جلسه بیست و ششم-آیه۲۸_ ارتباط آیه با آیات قبل و بعد_ معنای کلی آیه_ عمومیت مخاطبان آیه

دانلود-جلسه بیست و ششم-PDF

جلسه بیست و ششم
آیه۲۸_ ارتباط آیه با آیات قبل و بعد_ معنای کلی آیه_ عمومیت مخاطبان آیه
۱۰/۱۰/۱۳۹۷

  آیه ۲۸: «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» .
ارتباط آیه ۲۸ با آیات قبل و بعد 
این آیه تا آیه ۴۰  مجموعاً ۱۲ آیه هستند که به یکدیگر مربوط  هستند. این آیه در واقع یک بازگشتی است به مطالب آیات اخیر؛ آنجا که خداوند در اواسط این آیات فرمود «یا أیُّها النّاس اعبُدوا رَبَّکم» تا آیه «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا».
مجموع این آیات حول سه موضوع مبدأ، معاد و نبوت بود و ادله و براهینی برای این سه اصل اعتقادی ذکر شد، قبل از آنهم خداوند متعال مردم را به سه گروه مؤمنان، منافقان و کافران تقسیم کرد و برای هر یک از این سه صنف، ویژگی‌هایی را ذکر کرد. این ۱۲ آیه در واقع به نوعی بازگشت به مطالبی است که قبلاً پیرامون آن سه اصل مطرح شده و مخاطبش هم همان سه گروه‌اند. درست است که در صدر آیه می‎فرماید: «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ» و ظاهرش این است که مخاطبش فقط کافران هستند ولی همانطور که خواهیم گفت مخاطب این آیه همان سه صنفی هستند که در گذشته معرفی شدند.
پس ارتباط این آیه با آیات قبل از دو جهت است. ما بحث‌هایی که در تفسیر آیات داشتیم، نوعاً ملاحظه فرمودید که در مورد آیات همواره سعی بر این بوده که ارتباط آیات را با هم توضیح بدهیم و بر این اساس آیه ۲۸ تا آیه ۴۰ که مجموعاً ۱۲ آیه هستند، از دو جهت ارتباط دارند با آیات قبل.
جهت اول: یکی اینکه بازگشتی است به مطالبی که پیرامون آن سه اصل اعتقادی مطرح شده که با توضیح آیات معلوم می‎شود کیفیت ارتباط این آیات با آن سه اصل اعتقادی چگونه است.
جهت دوم : این آیه بعد از تنویع انسان‌ها به سه نوع و سه صنف، مخاطبش همه آن اصناف ثلاثه هستند.
اما اگر بخواهیم اشاره اجمالی به موضوعاتی که در این آیه مطرح شده داشته باشیم، در واقع می‎توانیم بگوییم این آیات به نوعی بیان تفصیلی مطالبی است که در گذشته مطرح شده است. در این آیات حقیقت انسان و آنچه که خداوند در نهاد او به ودیعه گذاشته، ذخایر کمالی وجود انسان، سعه وجودی انسان و منازلی که در این سیر طی می‎کند بیان شده که شامل زندگی دنیا و سپس مرگ، برزخ و سپس مرگ و آنگاه آخرت و بازگشت به سوی خدا است. بازگشت به سوی خدا هم آخرین منزل در سیر آدمی است.
اگر قبلاً سخن از مبدأ و معاد بود، اینکه این عالم مبدأ و معاد دارد، اینجا سخن از این سیر است که چگونه این سیر از مبدأ به سوی معاد طی می‎شود و انسان چگونه این مسیر را طی می‎کند، چند عالم و چند زندگی و مرگ در این سیر پیش روی انسان است. بمناسبت در لا به لای این ۱۲ آیه به خصوصیات و برخی مواهبی که در تکوین و تشریع خداوند متعال به آدمیان اختصاص داده، اشاره می‎شود.
پس اگر بخواهیم ارتباط این آیه را با آیات قبل بیان کنیم، می‎توانیم بگوییم که این آیات از جهتی تبیین و تفصیل آیات گذشته است؛ آیاتی که متضمن بیان سه اصل اعتقادی مبدأ و معاد و نبوت بود. این سیر همه آدمیان است، چه مؤمن چه منافق و کافر، منتهی یک تفاوتی را آیه ۲۸ از حیث مخاطبانش دارد که اشاره می‎کنیم. این یک توضیح اجمالی راجع به آیه ۲۸ و ارتباطش با آیات قبلی و بعدی و جایگاهش در این بخش از سوره بود. چون وقتی این ارتباطات تبیین می‎شود در واقع یک دورنمایی برای این کتاب در بخش‌های مختلف تبیین می‎کند و جلوگیری می‎کند از توهم اینکه آیات قرآن مجموعه‌ای از جملات است که ارتباطی با یکدیگر ندارند. بنده به خصوص بر این نکته تأکید داشته‌ام که ارتباط هر آیه را با قبل و بعدش روشن کنم.
 
معنای کلی آیه ۲۸
اما در خصوص آیه بیست و هشتم، می‎فرماید « كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»، چگونه به خدا کفر می‎ورزید در حالی که شما مردگانی بودید که خداوند شما را زنده کرد و سپس دوباره میرانده می‎شوید و خداوند بعد از آن شما را زنده می‎کند و آنگاه به سوی خدا باز می‎گردید.
معنای «کیف»
این آیه مفردات خاصی که نیاز به توضیح داشته باشد ندارد چون معنای این واژه ها روشن است الّا در مورد کیف.
کیف درست است که از ادات استفهام است، ولی اینجا در مقام گلایه و توبیخ به همراه امتنان بکار رفته است. یعنی خداوند هم دارد منت می‎گذارد و هم دارد سرزنش، توبیخ و گلایه می‎کند؛ مثل اینکه کسی به دیگری محبتی می‎کند و او در مقام عمل بجای اینکه قدرشناسی کند، ناسپاسی می‎کند و آن شخص بگوید چطور با من این کار را کردی در حالی که من در حق تو لطف کرده بودم. اینکه می‎گوید چطور، به حسب ظاهر این استفهام است ولی در واقع هم دارد منت می‎گذارد و هم دارد توبیخ و سرزنش می‎کند. پس هر چند کیف از ادات استفهام است، ولی در واقع در مقام توبیخ است، کأنّ خداوند دارد با توبیخ می‎پرسد که چگونه به خداوندی که چنین و چنان کرد کفر می‎ورزید.
ما نظیر این آیه را از نظر مضمون و سیاق، در برخی از آیات دیگر هم داریم که خداوند با توبیخ با انسان حرف می‎زند از جمله « وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» ،
یعنی شما چگونه به خدا کفر می‎ورزید در حالی که آیات خدا بر شما تلاوت می‎شود و رسول او در بین شما به عنوان معلم و مفسّر آیات وجود دارد.
و یا آیه «أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»، آیا این‎ها ندیدند که خداوند چگونه خلق را آغاز کرد و دوباره آن را بر می‎گرداند و این برای خدا آسان است، اینجا هم لسان، لسان توبیخ و گلایه است.
نظایر آیه ۲۸ در قرآن  
مضمونی که در این آیه غیر از لحن توبیخ هست، یعنی احیاء و اماته، در چندین جای قرآن بکار رفته است از جمله آیه « قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ » ، آن‎ها گفتند پروردگار ما، ما را دو  بار میراند و زنده کرد، پس ما به گناهانمان اعتراف می‎کنیم بعد از این که آن‎ها اذعان به دو إحیاء و اماته می‎کنند، می‎گویند آیا راهی برای خروج از این گرفتاری هست؟
در این آیه خداوند دارد خطاب می‎کند به انسان‎هایی که الان هستند و می‎گوید « كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ» یعنی چطور خدایی که شما را در حالی که مرده بودید زنده کرد و بصورت ماضی گفته چون معلوم است که انسان‎هایی که الان هستند، یک مرحله را که تولد و زندگی دنیایی است، پشت سر گذاشتند. بعد خداوند می‎گوید « ثُمَّ يُمِيتُكُمْ» یعنی فکر نکنید که تمام شده بلکه دوباره شما را می‎میراند. «ثُمَّ يُحْيِيكُمْ» دوباره شما را زنده می‎کند؛ « ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» یعنی یک موت و حیات را گذراندید ولی یک موت و حیات دیگر هم در پیش دارید.
جالب است که این آیه مورد استدلال برخی برای اثبات برزخ قرار گرفته و می‎گویند ما عالمی بنام برزخ داریم؛ و در عین حال همین آیه مورد استدلال برخی برای انکار برزخ قرار گرفته است که استدلال این‎ها را بیان خواهیم کرد.
اما آیه ۱۱ سوره مؤمن وقتی است که هر دو را پشت سر گذاشته اند و می‎گویند « رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ»، یعنی آنجا دیگر هر دو مرگ و هر دو زندگی را دیده‌اند و می‎گویند دو بار ما را ‎میراندی و دو بار ما را زنده کردی و بعد می‎گویند ما به ذنوب خود اعتراف می‎کنیم ولی دنبال یک راه خروج می‌گردند « فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ».
عمومیت آیه از حیث مخاطب
قبل از اینکه به این دو اماته و احیاء برسیم که مضمون این آیه را تشکیل می‌دهد لازم است به نکته‌ای اشاره کنیم که گفته شد مخاطب این آیه سه صنفی هستند که در آیات ابتدایی سوره بقره به آن‎ها اشاره شده است. ظاهر آیه این است که مخاطبش خصوص کافران است چون می‎گوید «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ»؛ ظهور اولیه این لفظ در مورد کافران است ولی از آنجا که کفر یک معنای وسیعی دارد و شامل کفر اعتقادی با مراتب مختلفش و کفر عملی به معنای عصیان و مخالفت عملی با دستورات خدا است، می‎توانیم برای كَيْفَ تَكْفُرُونَ یک معنای جامعتری در نظر بگیریم.
۱. الف) کافران اعتقادی کسانی هستند که نه خالقیت خدا و نه ربوبیت خدا را قبول ندارند، یک عده نه این عالم را مخلوق خدا میدانند و نه این عالم را مربوب خدا و هر دو را انکار می‎کنند. اشاره به این دو حیات و دو ممات و آیات بعدی یک برهانی است در برابر آن‎ها که می‎شود با آن مبدأ و معاد و توحید را اثبات کرد.
ب) برای کسانی که کفر اعتقادی آن‎ها یک درجه پایینتر و رقیقتر از گروه اول است، برای آن‎ها هم می‎تواند برهان و به تعبیری جدال احسن باشد، چون برخی خالقیت خدا را قبول دارند، اما ربوبیت او را منکرند مثل وثنیین حجاز، آن‎ها کسانی بودند که در خالقیت خدا تردید نداشتند اما اینکه همین خدایی که این جهان را خلق کرده آن را هدایت می‎کند و ربّ این عالم است، این را منکر بودند که این نیز کفر اعتقادی و یا به تعبیری دیگر شرک است. اشاره به دو حیات و دو ممات برای این‎ها هم سودمند است.
۲. کسانی هم که منافقند و اعتقاد قلبی ندارند و به ظاهر همراهی می‎کنند، برای آن‎ها هم یاد آوری و برهان بر بطلان اعتقادی آن‎ها است چون ریشه مشکل منافقین به اعتقاد آن‎ها بر می‎گردد چون آن‎ها اعتقاد قلبی به مبدأ و معاد ندارند و در اصطلاح قرآن منافقین کسانی هستند که اعتقادی به حق تعالی ندارند و به ظاهر همراهی می‎کنند.
۳. برای مؤمنان هم سودمند است. مؤمنان دو دسته هستند:
الف) یک دسته از مؤمنان کفر عملی ندارند، یعنی با اوامر و نواهی خداوند مخالفت عملی نمی‎کنند و دستورات خدا را رعایت می‎کنند که معصیت نکنند، قهراً برای این گروه این تذکر و یاد آوری است، این هشدارها و یادآوری‌ها آن‎ها را در این مسیر حفظ می‎کند.
ب) یک دسته از مؤمنان کسانی هستند که گرفتار کفر عملی‌اند، یعنی معصیت کاراند و با اوامر و نواهی خداوند مخالفت عملی دارند، طبیعتاً برای آن‎ها که هم خالقیت و هم ربوبیت خداوند را اذعان دارند، اما از نظر عملی اهل معصیت و مخالفت‌اند، برای آن‎ها هم موعظه حسنۀ است. اینکه شما دو بار می‎میرید و دو بار زنده می‎شود و نهایتاً بازگشت همه شما به سوی خداست، این برای آن‎ها هم یک یادآوری و هشدار و پند دادن است.
لذا كَيْفَ تَكْفُرُونَ در واقع یعنی کیف تکفرون اعتقاداً به هر دو قسمش، کیف تکفرون عملاً به هر دو قسمش و شامل منافقین هم می‎شود به اعتبار اینکه آن‎ها هم کفرشان یا از قبیل انکار خالقیت و ربوبیت است، یا از قبیل انکار ربوبیت؛ بالاخره کفر اعقتقادی دارند یعنی کأنّ منافقان ملحق به دسته اول هستند از این جهت و بر همین اساس عرض کردیم مخاطب آیه همه این اصناف سه گانه هسند که در آیات گذشته مورد اشاره قرار گرفتند.
بحث جلسه آینده
معنای موت و حیات اول و دوم میماند که انشاء الله جلسات بعد بررسی خواهیم کرد.