«عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ»

«عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ»

امام علي(عليه السلام) فرمودند:

«عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ»

عجب و خود بينی يکی از حسودان عقل آدم است. به عبارت ديگر خود بينی رشک برنده به عقل است. اين جمله عجيبی است، اينکه حضرت علي(ع) می فرمايد: «عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ». گاهی انسان کارهايی انجام مي‏دهد که باعث عجب و خودبينی و خودپسندی مي‎شود. گاهی انسان کار کوچکی انجام مي‏دهد ولی در ذهنش بزرگ مي‎آيد و برايش خودپسندی حاصل مي‎شود، البته عجب، غرور و تکبر اموری هستند که به هم نزديک هستند ولی با هم فرق مي‏کنند، غرور غير از عجب است، غير از تکبر است. اگر انسان کاری انجام دهد و اين کار را بزرگ ببيند و باعث خودپسندی او شود که بله، بالاخره ما چنين کاری کرديم، (اين مي‏تواند يک عبادت باشد، عبادت به معنای خاص، يا خدمتی به ديگری باشد، يک اقدامی به نفع کسی يا جامعه يا جمعی کرده باشد) اگر اين خودبينی برای انسان حاصل شد و اين را در ميزان عقلش مورد سنجش قرار نداد، باعث گرفتاری اوست. نسبت دو حسود با هم چگونه است؟ يا کسی که به ديگری حسادت مي‎ورزد؟ حسود به هيچ وجه محسود عليه را مورد توجه قرار نمي‎دهد، اصلا حسابش نمي‏کند، اصلا نمي‎خواهد به حساب بيايد، مي‎خواهد ناديده‎اش بگيرد، مي‎خواهد هرچه بيشتر نقش او را کم رنگ کند و خودش را پر رنگ جلوه دهد، حسود اين‎طور است، حسود از اينکه آن شخص محسود مطرح شود، نامش، عنوانش يا امکاناتی برايش فراهم شود يا موقعيتی پيدا کند در رنج و عذاب است، تمام تلاش حسود اين است که محسود عليه را حتی الامکان محو کند، نام و يادش ناديده گرفته شود، هرچه بيشتر از اين جهت محسود متروک شود، برای حسود خوشايندتر است.

حالت عجب و خودبينی برای انسان چنين وضعيتی دارد، کسی که گرفتار عجب است در واقع به عقل حسودی مي‏کند و عقل را کنار مي‏گذارد، يعنی عقل را ناديده مي‎گيرد و نقش عقل را کم رنگ مي‎کند. اگر انسان عقل داشته باشد، با يک عبادت کوچک گرفتار عجب نمي‏شود، پيامبر(ص) و حضرت علی و ائمه معصومين (عليهم السلام) با آن عظمت و آن همه کارهايی که مي‏کردند گرفتار عجب و وخودپسندی و خوشنودی نمي‏شدند، زيرا بر ممکلت وجود آنها عقل حاکم بود، عقل اجازه خودبينی نمي‏داد، ولی در ما، عجب با حسادتی که به عقل دارد، درب عقل را به روی ما مي‎بندد و مي‎خواهد آن را کم رنگ کند و وقتی ميزان عقل در مملکت وجود ما کم رنگ شود و ناديده گرفته شود، انسان گرفتار اين خودبينی و غرورها و بزرگ انگاشتن اعمال بسيار بسيار ناچيزش مي‎شود