استاد سید مجتبی نورمفیدی در درس خارج: تصدیق خداوند و نفس انسان نسبت به صدق و راستگویی

تصدیق خداوند و نفس انسان نسبت به صدق و راستگویی

امام صادق(ع): «إِنَّ الصّادِقَ أَوَّلُ مَنْ يُصَدِّقُهُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ يَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ وَتُصَدِّقُهُ نَفْسُهُ تَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ»
اولین کسی که شخص راستگو را تصدیق می‎کند خداوند عزوجل است. یعنی خداوند است که می‎داند او راستگوست و او را تصدیق می‎کند به راستگویی و دومین، شاید تعبیر به دومین نیز دقیق نباشد آن کس دیگر و موجود دیگر یا نفر دیگری که او را تصدیق می‎کند و می‎داند که او راستگوست خود اوست.
اینجا هم می‎فرماید: تصدیق از ناحیه خدا صورت می‎گیرد و هم می‎فرماید: علم به صادق بودن او پیدا می‎کند. این دو تا حقیتشان یکی است ولی دو وجه و دو جنبه است. تصدیق کردن و علم داشتن، این دو با هم لازم و ملزوم هستند و قابل تکفیک نیستند، اما بالاخره دو حیث و دو جنبه نسبت به یک شخص است، کسی که راست می‎گوید، (اصل این صفت راستگویی را امام صادق(ع) می‎فرماید) حال می‎خواهد سر یک موضوع کوچک باشد یا بزرگ، می‎خواهد به یک فرد ‏کوچک یا بچه باشد یا آدم بزرگ و محترم باشد، اولین کسی که او را تصدیق می‎کند خداوند تبارک و تعالی است، اوست که می‎داند او راست می‎گوید. این خیلی مهم است، بالاخره ما فکر کنیم هر جمله‏ای را که می‎گوییم یک تصدیق کننده یا تکذیب کننده‎ای دارد. یک وقت یک جمله‎ای را در خفا‌ و نهان به یک نفر می‎گوییم، که بله اینجا اینطور است و فلان جا اینطور است، یک وقت روی منبر می‎گوییم، در انظار می‎گوییم، مخاطب ما جمعیت بیشتری هستند در یک جمع ده نفره یا بیست نفره، اگر ما همین یک نکته را مد نظر قرار دهیم که هر چه آنچه که ما بگوییم می‎تواند مورد تصدیق یا تکذیب خداوند قرار بگیرد، یعنی توسط خدا تصدیق و تکذیب شود، این چه مقدار می‎توانددرتعیین روش ما در زندگی مؤثر باشد، الان فرض کنید جمله‎ای را می‎گوییم، اگر فرض کنیم یک انسان مهم و محترمی که برایش ارزش قائل هستم، این در برابر من بالعیان من را تصدیق یا تکذیب کند این چقدر فرق می‎کند؟ یعنی اگر فرض کنیم من بروم پیش آقای فلان میخواهم یک حرفی به او بزنم اگر یک طوری حرف بزنم که بگوییم اگر این حرفی که الان می‎زنم قرار است این بعدش من را تصدیق کند یا تکذیب کند، مثل این دستگاه های دروغ سنج، حال تا چه اندازه این دستگاه ها درست کار کنند خودش معلوم نیست، اما شما فرض کنید در برابر یک جمعی از شما یک سؤال می‏کنند و شما باید جوابی بدهید، اگر این دستگاه اعلام کند که شما دروغ می‎گویید، چه مقدار باعث شرمندگی انسان می‏شود، یا اگر این دستگاه تایید کند اینجا انسان احساس خوبی دارد، حال شما فرض کنید که خداوند تبارک و تعالی که عالم به همه خفیات و اسرار بشر است در هر دروغ و راستی و سخنی ما را سنجش می‎کند، یا ما را تصدیق می‎کند یا تکذیب می‎کند، اگر موجودی مثل خداوند با آن عظمت و بی‎نهایت در همه ابعاد، هر سخن و گفته ما را تصدیق یا تکذیب کند چه اتفاقی می‎افتد. آن وقت این الان معلوم نمی شود ولی قطعا در آینده در این دنیا و یا در عالم برزخ و قیامت آشکار و معلوم می‎شود. این چه قدر سنگین است برای انسان، هم تصدیق است و هم آگاهی است.
بعد یک دروغ سنج دیگر هم ما خودمان داریم، لازم نیست که به سراغ دیگران برود، زیرا انسان اگر خودش این دو ناظر را کنار بگذارد این دو قاضی حقیقی را نادیده بگیرد خودش دروغ هایی را که می‎گوید خودش باورش می‎شود، یعنی گاهی دروغ را آنچنان با قوت و قدرت و قاطعیت می‎گوید که اصلا احتمال اینکه این دروغ باشد در ذهن هم نمی‎رود، باورش می شود این دروغ، ولی ما یک قاضی و معیار دیگری نیز برای سنجش داریم و آن نفس خود انسان است. نفس انسان که می‏داند که دروغ یا راست می‏گوید و این را دیگر نمی‎تواند پنهان کند و این را نمی‎تواند از نفسش پنهان کند دروغ را، مثلا سر نفسش کلاه بگذارد که من راست می‏گویم. حتی اگر توجیه هم برای دروغش پیدا کند، می گوید خیلی خب با نفسش می‎خواهد گفتگو کند و آن را قانع کند، می‏گوید بله من دروغ می‏گویم اما مصلحت است که دروغ بگویم یعنی توجیه می‏کند پس یک قاضی دیگر برای سنجش ما نفس ما است او هم تصدیق می‎کند و هم علم دارد.
اینکه امام صادق(ع) می‏فرماید: اول کسی که صادق را تصدیق می‎کند و علم و آگاهی به صدق او پیدا می‏کند خداوند است (البته پیش از وقوع کذب و سخن گفتن ما خدا علم دارد اما تصدیقش بعد از فعل ما است، علم خدا از ازل بوده ولی تصدیقش بعد از فعل ما است) اگر ما راست بگوییم خدا ما را تصدیق می‏‎کند و اگر دروغ بگوییم خدا ما را تکذیب می‎کند، و تصدیق و تکذیب خدا خودش بدترین پاداش و مجازات است اینکه خداوند تبارک و تعالی انسان را تصدیق کند این برترین پاداش است اینکه خداوند انسان را تکذیب کند این بدترین مجازات است و همین طور نفس انسان که ما به آن وجدان آسوده و یا وجدان معذب می‎گوییم. کسی که راست می‏گوید وجدانش آسوده و راحت است این یک پاداش است، آرامش برای انسان یک پاداش است کسی که دروغ می‏گوید وجدانش ناراحت و معذب است، این یک عذاب است، نا آرامی وجدان یک عذاب برای انسان است، همین ها را انسان توجه کند آیا دیگر می‏تواند دروغ بگوید؟ آن وقت دورغ هرچه وسیع تر و بزرگتر باشد تصدیق خدا یا تکذیب خدا شدیدتر می‎شود. راست و دروغ هر چه بزرگتر باشد مهم تر باشد تکذیب و تصدیق خدا عمیق تر و شدیدتر می شود. هرچه دروغ آسیب زننده تر باشد (البته به شرطی که وجدان انسان بیدار باشد و به خواب نرفته باشد و فطرت زنگار نگرفته باشد)عذاب درونی انسان را بیشتر می‏کند.
خدا انشاء الله به ما توفیق دهد که حداقل یک مقداری برای ناظر و حاضری مثل خداوند و نیز نفس خودمان ارزش و شأن قائل باشیم که تا حدودی در سخن گفتن، در نسبت دادن به دیگران و در همه اموری که به نوعی به زبان بر می‎گردد بتوانیم معیار صدق و راستی را حفظ کنیم.

برچسب‌ها:, , , , , , , , ,