آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در درس خارج اصول: قناعت به جهل مانع پیوستن انسان به صالحان

«لولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ کُلُّهُم صالِحینَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنیا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّیاءُ فِی العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأیِ»
اگر پنج خصلت در میان مردم نبود، همه مردم از صالحین محسوب می‎شدند. این پنج خصلت معیار و ضابطه قرار گرفتن انسان در زمره صالحان است، حال اینکه صالحان چه کسانی هستند و چه مقاماتی دارند این دیگر در جای خودش و به طور مفصل بحث شود که صالحین چه کسانی هستند؟ صالحین همان کسانی هستند که هر مسلمانی در پنج نوبت از نمازهای یومیه خودش به او درود و سلام می‏فرستند، «السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّها النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ» سلام بر آنها در عداد سلام بر پیامبر(ص) در تشهد همه نمازهای یومیه قرار گرفته. «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللَّه الصّالِحینَ» این مقام کمی نیست، یعنی کسی به این درجه از شایستگی برسد که تمام پیروان پیامبر(ص) در اقصی نقاط عالم من الاول و الآخر، در همه زمان‎ها بر او درود و سلام میفرستند، این باید خیلی مقام بالایی داشته باشد که اینچنین در کانون سلام و درود همه مسلمانان در طول تاریخ قرار بگیرد. حال ویژگی‎ها و امتیازات صالحان چه از حیث مقامات معنوی و قرب به ساحت ربوبی و چه از حیث بهره‏مندی های اخروی در بهشت برین و در عامل برزخ و حتی در این دنیا، جای خود دارد. باید ببینیم چه ویژگی هایی اگر باشد انسان را در جرگه صالحان قرار می‏دهد؟ هرچند صالحان یک مرتبه ندارند، مراتب مختلف دارند ولی بالاخره کسی که این پنج خصلت در او نباشد نامش به عنوان صالح شناخته می‏شود، خودش به عنوان صالح شناخته می‏شود. آن پنج خصلت چیست؟ این پنج خصلت هر کدامش احتیاج به بحث مستقلی دارد.
اولین آنها قناعت به جهل است، قانع بودن به نادانی، دوم حرص بر دنیا، سوم بخل ورزیدن در زیادی مالش، چهارم ریاء در عمل، پنجم خود رأیی، اینکه انسان به رأی و نظر خودش زیاد از حد اعتماد کند و اهل مشورت نباشد اهل رعایت نظر دیگران نباشد. می‏فرماید اگر این پنج خصلت نبود «لَصارَ النّاسُ کُلُّهُم صالِحینَ» همه مردمان جزء صالحین قرار می‏گرفتند.
از همین اولی شروع می‎کنیم «أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ» اولین خصلتی که باعث می‎شود انسان در زمره صالحان قرار نگیرد قانع بودن به جهل است، یعنی از اینکه نمی‎داند، ناراحت نیست، از ندانستن رنج نمی‎برد. صفت قناعت یک جایی خوب است و یک جایی بد است. قناعت در زندگی و دنیا خیلی خوب است، اما اینکه انسان برای آگاهی و معرفت هم قانع باشد و بگوید ما به اندازه خودمان می‏دانیم و این کافی است. اکثر ما مصداق ما این خصلت هستیم. قانع به جهلیم. یک وقت قناعت به جهل مطلق است، کسی اصلا هیچ آگاهی ندارد، نه از سنخ آگاهی های به خویشتن و نه از سنخ آگاهی به جهان هستی و نه آگاهی به پروردگار و خداوند عالم و نه از علومی که دراین دنیا به آن نیازمند است. البته جهل مطلق به این معنا شاید مصداقی برایش نتوانیم پیدا کنیم، مگر کسانی که اول ما خلق الله ایشان ایراد داشته باشد.
اما از آن مرحله و مرتبه که عبور کنیم بسیاری از ما جاهل هستیم، یک سری از امور را می‎دانیم اما نادانسته‎های مابیش از دانسته‎های ما است، اصلا اگر بخواهیم قیاس کنیم آنچه را که می‎دانیم با آنچه را که نمی‎دانیم کالعدم است. نوعا همه ما در این رابطه انسان‎های قانعی هستیم و دلیلش هم این است که هیچ تلاش و کوشش و حرصی نداریم تا این جهل را کنار بزنیم و معرفت و آگاهی پیدا کنیم. به تعبیر پیامبر(ص) می‏فرماید دو گروهند که هیچ گاه سیر نمی‎شوند طالب علم و طالب دنیا کسی که دنیا را دنبال می‏کند هیچ وقت سیر نمی‎شود. شما نگاه کنید هرچه انسان به دنبال دنیا برود حرصش تمام نمیشود، مثل آب دریا است که هرچه بیشتر از آن می‏نوشد تشنه تر می‏شود، دنیا همینطور است. کسی که به دنبال دنیا اینچنین دوان باشد و روان، هیچ وقت سیر نمی‎شود. طالب علم نیز اینچنین است. یعنی کسی که به دنبال آگاهی و دانش و معرفت میباشد سیر نمی‎شود، هرچه یاد می‏گیرد حرصش برای دانستن بیشتر می‎شود.
واقعا کدام یک از ما اینگونه هستیم؟ کدام یک از ما حرص دانستن داریم؟ کدام یک از ما به دانسته‎های خودمان قانع نیستیم، بسیار قلیل‎اند که چنین خصوصیتی در آنها است. ما اصلا از اینکه خیلی مطالب را نمی‏دانیم رنج نمیبریم و ناراحت نیستیم از اینکه خیلی از مطالب را نمی‎دانیم. اتفاقا فکر می‏کنیم که این یک ویژگی مثبت است که خیلی خودمان را درگیر نمی‏کنیم. نه، هر کسی در هر حوزه دانشی باید عطش سیری ناپذیری در تحصیل علم و معرفت داشته باشد. اکثر مردم اینچنین هستند که به جهل و ناآگاهی خودشان قانع هستند، قناعت یعنی در یک حدی متوقف هستند. می‏گویند ما بیشتر از این نمی‏خواهیم و برایمان کافی هستند، همانطور که در زندگی دنیا بعضی از انسان‎ها قانع هستند، می‏گویند برای ما بس است، بیشتر از این مورد احتیاج ما نیست. اما همین ویژگی وقتی به حوزه تحصیل علم و دانش می‏آید بسیار مذموم است و باعث می‎شود انسان از صف صالحان بیرون برود، «أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ» این باید همیشه آویزه گوش ما باشد و این را باید بسنجیم. همین بحث و درس هایی که داریم، درست است که اینها مقدمیت دارد برای معرفت حقیقی ولی فرقی نمی‎کند، این حالت در همه ما وجود دارد که به جهلمان قانع هستیم و از ندانستن رنج نمی‏بریم زیرا اگر از ندانستن رنج می‏بردیم، برای تحصیلش کوشش می‎کردیم. همین الان اگر کسی از نداشتن چیزی رنج ببرد این در و آن در می‎زند تا آن را به دست بیاورد. اگر چیزی انسان را رنج بدهد همه کوشش و تلاشش را به کار می‎بندد تا آنچه را که ندارد به دست بیاورد. بهترین شاهد و دلیل برای اینکه ما از ندانستن هیچ رنجی نمی‎بریم این است که ما هیچ تلاشی برای رفع این نقص نمی کنیم.
چهار ویژگی دیگر است «وَالحِرصُ عَلَى الدُّنیا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّیاءُ فِی العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأیِ»
انشاء الله در هفته آینده از این ویژگی ها سخن می گوییم که اگر این ویژگی ها را در خودمان تحصیل کنیم قطعا می‎توانیم بگوییم که جزء صالحان قرار خواهیم گرفت.