی از ائمه بعد از امام صادق(ع) هیچ روایتی در این کتاب نقل نشده است بر این اساس بعضی گفته­اند این مطلب قرینه است بر اینکه قاضی ابوحنیفه شیعه اسماعیلی بوده چون فقط تا امام صادق(ع) روایت نقل کرده است، قرینه دیگری هم که مؤید این بیان است این است که او قاضی دولت فاطمی بوده و فاطمی­ها با اینکه شیعه بوده­اند اما اسماعیلی مذهب بوده­اند لذا وقتی نعمان بن ابی عبدالله، قاضی دولت فاطمی­ها بوده مؤید این است که شیعه اسماعیلی بوده است.

بعضی در مقابل این دسته توجیه کرده­اند که قاضی ابوحنیفه تقیه می­کرده است. حاجی نوری از کسانی است که به این عقیده معتقد است که قاضی ابوحنیفه شیعه اثنی عشری بوده اما تقیه می­کرده و شواهد و قرائنی را بر این ادعا ذکر می­کند، خود قاضی ابوحنیفه در کیفیت ذکر ائمه(ع) بعد از تعقیبات نماز می­گوید:«روینا عن الائمه(ع)بالتّقرب بعد کلّ صلوة فریضة فإذا سلّم المصلی بسط یدیه و رفع باطنهما ثم قال: اللّهم إنّی اَتقرّب إلیک بمحمد رسولک و نبیک و بوصیه علیٍّ ولیّک و بالائمة من ولده الطاهرین الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و یسمی اماماً اماما إلی أن ینتهی إلی امام عصره ثم یقول: اللّهم إنّی اتقرب الیک بهم و اَتَولّیهم و أبرءُ الیک من أعدائهم» [۵] از ائمه(ع) روایت شده که بعد از هر نماز فریضه ما به ائمه(ع) متقرب شویم به این شکل که بعد از اینکه نمازگزار سلام داد دست­های خود را باز کند و آن­ها را بالا بیاورد و بگوید: خدایا به پیغمبرت و به وصی پیامبرت و به امامانی که از فرزندان علی(ع) هستند که عبارتند از: امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و ائمه بعد از ایشان تا امام عصر(ع) به سوی تو تقرب می­جویم، شاهد و قرینه­ای که حاجی نوری ذکر می­کند این است که می­گوید: کلام قاضی ابوحنیفه که ائمه(ع) را تا امام صادق(ع) را نام برده بعد می­گوید یکی یکی اسامی ائمه(ع) را نام ببرد تا به امام عصرش منتهی شود دال بر این است که ایشان شیعه اثنی عشری بوده و تقیه می­کرده است وگرنه بعد از امام صادق(ع) باید تمام می­شد و وجهی برای ادامه دادن نبود.

قرائن دیگری هم وجود دارد من جمله اینکه قاضی ابو حنیفه در جای جای این کتاب گفته:«…الائمة الطاهرین من ذریة رسول الله…» من این روایات را از ائمه طاهرین(ع) نقل کرده­ام، البته این جمله منافاتی با اینکه شیعه اثنی عشری نباشد ندارد چون ائمه طاهرین از ذریه رسول الله بر ائمه قبل از امام صادق(ع) به تنهایی هم صدق می­کند، در مجموع این قرائن موجب شده که حاجی نوری قائل شود به اینکه قاضی ابوحنیفه شیعه اثنی عشری بوده و تقیه می­کرده است.

سؤال: اینکه در عبارت گفته شده:«و یسمی اماماً اماما إلی أن ینتهی إلی امام عصره» نمی­تواند قرینه باشد بر اینکه حتماً قاضی ابو حنیفه شیعه اثنی عشری بوده و تقیةً این جمله را گفته است چون ممکن است مراد از امام عصره، اسماعیل باشد که اسماعیله به امامت او معتقد هستند.

استاد : ما هم این کلام را قبول داریم که این عبارت صراحت ندارد در اینکه مراد امامان بعد از امام صادق(ع) ­باشد چون اگر صریح در این مطلب بود که تقیه نبود بلکه برای اینکه تقیه صادق باشد باید جمله به نحوی گفته می­شد که بر منطق و مذهب حاکمان آن زمان هم منطبق باشد پس این عبارت هم بر اسماعیل و هم بر ائمه بعد از امام صادق(ع) قابل حمل است و تقیه جز این نیست.

نکته مهم:

نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که اصلاً مذهب قاضی ابوحنیفه در اخذ به روایات او هیچ تأثیری ندارد چون مبنای ما در اخذ به روایات و اعتبار و صحت روایات، وثاقت است؛ یعنی همین که شخصی ثقه باشد می­توان روایات او را اخذ کرد و به آن­ها اعتماد کرد ولو مذهب آن شخص امامی هم نباشد چون ملاک در اعتبار روایات، وثاقت راوی است حال بر فرض که مذهب راوی شیعه اثنی عشری باشد اما وثاقت نداشته باشد روایات او اعتبار ندارد و بر عکس اگر کسی شیعه اسماعیلی باشد ولی ثقه باشد می­توان به روایات او اعتماد کرد، پس بحث از مذهب قاضی ابوحنیفه چندان مهم به نظر نمی­رسد و در اعتبار روایات او دخالتی ندارد.

اعتبار کتاب دعائم الاسلام

حال باید ببینیم که کتاب دعائم الاسلام چقدر اعتبار دارد، خود قاضی ابوحنیفه در مقدمه کتاب می­گوید:«وقد رَأیناو بالله التوفیق عند ظهور ما ذکرنا أن نبسط کتاباً جامعاً مختصراً یسهل حفظُه و یقرب مأخذُه و یُغنی ما فیه من جُمل الاَقاویل عن الإصحاب و التّطویل نقتصر فیه علی الثّابت الصحیح مما رویناه عن الائمه(ع) من اهل بیت رسول الله(علیهم السلام اجمعین) من جملة ما اختلفت فیه الروات عنهم» [۶] عمده این است که ایشان در مقدمه کتاب می­گوید: غرض ما این بوده که کتاب جامع و مختصری را بنویسیم که مراجعه به آن آسان باشد و مراجعه کننده را از همه اقوال و انظار بی­نیاز کند بعد می­گوید: ما در این کتاب به آنچه که صحیح و ثابت است از روایات اهل بیت عصمت و طهارت اکتفاء کرده­ایم.

در جایی دیگر می­گوید:«فهذا هو الثابت مما رویناه عن رسول الله(ص) و عن الائمة الطاهرین من ذریته(صلوات الله علیه و علیهم)دون ما اختُلف فیه عنهم و علی ذلک تجری ابواب کتابنا هذا انشاء الله» [۷] ، قاضی ابو حنیفه با این دو عبارت تأکید می­کند که ما روایات صحیح از اهل بیت(ع) را در این کتاب ذکر کرده­ایم و این در واقع شهادتی بر صحت روایات این کتاب است. حاجی نوری هم در مستدرک می­گوید: کتاب دعائم الاسلام از کتب معتبره است و قائل به صحت روایات این کتاب شده و به شهادت خود قاضی ابوحنیفه که در مقدمه کتاب ذکر شده استناد کرده است [۸] .

بحث جلسه آینده: انشاء الله در جلسه آینده اعتبار روایات کتاب دعائم الاسلام را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . مستدرک الوسائل، چاپ قدیم، ج۳، ص۳۱۴.

[۲] . رجال سید بحرالعلوم، ج۴، ص۵.

[۳] . مستدرک الوسائل، چاپ قدیم، ج۳، ص۳۱۳.

[۴] . همان، ص۳۱۴.

[۵] . دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۷۱.

[۶] . دعائم الاسلام، ج۱، ص۲، چاپ دارالمعارف.

[۷] . همان، ص۳.

[۸] . مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۲۱.