خارج اصول – جلسه شصت و هشتم – آثار قطع – مقدمه – اثر اول: وجوب متابعت قطع – عقلی یا شرعی  بودن وجوب – عدم امکان وجوب شرعی   

جلسه ۶۸ – PDF

جلسه شصت و هشتم 

آثار قطع – مقدمه – اثر اول: وجوب متابعت قطع – عقلی یا شرعی  بودن وجوب – عدم امکان وجوب شرعی  

۱۴۰۱/۱۱/۱۱

آثار قطع

مقدمه

اولین بحثی که درباره قطع مطرح می‎شود آثار آن است. برای قطع اثر یا آثاری ذکر کرده‎اند؛ هر چند در تعداد این آثار اختلاف است. محقق خراسانی در کفایه به دو اثر اشاره کرده؛ شیخ انصاری یک اثر را ذکر کرده، هر چند آن را معلل به امری کرده است که توسط برخی مستقلا به عنوان یک اثر معرفی شده است؛ برخی نیز سه اثر برای قطع ذکر کرده‎اند. اینکه این آثار مستقلا می‎توانند به عنوان آثار قطع شناخته شوند یا برخی از این آثار قابل بازگشت به برخی دیگر است، مطلبی است که در ادامه معلوم خواهد شد.
این سه اثر، صرف نظر از اینکه چه کسی آنها را گفته است عبارتند از ۱. وجوب متابعت قطع؛ ۲.حجیت قطع؛ ۳.کاشفیت قطع. عرض کردم این سه با قطع نظر از این است که چه کسی و کدام یک از اینها را به عنوان اثر معرفی کرده است.
مثلا شیخ انصاری می‎فرماید «لا اشکال فی وجوب متابعة القطع و العمل علیه مادام موجودا» هیچ اشکالی در وجوب متابعت قطع و عمل بر طبق قطع نیست، تا زمانی که موجود است «لأنه بنفسه طریق الی الواقع» زیرا طریقیت حقیقی و واقعی و ذاتی به سوی واقع دارد یا کاشفیت تامه از واقع دارد. ایشان اثر را یکی دانسته، وجوب متابعت قطع، ولی علتش را این قرار داده که قطع بنفسه طریق الی الواقع، ذاتا طریق به سوی واقع است، این طریقیت را کسی به او اعطاء نکرده، ذاتا کاشف از واقع است، کسی این کاشفیت را به او عطا نکرده، یک اثر را ذکر کرده، آن یکی دیگر را علت این اثر قرار داده، در حالیکه برخی دیگر خود این طریقیت ذاتی به سوی واقع و کاشفیت ذاتی و تام قطع از واقع را به عنوان یک اثر مستقل بیان کردند. حال اینکه معنای اینها چیست را بعدا توضیح می‎دهیم، ما فعلا در مورد تعداد این آثار و اینکه چه کسانی این آثار را گفتند گزارشی می‏دهیم.
محقق خراسانی فرموده «الأمر الأوّل: لا شبهة في وجوب العمل على وفق القطع عقلاً» شبهه‎ای نیست که عمل بر طبق قطع واجب است،عقلا؛ اینجا یک اضافه‎ای دارد «عقلا»، شیخ انصاری فرمود وجود عمل بر طبق قطع این یک اثر قطع است و دیگر حرفی از عقلی و شرعی نزده، اما محقق خراسانی تصریح می‏کند که این وجوب، یک وجوب قطع است «ولزوم الحركة على طبقه جزماً» این تفسیر وجوب عمل است، یعنی شبهه‏ای نیست در اینکه حرکت بر طبق قطع به نحو جزمی لازم است «وكونه موجباً لتنجز التكليف الفعلّي فيما أصاب باستحقاق الذم والعقاب على مخالفته ، وعذراً فيما أخطأ قصوراً»؛ اثر دومی که محقق خراسانی بیان می‎کند تنجز یا حجیت قطع است، ایشان حجیت را اینجا تفسیر کرده است، کلمه حجیت را نیاورده است ولی در واقع این همان اثر دومی است که اشاره کردیم، حجیت قطع، حجیت قطع به چه معناست؟ اینکه منجز و معذر است، حجیت به معنای معذریت و منجزیت؛ محقق خراسانی اصلا حجیت را به این معنا می‎داند، منجز است. اینکه می‏گویند تکلیف فعلی را منجز می‏کند یعنی آنجایی که به واقع اصابت کند و این مخالفت بکند مستحق مذمت و عقاب است، این قطعش اگر به واقع اصابت کند ولی بر خلافش عمل کند، از نظر عقلاء مستحق مذمت و عقاب است « وعذراً فيما أخطأ قصوراً»؛ ولی اگر قطعش خطا برود، به واقع اصابت نکند و البته این ناشی از قصور باشد نه تقصیر، قطع پیدا کرده که روز جمعه، نماز جمعه واجب است و نماز ظهر را می‎تواند ترک کند ولی این قطعش مخالف واقع است، لذا نماز ظهر جمعه را نمی‎خواند و نماز جمعه می‏خواند؛ اینجا خطا کرده و به واقع اصابت نکرده؛ با اینکه ترک واجب کرده است ولی معاقب نیست زیرا آن قطع برای او عذر درست می‎کند و معذر است. این اثر دوم است.
البته در ادامه محقق خراسانی می گوید « وتأثيره في ذلك لازم ، وصريح الوجدان به شاهد وحاكم ، فلا حاجة إلى مزيد بيان وإقامة برهان»، این هم به دو تا اثر اشاره کرده، یکی لزوم عقلی عمل بر طبق قطع و دیگری منجزیت و معذریت قطع.
بعضی، هم وجوب متابعت و پیروی از قطع را بیان کردند و هم حجیت قطع را (اعم از اینکه ما حجیت را به معنای منجزیت و معذریت بدانیم کما ذهب الیه المحقق الخراسانی یا حجیت را به معنای لغوی خودش،ما یحتج به العبد علی المولا، بالاخره قطع حجت است) و هم طریقیت ذاتی و کاشفیت تامه قطع که در کلام شیخ انصاری نیز به آن اشاره شد، ولی نه به عنوان یک اثر مستقل، بلکه علت برای وجوب متابعت قطع، اما خودش علی الظاهر یک اثر است یعنی مهترین اثر است، زیرا این باعث شده است که پیروی از قطع عقلا لازم باشد.
حال ما یکایک این آثار سه‎گانه را باید معنا کنیم و بررسی کنیم و بعد ببینیم این آثار به هم قابل بازگشت هستند یا نیستند؟ به عبارت دیگر ببینیم آن اثر اصلی کدام است؟ همچنین باید ببینیم که این آثار عقلی هستند، فطری هستند یا شرعی؟ شرع می‏گوید متابعت قطع لازم است یا عقل می‎گوید؟ شرع می‏گوید حجیت دارد یا عقل می‎گوید؟ شرع می‎گوید این طریقیت دارد یا عقل یا عقلاء می‎گویند؟ اینها بحث هایی است که پیرامون این آثار مطرح است و باید درباره آن بحث کرد.

۱.وجوب متابعت قطع

اساسا وجوب متابعت قطع به چه معنا است؟ وجوب عمل و پیروی از قطع به چه معناست؟ آیا منظور از قطع همین صفت نفسانی است که قائم به نفس است و در افق نفس موجود است؟ (یکی از همان حالات سه‏گانه که مکلف وقتی التفات به حکم شرعی پیدا می کند یا شک یا ظن یا قطع برای او پیدا می‏شود) اگر این باشد اینکه معنا ندارد بگوییم وجوب متابعت دارد. اینکه یک حالتی در نفس انسان پدید بیاید به نام قطع، یعنی انسان وقتی قطع پیدا می‎کند دیگر کأنه واقع برایش روشن است، ولو اینکه جهل مرکب داشته باشد، به گمان خودش همه واقع را می‎بیند و نقطه‎ای تاریک برای او نیست تا بخواهد غیر از این فکر کند، یک درصد هم احتمال خلاف نمی‎دهد، انسان از خود این حالت نفسانی بخواهد پیروی کند آیا اصلا معنا دارد؟ مسلما این حالت نفسانی هیچ ربطی به عمل انسان ندارد.
پس وجوب عمل بر طبق قطع یعنی وجوب عمل بر طبق مقطوع به، یعنی متعلق قطع، یعنی چیزی که انسان به آن قطع پیدا می‎کند. عمل بر طبق آن یعنی اینکه سعی کند آن را در خارج تحقق ببخشد، آن چیزی که به آن قطع پیدا کرده، آن را عملی کند، مثلا در محدوده احکام شرعی کسی یقین پیدا می‎کند به وجوب نماز جمعه، قطع به وجوب نماز جمعه در افق نفس او از حیث خود این حالت نفسانی پیروی ندارد، آن چیزی که اینجا وجوب عمل دارد و باید بر طبق آن عمل کند، یعنی اینکه ببینیم متعلق قطع چیست، انسان در افق نفسش به چه چیزی یقین پیدا کرده و سعی کند بر طبق آن عمل کند. مثلا مکلف یقین به وجوب نماز جمعه پیدا کرده، پیروی از این یقین به این است که نماز جمعه بخواند، وجوب عمل بر طبق قطع به این معنا است، وجوب العمل علی وفق القطع به این معنا است که مقطوع به را در خارج محقق سازد، این است معنای وجوب متابعت قطع.

عقلی یا شرعی بودن وجوب متابعت

دو مطلب اینجا باید در ادامه معلوم شود، در حقیقت در مورد اثر اول ما اولا این را تفسیر کردیم که وجوب متابعت قطع یعنی چه، حال سؤال دوم این است که آیا این وجوب شرعی است یا عقلی؟
ظاهر عبارت شیخ انصاری، وقتی سخن از وجوب به میان می‏آورد این است که این وجوب شرعی است، اگر می‎گفت لزوم متابعت قطع، می‏گفتیم این اشعار دارد به اینکه این وجوب عقلی است، اما وقتی این تعبیر را به کار می‎برد، یحتمل که منظورش وجوب شرعی باشد، اما بعید نیست که بگوییم چون این امر واضحی بوده دیگر تصریح نکرده که این وجوب یک وجوب عقلی است، اما محقق خراسانی این را در عبارت آوردند که « لا شبهة في وجوب العمل على وفق القطع عقلاً» پس منظور از این وجوب، یک وجوب عقلی است.
سوال:
استاد: عقل می‎گوید پیروی از قطع واجب است، می‎گوید به چیزی که یقین پیدا کردی باید پیروی کنی، چرا؟ چون به قول شیخ انصاری «لانه بنفسه طریق الی الواقع» برای اینکه وقتی قطع پیدا می‎کند یعنی هیچ حجابی بین او و واقع نیست به زعم خودش، واقع را می‎بیند و پرده‎ها کنار رفته، وقتی کشف تام شده این دیگر نمی‎تواند بر خلاف مکشوف عمل کند، هرچند دارد اشتباه می‎کند او فکر کرده به واقع رسیده در حالیکه این واقع نیست اما ولو به اینکه واقع نرسیده است، ولی پیروی واجب است زیرا قطع یعنی طریق ذاتی به سوی مقصد، وقتی چیزی که ذاتا طریق است و واقع را می‎بیند نمی‎تواند بر خلافش عمل کند.
بعدا ما این بحث را می‎کنیم، بعد از اینکه این آثار را اجمالا اشاره کردیم این بحث را می کنیم که حالا بعد از فراغ از این آثار این حجیت قطع از سوی شارع قابل جعل یا سلب است یا خیر؟ اما الان فعلا می‎خواهیم خودش را بشناسیم می‎گوییم این واجب عقلی است، «لانه بنفسه طریق الی الواقع» این دارد به ما واقع را نشان می‎دهد، وقتی واقع برای من معلوم است نمی‎توانم آن را نادیده بگیرم وقتی به من دارد نشان می‎دهد این راه است یا چاه و این راه مقصد است، وقتی از این راه بروی به مقصد می‎رسی، این دیگر بالعیان می‎بیند ولو اشتباه و او گمان می‎کند این است ولی وقتی می‎بیند این است دیگر نمی‎تواند بر خلاف این عمل کند.

معنای وجوب عقلی متابعت قطع

معنای وجوب عقلی متابعت و پیروی از قطع نیز ادراک این مسئله است، هرجا سخن از حکم عقل است، حکم عقل مثل حکم شرع نیست، از این جهت که حکم شرعی یا حکم هر مولایی به قصد بعث و تحریک انجام می‎شود، یعنی شارع یا قانون‎گذار وقتی حکم می‎کند، دارد بعث و تحریک می‎کند مخاطب را، قصدش این است که او را هل دهد به سوی مطلوب، اما وقتی حکم عقل می‎گوییم این لیس الا الادراک، زیرا عقل مقام مولویت ندارد، لیس له شأن الا ادراک الاشیاء، عقل هیچ شأنی الا ادراک اشیاء ندارد، وقتی می‎گوییم وجوب متابعت قطع عقلی است، یعنی عقل این را می‎فهمد که باید بر طبقش عمل کنی، اینطور نیست که انشاء داشته باشد مثل سایل قانون‎گذاران.

عدم امکان وجوب شرعی

پس وجوب عقلی متابعت قطع یعنی ادراک لزوم عمل بر طبق مقطوع به، این معنایش است.
حال این وجوب چرا نمی‎تواند شرعی باشد؟ چرا می‎گوییم وجوب عقلی است؟ زیرا اگر بگوییم این وجوب شرعی است لازمه‎اش این است که در هر موردی که قطع به حکمی پیدا می‎شود دو حکم گریبان ما را بگیرد:
۱. حکم شرعی به خود آن فعل، حکم شرعی به وجوب نماز جمعه، همین که این جعل شده.
۲. یجب اطاعة هذا الحکم، اول شارع می‎گوید نماز جمعه بر شما واجب است و بعد می‎گوید بر شما اطاعت واجب است، یعنی باید نماز جمعه بخوانی.
لازمه این مطلب این است که اگر کسی این واجب را ترک کرد باید مستحق دو عقوبت شود، هم نماز جمعه نخوانده و با حکم اول مخالفت کرده و هم این وجوب اطاعت را نادیده گرفته، مثل آنچه که در «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» گفته می‏شود که وجوب اطاعت شرعی نیست بلکه عقلی است، به این معنا که ارشادی است، ارشاد می‎کند ما را به اطاعت اولی الامر؛ و الا چون عقل این را می‎فهمد اگر قرار بود اطیعوا هم شرعی باشد معنایش این است که دو تکلیف برای ما ثابت شده و اگر کسی با اولی الامر مخالفت کند و اطاعت نکند مستحق دو عقاب است، بنابراین این وجوب یک وجوب عقلی است نه شرعی.

برچسب‌ها:, , , , , , , , ,